ابتداء سرود ملی لبنان پخش شد و در تالار کنار پرچمهای حرکت حزبالله پرچم لبنان نیز بود؛ خطاب خاص سید حسن اما به امت خود بود؛ و این بود که به آنها هویت و تشخص و نشاط میداد. ما اما در چنبرهی ملیت هنوز بهت زدهییم که چه طور برخی ایرانیها بالای جنازهی شهدای امت ما رقصکنانند...
تجربهی جهاد در لبنان نشان میدهد که شروع و پایان نهادن برای جنگ بینهی کهنهیی است، که هنوز در سیاستمدارها و حتا فرماندههای ما رسوب دارد. سید حسن از این میگفت که ما در جنگ غافلگیر نمیشویم چون در جنگیم و آنها گرفتار غافلگیری در جنگ میشوند که تن به جنگ نمیدهند؛ مفاجات...
دو صحبت گذشته که در نبطیه و بعلبک بودم به عادت لبنانیها در جایگاه نشانده شدم، این صحبت در بیروت اما همآن ته نشستم تا تماشا کنم: جوانهایی با شلوار پاره، آنها که در تأیید سید سوت میکشیدند، آنها که سیگار میکشیدند و حتا چرت میزدند؛ هنر سید رهبری سر تا ته این تالار است...
جنگ با دولت عبری اسرائیل از جنگ با امت پارسی او در ایران شروع میشود...
هنوز بر آنید که جنبش فواحش و شورش هرزهها و پویش پتیاره خواندن این جریان مسجدسوز و مصحفسوز و حجابسوز زیادهروی بود؟ یا چه...
باز گرداندن بازدارندهگی ما با مهار این هرزههای هار در ایران شروع میشود تا برسیم به سربازهای شرور در اسرائیل...
تروریست خواندن این و آن کار یانکیها و فرنگیها است؛ ما شما را تکفیر میکنیم و حکم کافر حربی را در بارهتان اقامه میکنیم؛ حتا اگر گذرنامهی ایرانی در جیبتان باشد...
انتقام سخت از امت اسرائیل به زبان پارسی شروع میشود تا برسیم به امت اسرائیل به زبان عبری...
شب از صور تا بیروت آمدیم و مه را رساند و خودش به خانهی عمهاش رفت؛ نمیخواستم مزاحمشان باشم و اگر نه آن جا گرمایش داشت. از دیروز در دسترس نبود. امروز پشت گوشی گفت: درگیر بیمارستان بودیم. خانهی عمهاش طبقهی چهارم ساختمانی بود که طبقهی دومش را آن پهپاد با موشک زده بود...
اکنون همه میدانیم که از چه دانشگاه شنیع شریف در حکم پایگاه عینالاسد است...
مردم؟ مردم ایران؟ ایرانی بودن حائز هیچ فضیلتی نیست اگر ایمان نداشته باشی و در بیعت امت محمد نباشی...