این سکولارهای ایرانی که کبادهی قدس را میکشند پس از فتح قبلهی نخست انتظار دارند که برهنهپوشهای هار به صحن مسجدالاقصی راه داده شوند تا رقص شادانه کنند و حتا همجنسبازهای مبارز که شادخواری کنند، یا مسلمانهای مکتبی، اگر پایشان را ببرند را تکفیری و تندرو خطاب میکنند؟ یا چه...
از آخوندهای پروانهیی و پامنبریهای صورتیشان میپرسیم: مسلمان فلسطینی حق دارد در اعتراض به تدنیس مسجدالاقصی به دست توراخوانهای صهیونی مهاجم سلاح بکشد اما مسلمان ایرانی حق ندارد در اعتراض به تدنیس مسجدهاش به پای برهنهپوشهای هرزهی هار داد بکشد؟ میگویند: تلک قضیة و تلک قضیة...
از دیروز نشستهام که سپاه پاسداران پیوست فقهی حملهی موشکی و پهپادی به عراق و سوریه و پاکستان را منتشر میکند؟ آیا تلفات غیرنظامی آن را تأیید میکند و اگر آری جهتش تترس است یا خطائی و دیه میدهد؟ جنگ مکتبی چهارچوب خود را دارد؛ همآن که حضرت رهبر گفت: حاج قاسم شرعی میجنگید...
دست به منبع داخل آبریز نهادم؛ گرم بود. آخرین بار کی به حمام گرم رسیده بودم؟ یادم نمیآید؛ شاید زینبیهی دمشق، و هنوز سید شهید نشده بود. حوله در سفر همراه بر نمیدارم؛ چفیهام هم که زیر باران خیس شده است. ته کولهام را در میآورم، و به تور استتار میرسم...
صحبت از پهپادهای مسلح اسرائیلی این روزها در جنوب لبنان شبیه هماین پرسشهای عادی و بیضرر در مکالمهی روزمره است: کیفم؟ کیف صحتکم؟ کیف الاهل؟ الطقس رائع؟ وین المسیرات؟ شو أخبارک...
دولت طاغوت عراق و آن یکی دولت طاغوت در پاکستان این توهم را دارند که ما موشکهای امیمان را در چهارچوبهای ملی شلیک میکنیم که از عبور آنها از میلههای مرزی خودخواندهشان ترش کردهاند؟ این اگر باشد پهپادهامان را هم نباید از آسمان اردن به خاک اشغالی فلسطین بکوبیم، که میکوبیم...
سیادت وطنی عراقی؟ سیادت وطنی عراقی زمانی پاره شد که در چند قدمی وزارت در منطقهی سبز بغداد، فرمانده ارشد حشد را پهپاد امریکایی زد و صدا از شما در نیامد. اکنون هم سنگینتر آن است که مانند برادران پهپادپذیرتان در پاکستان در پستو به رفوی سیادت وطنی ملیتان مشغول باشید...
میگفت: حرکت حزبالله دولت لبنان را طاغوت میداند و برای هماین برای معرفی وزیر به آن از حضرت رهبر در ایران حکم حکومتی گرفت. هنوز نرسیدهام از رفقای عراقی که وکیل و وزیر معرفی میکنند بپرسم که از حضرت رهبر حکم حکومتی گرفتهاند؟ یا چه...
هنگامی که هرم ولایت منتشر فقیه را به کانون ولایت منفرد فقیه فرو کاسته باشیم، طبیعی است که نهاد نمایندهی ولی فقیه هم در ردههای کشوری و حتا لشکری مبدل به امور روحانیون خواهد شد و از آن اجتهاد و احتجاج با بیرون و درون سازمان در نخواهد آمد...
تروریسم یک کلیدواژهی شرعی نیست؛ این یعنی کسی که تروریست را حد وسط استدلال خود مینهد ممکن است به اباحه یا اجماع یا استحسان سرگرم باشد اما به اجتهاد فقهی شیعی مشغول نیست...
هر که مدعی نهضت است باید نسبت خود با امر شریعت قدسی و فقاهت شرعی را روشن کرده باشد، حتا اگر نفر نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باشد...
پاکستان نمونهی نقض کاملی است که از چه امت اتحاد دولتها نیست. امت اسلام و امت شیعه در پهنای پاکستان همپای ایران و گاه داغتر از آن در بیعت امام امت است اما دولت آن حلقه به گوش امریکا و امت آن است...
اندکی از دشمنان ما همپای آن چه جماعت جیشالعدل خوانده میشود عقیدتی میزیند و میجنگند. این که این جماعت را به موشک و پهپاد سپاه پاسداران میبندیم یعنی کار فرهنگی و کار نرم با مستکبر حتا کتاب به دست تا یک جایی جواب است و از جایی چارهاش درون و بیرون مرزهای ملی کتک سخت است...
هنگامی میتوانید از تنوع پوشش شرعی در رسانهی ملی جمهوری اسلامی ایران صحبت کنید که پس از پنجاه سال محجبههای منقبه را در برنامههاتان پذیرفته باشید؛ کاری که سالها است در رسانههای شرق تا غرب عالم اسلام، بی هیاهو، در جریان است...
مشکل مدرسی درس خواندن آن است که انبوهی سنت فقهی و فلسفی را مباحثه و حاشیه کردهیی اما توان احتجاج اکنونی کف نهضت را نداری. هماین است که به هماین راحتی در جریان استحسان این و اجماع آن گرفتار قلاب بدعت میشوی و چشم باز میکنی و کف بازار اسلامسرایی مشتری جمع میکنی...
اینها که در مشترک لفظی نظام، نظام را نظام قدرت و نه نظام شریعت میدانند یکچند نشانه در گفتار دارند: حجاب اولویت نیست، منافع ملی حاکم بر همه چیز است، سلاح اتمی باید ساخت...
اقامهی حجاب اگر خطکش ایجابی تفکیک مذهبیهای سرخ از صورتی است، باور به سلاح اتمی هم خطکش سلبی تفکیک مذهبیهای صورتی از سرخ است؛ اسلام خودبسندهی دلخوشکنک بیبنیاد...
حفظ نظام اوجب واجبات است. مؤمن شرعی این نظام را نظام شریعت میفهمد؛ مؤمن عرفی در مشترک لفظی نظام، نظام را نظام قدرت میفهمد؛ هماین است که کارگزاران عرفی نظام برای حفظ نظام قدرت، نظام شریعت را ذبح میکنند...
میخواهد در آن شبکهی محلی منتسب به جریان وطنی آزاد، زنده صحبت کنم؛ شبکهی ترساهای همدل با حرکت حزبالله. دارم فکر میکنم به عنوان یک شیخ ایرانی چه حرف اساسی و سازنده با سویهی ترسای جمهور مقاومت لبنان میتوان زد که برادران لبنانی و ایرانی با اولین پرواز به طهران اخراجم نکنند...
همآن سالهای جنگ در سوریه، یکی از رفقاء با یکی از برادران ایرانی مسئول در فرودگاه دمشق حرفش شده بود؛ طرف گفته بود: خروجممنوعت میکنم! ورودممنوع کردن رفقاء به سوریه و لبنان را دیده و شنیده بودم، اما خروجممنوع مگر برای پادگانهای سر میدان کلاهدوز و ته خیابان تختی نبود؟ یا چه...
ملت پاکستان، آن چه در بیعت امام است، امت ما است؛ دولت پاکستان طاغوت است...