حسین قجهیی از آن پاتک هولناک مرحلهی اول عملیات الیبیتالمقدس، پشت جادهی اهواز به خرمشهر بر نگشت. گفته بودند برگرد. نزدیک به این حرف را گفته بود: کاش یک تیر بیاید بخورد توی سر من تا ستادیهای عقبه بفهمند این جا چه خبر است. هفتهها است که این حرف در سر من میچرخد...
تابو بودن حملهی مستقیم امی به کیان موقت اسرائیل مبنائی جز تربیت مشائی رائج در آکادمیهای نظامی ملی ایران ندارد...
دانشگاه دفاع ملی اسمش رویش است؛ در منازعات امی محلی از اعراب ندارد...
سپاه پاسداران را حضرت روحالله از دل سنت مکتبی حوزههای شرعی بیرون آورد؛ سپاه را هر چه بر بدعت آکادمیهای نظامی و مدنی ریز و درشت بازنشانی کردهییم از جبههی نهضت دور نشسته است...
ابطالطلبهای هار ایرانی زمانی تمام میشوند که کیان موقت اسرائیل تمام شده باشد تا برسیم به شیطان بزرگ، امریکا؛ ستون پنجم صف تابع ستاد است...
میگوید: اسرائیل یک خودرو را هم در بازوریة زده. بازوریة؛ خیلی عقبتر از مرز لبنان و فلسطین و محاذی شهر امن صور. در مسیر عیتیت که از آن رد میشدیم تصور میکردم سید حسن در کودکی که جا زیر درختهای پرتقال بازی میکرد؟ و دلم میخواست برویم داخل روستا و خانهی پدر سید را ببینیم...
پیام دادند: آن کاروان پیادهروی میخواهد از مبدأ مشهد و از معبر جولان پیاده به قدس برود. پیام دادم: مسیر بیادهی بیتالمقدس از ایران از عراق و اردن رد میشود، از مرز طریبیل، و دخلی به بلندیهای جولان ندارد...
آن چه شمشیربردار نیست ایمان است و نه اسلام؛ اگر نه اسلام ابوسفیان(ها) با شمشیر بوده است...
آن فاجر هار ایرانی که کف صحن مقدس رضوی کشف حجاب میکند جسارتش را از آن کافر حربی اسرائیلی گرفته است که بی تاوان و تقاص از ما در شام بر خاک میزند و کشته میگیرد؛ امت همبستهی ابلیس...
کاسبهای بدنام آن بازار گوشی در طهران بیرون ریخته بودند و شعار داده بودند: سوریه را رها کن | فکری به حال ما کن. جمعبندی دانایان کل در پسآیش این شده بود که اقتضای صبر راهبردی آن است که دیگر شهید مدافع حرم را عمومی در شهر تشیع نکنیم...
فإذا أمرتکم بالسیر إلیهم في أیام الحر قلتم هذه حمارة القیظ، أمهلنا یسبخ عنا الحر؛ و إذا أمرتکم بالسیر إلیهم في الشتاء قلتم هذه صبارة القر، أمهلنا ینسلخ عنا البرد؛ در کوران الغارات اموی دشوارهی امام با یارانش هم این بوده که هر بار پی زمان مناسب و مکان مناسب برای جنگ در شام بودهاند...
غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل باید کرد. تا دانایان کل محور مقاومت، به زمان مناسب و مکان مناسب برای جنگ نرم تا سخت با کفار حربی صهیونی و امت یانکی تا ایرانی آن برسند، خطبهی بیستوهفتم نهجالبلاغه را بخوانیم و بند به بند آن را مزهمزه کنیم...
جهاد محصول حوزهی شرعی است؛ از آکادمی مدرن جهاد در نمیآید اگر جنگولک در نیاید...
یغار علیکم و لا تغیرون، و تغزون و لا تغزون، و یعصی الله و ترضون. به شما حمله میکنند و شما حمله نمیکنید، با شما میجنگند و شما نمیجنگید؛ آن چه صبر راهبردی خوانده میشود معصیت الاهی است...
خانه را به هم زده بودیم تا یک طبقه را مضیف زائر کنیم و فقط یک دست لباس کار داشتم؛ شیخ میخواست آن نشست برگزار شود، که از طهران میآیند. گفتم: با لباس کار میتوانم بیایم. وارد که شدم و علی که دیدم، کپ کرد. خبر نداشت که برخی نشستها را در همآن ساختمان نیمهکاره برگزار میکنم...
اصرار بسی به ساخت سلاح اتمی برای هماین است که تن به سختی جهاد ندهند؛ جهاد نرم تا سخت، طی سالها و نسلها. میخواهند جنگ یک دکمهی قرمز باشد که هر گاه به تنگ آمدند بفشارندش و تمام...
آن که پی ساخت سلاح اتمی است ممکن است ریشو باشد یا چادری، پاسدار باشد یا آخوند، نخبه باشد یا توده؛ هر چه است اما شیعهی مکتبی نیست...