عادت سالیان سکولارهای شرمنده و درندهی ایرانی هماین خوارج و طالبان و داعش خواندن مکتبیهای شریعتمدار است...
دور دوم انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری در ایران امیترین رقابت این سالها است؛ چالش سیاسی اسلامطلبها و ابطالطلبها...
سکولارهای ایرانی آویزان از غربند: غربآویز. مکتبیهای ایرانی پناه برده به اسلامند: اسلامپناه...
پوشیهی حجازی همآن برقع افغانی نیست، اما اینها که پوشیه زدن محجبههای شیعه را به طالبان پشتون منتسب میکنند یک مشت حجابستیز هرزهپوش و هرزهدهانند که پی تشکیل دولت فواحش آمدهاند...
إنما حرم ربی الفواحش، ما ظهر منها و ما بطن، و الإثم و البغی. کلاممان را اگر از کتابالله گرفته باشیم و نه از کوچه و کافه، میدانیم که مراد وحی از فواحش چه است؟ تاریخ معاصر را هم اگر خوانده باشیم میدانیم که کم دولتمرد باغی نداشتهییم که دولتشان در مظان طاغوت بوده است...
آب که سربالا برود، سکولارهای هار روسریسوز و مسجدسوز میشوند مفسر قرآن...
انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغی. جای نهجالبلاغه سر نیزه کردن اگر قدری قرآن خوانده بودید میدانستید که مراد وحی از فواحش چه است؟ از کارگزاران باغی پویش انتخابات نامزدهای شورشی که ویژندشان دههها است سوزاندن مصحف و مسجد است این انتظار بیهودهیی است...
عاقبت آخوندهای پروانهیی و طلبههای صورتی و دستاربندهای کراواتی هماین سفیدشویی روسریسوزها و مسجدسوزها و مصحفسوزها است...
آن اردوگاه انتخاباتی که با هتک شریعت محمدی و حمله به حجاب شرعی پی جمع رأی حرام است، آخرین کاری که حق دارد بکند هماین تفسیر کردن قرآن و سر دست گرفتن نهجالبلاغه است...
طلبهی سطحی سطح یک و دو و سه حوزه را به اسلوب دانشگاه پاس کرده است اما آن قرآن را از رو نخوانده است که بداند در سورهی اعراف فواحش و إثم و بغی چه معنا میدهد، و کلیدواژههای وحیانی را به عرف کوچه و کافه و آکادمی تفسیر میکند...
کسی اجبار شیعه به پوشیه را ندیده است؛ همه اما کشیدن حجاب از سر زن مسلمان به دست شما را دیدهاند و سوزاندن مصحف و مسجد و مدرسه. سکولارهای هار ایرانی، پی تشکیل دولت چندم رضاخانید...