باران ریز میبارید و با عباس در هوای سرد نشسته بودیم و از جنوب حلب خاطره میگفتیم. آن سالها در یکان اختصاصات حرکت حزبالله بود و در یکان تکاور سپاه پاسداران بودم؛ بی آن که هم را بشناسیم با پاتک تل اربعین و اشغال تپهی العیس و پدآفند روستای بلاس و تبلیغ سید علی خاطره داشتیم...
اسرائیل تا ابتدای ماه شباط مهلت داده تا نیروهای حرکت حزبالله لبنان تا پشت رود لیطانی عقب بنشینند؛ کسی اما ایدهیی برای اجرای آن ندارد، حتا خود ارتش اسرائیل. رزمندههای حرکت حزبالله ساکنان هماین روستاهای جنوبند که به زیست معمول مشغولند، و در همآن حال در خانههاشان میجنگند...
از ایران تا عراق تا لبنان هر روز کسی تصویر رفیق شهیدش را در وضعیت سکویش در محیط رایان مینهد. در محیط عیان رفقای ما هر روز در جنگ پرپر میشوند و هر روز ما کمتر و کمتر میشویم...
عصر روز اربعین، بعد بیست روز پیادهروی از قم تا کربلاء، در حائر حسینی زیر قبهی سیدالشهداء بودم. دعای همیشه را که کردم، از ذهنم گذشت در این برهوت صلح، کو جنگ؟ هنوز تاولهای آن پیادهروی به تمامی خوب نشده بود که روی خط مقدم جنگ با اسرائیل بودم...
سال هشتادوشش مصوب شد که پرچم اللهنشان جمهوری اسلامی ایران دیگر در عزا تا نیمه پایین کشیده نشود؛ سال نودوپنج دولت بنفش این رویه را نقض کرد و اندک سفارتخانههایی که بر آن اسلوب توحیدی مانده بودند را متخلف قلمداد کرد. تاریخ مفصل کنشهای طاغوتی دولت تعلیق را بازخوانی میکرد...
کردهای لبنان را فقط شنیده بودم. از پای سوار شدنم در صوتهای گوشیش میجورید تا به یک لطمیهی یزدی رسید و همآن را نهاد. گفت: از لهجهات در عربی صحبت کردن فهمیدم که ایرانی استی و من هم کردم و نیمانیم معنای این لطمیه را میفهمم. برایش از یزد صحبت کردم و این که پدر و مادرم یزدیند...
از رقابت و اکثریت، شرعیت جعل نمیشود چه رسد به ولایت. عموم انتخابات در حکومت اسلامی و خصوص انتخابات فقهای خبره جهتش بیعت و مشورت است...
پذیرش رویههای حقوق عرفی حتا در دل روندهای جاهلی جا خوش کرده در بدنهی جمهوری اسلامی ما را بتپرست میکند؛ بسی مشرکتر از گبرهای دوگانهباور...
حقوق عرفی و اخلاق عرفی و حتا فلسفهی عرفی را کسی سر دست میگیرد که قصد عبور از فقه شرعی را داشته باشد...
بتکدههای باستانی شرک صادقانهتری از دانشکدهها و پژوهشکدههای جانمازآبکش حقوق در حکومت اسلامی داشتهاند...
توحیدی کردن حکومت اسلامی نقشهی راه سرراستی دارد: تهی کردن آن از روندهای حقوقی عرفی...
آن که میپندارد رأی مستقیم یا نامستقیم مردم کسی را صاحب ولایت بر آنها میکند شریعت را نچشیده است...
دوران یارانهی فقهی دادن به نهادهای حقوقی نظام مدتها است که تمام شده است...
اسفندماه تازه ده سال محمد مسیح تمام میشود، اما امسال یکضرب با رفقائش اعتکاف اولش را در حرم سامراء در عراق است. این روزها هر وقت میشود میروم داخل کانال مدرسهشان، پی یافتنش در عکسهای تازهیی که بیهوا گرفتهاند و آن وسطها ریز و دور نشسته است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیروت که باشی زیارت خانم زینب حوراء در دمشق به زیارت خانم فاطمهی معصومه در قم میماند، هنگامی که طهرانی. پس از نماز عصر که برای زیارت شام نیمهی رجب بیرون میآمدم فکر میکردم که امشب نائب زیارت چه کسانیم؟ آنها که تمام این سالها مه را این جا و آن جا سخت یا سهل خواندهاند...
اینها که میگویند: مجلس خبرهها میتواند مجتهد نباشند فهمی از فقاهت ندارند چه رسد به این که درکی از ولایت داشته باشند؛ سکولارهای یواشکی...
ما چپ نیستیم که بیان فقیه را چپه بفهمیم، چه رسد به بیان وصی و نبی را...
مجموعهی مصاف دیر یا زود باید روشن کند که میخواهد یک فرقه باشد یا یک مدرسه بشود...
یک دهه در ارتش عربی سوریه خدمت سربازی اجباری کرده بود و اکنون کرایهبر بود.گفت: پاسدارهای سپاه، زخمیها را هر طور شده بر میگردانند، چه ایرانی بودند و چه سوری و چه خراسانی؛ پاسدارها تلفات دادن برایشان عادی نشده بود. پرسیده بودم: تفاوت سبک رزم سپاه ایران و ارتش سوریه چه بود...