بنیادگرای شخمی روی دیگر سکهی عرفیساز شکمی است؛ و ربطی به ولایتمدار شرعی ندارند. شک دارید؟ هماین داستان سلاح اتمی ایران را از سر بخوانید...
مقایسهی موضع ضد و نقیض بنیادگرایان شیعی در موضوعی چون سلاح اتمی با حجاب زنها نشان میدهد که پیشران آنها نه تنها در اولی که گویا در دومی هم تعصب است و نه تعبد...
تمدنسازی صفوی نمونهی نزدیکی است که تبدیل تشیع از تعبد شرعی به تعصب عرفی با آن چه میکند...
اکنون میدانیم مشکل مدافعان ایرانی سلاح اتمی با داعش در عراق تا شام نه کشتار گترهیی و سوزاندن حرث و نسل که هماین پاچهی کوتاه شلوار و سیاهی دستارشان بوده است...
شباهت بنیادگرا با عرفیساز و تفاوت هر دو با شریعتمدار هماین خالی بودن دستشان از حجت فقهی است...
بنیادگرای سنی و شیعی تعصبکشی میکند و نه تعبدورزی؛ این دومی کار شریعتمدار مسلمان است...
داعش اگر ریشش را کوتاه کند و اگر پاچهی شلوارش را بلند کند و اگر فناوری شکافت پیدا کند و اگر گفتمانش ملی بشود میشود هماین بنیادگرایان شیعهتباری که با دفاع از کشتار گترهیی حرث و نسل پی ساخت سلاح اتمی استند...
سلاح کشتار جمعی تعبیر دقیقی نیست؛ تعبیر دقیق، سلاح کشتار گترهیی است...
زمان جنگ سوریه هماین جریان عرفی ملی که پی احیای امپراطوری پارسی بودند و پی سلاح اتمی ایرانی بودند و طلبههای شرعی را مخل کار خود میدانستند به یکانهای امی جبههی مقاومت میگفتند: یکبارمصرف...
به تصریح حضرت رهبر: حاج قاسم عرفی و گترهیی نمیجنگید، حاج قاسم شرعی و فقهی میجنگید...
جا دارد از این مذهبیهای صورتی مدافع سلاح اتمی بپرسیم که بهتر نیست کار فرهنگی و کار کارشناسی و کار درازمدت را جاگزین خاکستر کردن در جای مردان و زنان و کودکان کنیم؟ یا چه...
قدرت را بر شریعت که اصالت بدهیم طبیعی است که از ساخت سلاح اتمی هم حمایت خواهیم کرد. مشکل فقط آن است که این قدرت از این پس دیگر شرعی نیست؛ میشویم یک طاغوتی در ردیف طاغوتهای دیگر؛ جمهوری اسلامی ایران مانند جمهوری اسلامی پاکستان...
سپاه کی سلاح اتمی خواهد ساخت؟ هنگامی که جای انتمای به فقهای حوزهی شیعی پی اتکای به حقوقدانها و سیاستدانها و فیزیکدانهای دانشگاه مدرن برود...
شاخص مکتبی بودن زنها زمانی ازدواج مکرر بود. شاخص مکتبی بودن مردها زمانی است که سلاح اتمی است...
سلاحی که بسازی و نزنی بازدارنده نیست، آهنپاره است. ساخت سلاح اتمی بی ارادهی استفاده از آن اسراف است...
سلاح اتمی اسلامی تنها خاصیتی که دارد هماین است که شاخص عرفی شدن در سکولارهای نهفته تا شرمندهی ریشو|چادری است...
کارگزاران صورتی نظام طی سالها ذیل همآن منطق عرفی ساخت سلاح اتمی را پی گرفتهاند که در همآن سالها جریمهی ربوی را در بانکها گرفتهاند یا زنها را به ورزشگاه مردها فرستادهاند...
فریب نفرت بنیادگراهای شیعهتبار از قضیهی برهنهپوشی یا همجنسبازی در ایران اسلامی را نخورید؛ وقتش که برسد میفهمید که خاستگاه آن نفرت، تعصب عرفی بوده است و نه تعبد شرعی؛ هماین است که بنیادگراها و عرفیسازها در قضیهی کشتار گترهیی با سلاح اتمی لنگهی همند و نه شریعتمدار...
این بنیادگرایان شیعهتبار که بیان با خاک یکسان کردن حیفا را ناسخ فتوای قطعی حرمت سلاح کشتار گترهیی حضرت رهبر میدانند، برای تبدیل شدن به داعش فقط باید پاچهی شلوارشان را تا بالای قوزکشان کوتاه کنند...
سواد رسانه منهای سواد رساله خروجیش میشود هماین زیر رو کشیدن خیل ریشو|چادریهای مقوا با فتوای صریح ولی فقیه؛ شبکهسازی منهای خودسازی؛ قرارگاهبازی تهی از فقاهتبنیانی...
مشکل ما با داعش شباهت نداشتنش به شریعت است. مشکل شما با داعش شباهت داشتنش به شریعت است. هماین است که در کنشهایی ناشرعی مانند کشتار گترهیی مردم مشکلی با داعش و نسخههای داعش ندارید و حتا پی نسخههای کشندهتر از آنید...
تمام این سالها آن کسی که شریعتمدارها و حتا عرفیسازهای ایرانی را از شر بنیادگراهای شیعی در امان نگه داشته است یک فقیه است: امام سید علی حسینی خامنهیی؛ اگر نه ما هم باید منتظر نسخهی شیعی و معاصر داعش و القاعده و حشاشین و قزلباشها میبودیم...
از در مسجد داخل آمد و نگاهمان گره خورد؛ دفعهی آخر نیم دههی پیش هم را دیده بودیم. از بغل هم که در آمدیم، آرام از کناریم پرسیدم: این جا اسم ایشان چه است؟ شاید جا خورد: احسان. پرسیدم: آن سالها فرمانده ما بود، پیش شما چه کاره است؟ تاجر. میخواستم در صحبت در جمع سوتی ندهم...