سالها است که ابطالطلبهای ایرانی با دعوت به بدعت رأی جمع میکنند و در این دعوت هیچ خط قرمزی ندارند؛ در تمام این سالها اما اسلامطلبهای سنتی این پندار را دارند که وحدت در خطچینهای خاکستری برای آنها رأی میآورد که نمیآورد...
شرعیسازی اجتهاد میخواهد؛ عرفیسازی اما با اجماع و اباحه پیش میرود...
این طور به نظر میرسد که شورای نگهبان شرط اعتقاد و التزام به اسلام را فردی و شخصی احراز میکند و نه اجتماعی و حکومتی. این اگر نباشد در هر دوره نباید یکچند سکولار اسمی از اردوگاه ابطالطلبهای شهرآشوب را تأیید صلاحیت کند که بر سر مسلمات شریعت دوقطبی بسازند و رأی جمع کنند...
عملگرایی هماین طور که میبینیم به عرفیسازی و صورتیسازی و جاهلیسازی جمهوری اسلامی ختم میشود؛ وا نهادن اجتهاد شرعی با اصالت دادن به اجماع عرفی، اصالت دادن به نتیجهی عرفی و وا نهادن تکلیف شرعی...
حسن حمایت نخبههای خط انقلاب از نامزدهای مختلف هماین است که مخطئه بودن شیعه را از نو تمرین میکنیم؛ این که هر کس به حجت شرعی معتبر خودش باید عمل کند و در حال اختلاف با دیگران بتواند با آنها در کمال ادب، احتجاج فقهی کند...
خط استحسان در سپاه پاسداران محصول هماین سردارهای عملزدهیی بود که جنگیدن از روی نقشه را نقص میدانستند. تاریخ ستاد سپاه تا صف بسیج و قدس را اگر خوانده باشیم میدانیم که عملگرایی همواره سر از عرفیسازی در آورده است...
چهل سال پس از تأسیس سپاه پاسداران این نهاد هنوز نظریه ندارد؛ و هماین است وضع نیروی بسیج تا نیروی قدس، تا برسیم به حرکت حزبالله در لبنان و حشدالشعبی در عراق. دلیل سادهاش هم شیدایی به کار صفی و جدی نشدن کاری فراستادی است...
پراگماتیسم پاسداری خود را اسب اصیل عربی میداند که میتازد و آدمهای نظری را متهم به پهن دود کردن میکند...
آن که سردار سازندهگی خوانده میشود در همآن حال پدر خط استحسان در جمهوری اسلامی ایران هم بوده است...
نهاد حاجحسینی با ارتکاز برآمده از اخلاص کار میکند، اما جهادش با اجتهاد همبود نیست؛ هماین است که تهی از تبیین و نظریه است...
خروجی بسنده به عملگرایی در نیروهای معتقد به نظام به راحتی به دولت سوم سازندهگی ختم خواهد شد...
ما دینمان را از محکمات بیان نبی و وصی میگیریم و نه از متشابهات بیان این سرهنگ و آن سردار...
حلقههای میانی قلابی با کد و کلید کار میکند؛ حلقههای میانی واقعی با تفقه و حجت کار میکند...
حاج قاسم اصول دین نیست، و نه هیچ حاجی دیگر؛ این یعنی با همهشان میتوان احتجاج کرد...
حاج قاسم اصول دین نیست، و نه هیچ حاجی دیگر؛ این یعنی با همهشان میتوان احتجاج کرد...
آن نامزد تودار که از شورای امنیت آمده است تنها اشارهیی به یک تاریخ گمشده کرد، تاریخ جنگ پنهان ایران در عراق؛ همآن سالها که حرم سامراء سالها در دست سلفیهای ناسره سقوط کرده بود و ما نمیدانستیم، یا داستان رنده کردن و بیرون کردن امریکاییها از عراق...
در سیاههی گردان تکاور در شام تخریبچی بودم اما ترجیح میدادم که نیروی آزاد باشم یا بنشینم پشت قناصه. در آن دورهی تخریب در آن پادگان در قم اما آن بستههای انفجاری کنارجادهیی را دیدم که عدسی داشتند و پر از ساچمه بودند و با آنها، بینام، امریکاییها را در عراق رنده میکردیم...
یکدو نفر از نامزدهای انتخابات ریاست جمهور چهاردهم در بارهی حلقههای میانی صحبت کردهاند. آن نامزد جانباز اما نفر سومی بود که تفاوت حلقههای میانی واقعی و حلقههای میانی قلابی را با مصداق توضیح داد؛ تفاوت جامعهی مدنی عینی و جامعهی مدنی جعلی...
از خطاب فصل جزئی حضرت رهبر در اقامهی سخت حجاب شرعی به دست حکومت اسلامی مگر تبعیت کردهیید که اکنون مدعی تبعیت از سیاستهای کلی حضرت رهبر در موضوعهای دیگرید؟ یا چه...