شاخص مکتب حاج قاسم این بود که به تصریح حضرت رهبر: شرعی میجنگید. کسی که پی ساخت سلاح اتمی است تهی از تعبد شرعی جنگیدن است...
آن حکمرانی که برای حفظ بقاء سلاح اتمی میسازد دلیلی ندارد برای حفظ اقتدار با کشف حجاب کف خیابان کنار نیاید و حتا شرب خمر و رقص برهنه و هر خلاف مذهب؛ اصالت قدرت بر شریعت مذهبی خودبنیاد است...
ساخت سلاح اتمی این روزها خطکش و شاخص تعبد شرعی است، درست مانند اقامهی سخت حجاب...
واکنش نسبت به اقامهی حجاب شرعی و ساخت سلاح اتمی شاخص سرراستی است که به ما نشان میدهم عیار مکتبی بودن دههها شبکهسازی سازمان بسیج و قرارگاههای ریز و درشت جنگ نرم در پسآی آن چه قدر بوده است؛ این که آیا در این شبکهسازیها خودسازی هم صورت پذیرفته است؟ یا چه...
اینها که با ارتش داعش مشکل دارند اما با سلاح اتمی مشکل ندارند، به نظر نه مشکلی با تکفیر بدخیم دارند و نه با کشتار گترهیی؛ مشکل این مذهبیهای صورتی به نظر با رنگ مشکی لباس داعش است یا شاید ریشهای ژولیدهی آنها...
تفاوت اخباریهای سره یا نواخباریهای ناسره هماین است که این دومیها پاسخ عرفی را از پیش خود دارند و پی توجیه شرعی آن، شده با ظاهر متشابه یک تکبیان نبی و وصی و حتا فقیه میگردند. نواخباریهای ناسره محصول سر و ته کردن اخباریهای سرهاند؛ این دومی دست کم تفقه و تعبد داشتند...
شباهت همیشهی بنیادگرایان سنی سلفی با برادران بنیادگرای شیعی شخمیشان هماین سهلگیری و شلوضعی در فقه دماء است...
کسی میداند طرفداران سلاح اتمی در ایران چه تفاوت ماهوی با هواداران داعش در عراق دارند یا دلسپردهها به فالانژهای لبنان؟ یا چه...
حسابهای سازمانی لبنانی در شبکههای اجتماعی رایان لنگهی حسابهای سازمانی ایرانی است؛ و هماین است حسابهای سازمانی عراقی و یمنی روی آن چه محور مقاومت میخوانیم. فقط نمیدانم حسابهای سازمانی لبنانی را از نسخهی ایرانی الگو گرفتهاند یا ایرانیهاش الگوبرداری از لبنانیها است...
اخباریهای سره به درستی میدانستند که تبویب هم مرتبهیی از تفقه است، اما نواخباریهای ناسره کمابیش تهی از این ادراکند؛ این است که بنیادگراهای شیعی تصور میکنند که با دور زدن تفقه، و تبویب عرفی بیان نبی و وصی و حتا فقیه میتوانند مستمسک برای شل و سفت کردن پیچ اسلام سر هم کنند...
مدرسههای معمول و دانشگاه مدرن به کسی تربیت فقهی و تعبد شرعی نمیدهد؛ تفاوتی هم از ایران تا امریکا در کار نیست...
بنیادگرای شخمی روی دیگر سکهی عرفیساز شکمی است؛ و ربطی به ولایتمدار شرعی ندارند. شک دارید؟ هماین داستان سلاح اتمی ایران را از سر بخوانید...
مقایسهی موضع ضد و نقیض بنیادگرایان شیعی در موضوعی چون سلاح اتمی با حجاب زنها نشان میدهد که پیشران آنها نه تنها در اولی که گویا در دومی هم تعصب است و نه تعبد...
تمدنسازی صفوی نمونهی نزدیکی است که تبدیل تشیع از تعبد شرعی به تعصب عرفی با آن چه میکند...
اکنون میدانیم مشکل مدافعان ایرانی سلاح اتمی با داعش در عراق تا شام نه کشتار گترهیی و سوزاندن حرث و نسل که هماین پاچهی کوتاه شلوار و سیاهی دستارشان بوده است...
شباهت بنیادگرا با عرفیساز و تفاوت هر دو با شریعتمدار هماین خالی بودن دستشان از حجت فقهی است...
بنیادگرای سنی و شیعی تعصبکشی میکند و نه تعبدورزی؛ این دومی کار شریعتمدار مسلمان است...
داعش اگر ریشش را کوتاه کند و اگر پاچهی شلوارش را بلند کند و اگر فناوری شکافت پیدا کند و اگر گفتمانش ملی بشود میشود هماین بنیادگرایان شیعهتباری که با دفاع از کشتار گترهیی حرث و نسل پی ساخت سلاح اتمی استند...
سلاح کشتار جمعی تعبیر دقیقی نیست؛ تعبیر دقیق، سلاح کشتار گترهیی است...
زمان جنگ سوریه هماین جریان عرفی ملی که پی احیای امپراطوری پارسی بودند و پی سلاح اتمی ایرانی بودند و طلبههای شرعی را مخل کار خود میدانستند به یکانهای امی جبههی مقاومت میگفتند: یکبارمصرف...
به تصریح حضرت رهبر: حاج قاسم عرفی و گترهیی نمیجنگید، حاج قاسم شرعی و فقهی میجنگید...
جا دارد از این مذهبیهای صورتی مدافع سلاح اتمی بپرسیم که بهتر نیست کار فرهنگی و کار کارشناسی و کار درازمدت را جاگزین خاکستر کردن در جای مردان و زنان و کودکان کنیم؟ یا چه...