چارهی ارتش هار اسرائیل نه جنگ منظم کلاسیک است و نه جنگ نامنظم آکادمیک. چارهی این معرکه جنگ مکتبی است؛ نظم نهضت...
اسقاط اسرائیل که تنها هدف سلبی ما باشد، طبیعی است که امریکا را میتوان از آماج جنگمان کنار بنهیم و اقامهی ایجابی اسلام اولویت بعدیمان بشود...
شهادت سید حسن نصرالله در ضاحیه، شهادت سید حسین علمالهدی در هویزه را به خاطر آدم میآورد: دولت طاغوت، ارتش فشل، مردم مبهوت، و دشمنی که ترکتازی میکند. ورق این جنگ و آن جنگ را اما رزمندههایی بر گرداندهاند که جای محاسبهی آکادمیک با مجاهدهی مکتبی تاریخ را نوشتهاند...
من اگر بودم روی دیوار ساختمان شورای عالی امنیت ملی، خطبهی ۲۷ نهجالبلاغه را دور تا دور مینوشتم...
با ایدههای دههی شست غرب خوزستان که در کویت و عراق روزآمد شده است نمیتوان چهل سال بعد در جنوب لبنان با اسرائیل جنگید...
کار از مطالبهی انتقام سخت رد شده است؛ مطالبهی اکنون نبرد سخت برای صیانت از امت احمد برابر امت ابلیس است...
همآنها که با نقض حکم صریح حضرت رهبر زنهای ناملتزم را به ورزشگاه مردهای نیمشلوارپوش راه دادند، با نقض حکم صریح حضرت رهبر جلوی شلیک موشکهای انتقام به طرف اسرائیل را هم گرفتهاند؛ تخممرغدزد شترمرغدزد میشود...
امیرالمؤمنین هم فرمانده کل قوا بود، اما خطبهی الغارات ایشان را بخوانید...
اگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم نشسته است تا جنگ به پشت مرزهای ایران برسد تا تمامعیار بجنگد، پس تفاوتش با ارتش جمهوری اسلامی چه است؟ یا چه...
آن شورای عالی ملی جایی است که میتواند امنیت را به الغارات مبدل کند...
ما ملت مقاومت داریم؛ ما امت مقاومت داریم. محور مقاومت اما امری مهمل است...
برجام منطقهیی طی توافقی نانوشته در حال انجام است؛ جاروب کردن نیروهای نهضت به کرانهی خاوری رود فرات...
دیشب تا نیمهشب بحث بر سر این بود که چه گونه میتوان خط سومی را در پسانصرالله در طائفهی شیعه در لبنان بالا آورد که از حرکت امل آخوندیتر و از حرکت حزبالله خطرناکتر باشد...
محور مقاومت جایی است که حرکت حزبالله خود را در آن مقاومت اسلامی در لبنان میخواند و آن دیگری آن را مقاومت ملی خطاب میکند؛ هماین قدر شورفطیر...
قرارگاه مرکزی خاتمالأنبیاء اگر آن قدر ملی شده است که نمیتواند ماشهی جنگ را در نصرت امت محمد بکشد، ما برویم پی ماشه و مقر و امت خودمان...
بازگشت به کرانهی باختری رود فرات
پرچم منحوس کیان موقت اسرائیل شمای نمادین آن چیزی است که این سالها برجام منطقهیی خوانده میشود: سلامت سپید برای ستارهی داوود در میانهی دو نهر آبی: نیل تا فرات.
برجام منطقهیی برنامهی جامع جاروب کردن نیروهای نهضت و رزمندههای مقاومت به ساحل شرقی رود فرات است؛ همآن طور که طی سالها پی جاروب کردن رزمندههای مقاومت به ساحل شمالی رود لیطانی بودهاند.
گام نخست، نابود کردن یکانهای رزم مقاومت اسلامی در غزه بود و سپس کرانهی باختری، تا برسیم به نابودی آنها از جنوب لبنان تا ضاحیهی بیروت.
سکوت یا کنارهگیری ما از این روند باعث آن نخواهد بود که کیان موقت اسرائیل پس از فراغت از غزه و لبنان به سراغ سوریه و عراق نیاید و زمین آنها را مانند اکنون آسمانشان برای ما ناامن نکند.
عنوانی که اسرائیلیها بر عملیات اغتیال سید حسن نصرالله نهادند نشان میدهد که شیطان کوچک در امتداد طرح قدیمی شیطان بزرگ از تلاش برای برقراری نظم تازه در غرب آسیا دست نکشیدهاند.
با عقب نشستن ما به پشت مرزهای ملی ایران در ساحل شرقی رود فرات، با تکیه بر پایگاههایی چون کردستان یا آذربایجان تلاش برای سریان این نظم تازه به درون خاک ایران پی گرفته خواهد شد.
تجربهی غائلهی ژینا نمونهی کاملی از به میدان آوردن امت اسرائیل به زبان پارسی در دل ایران اسلامی بود که تا آستانهی جدا کردن شهر اشنویه و برپایی جمهوری معارضین در آن هم پیش رفت.
کیان موقت اسرائیل دست کم از نقطهی عطف عملیات نظم تازه فرای هدف آزاد کرد اسرایش در عملیات طوفانالاقصی یا بازگرداندن آوارههای صهیونی، پی تحقق هدف بسیار بزرگتری است که اکنون در معرکهی نظامی پی گرفته میشود: برجام منطقهیی؛ برنامهی جامع جاروب کردن مقاومت.
وضعیت این روزهای جنوب رود لیطانی برای طائفهی شیعه و برای نیروهای نهضت همآنی است که در صورت متوقف نشدن ارتش هار صهیونی تا کرانهی باختری رود فرات پی ما خواهد آمد و تمام این پهنه را بر ما خواهد بست...
امام حسین آکادمی نداشت؛ امام صادق هم آکادمی نداشت. امام حسین و امام صادق حوزه داشتند. این دلیل سادهیی است که از چه از دانشگاه امام حسین و از دانشگاه امام صادق نه حجت شرعی در میآید و نه ولایت فقهی...
پیامبر اعظم هم فرمانده کل قوا بود؛ اما تنها میتوانست متخلفین از لشکر اسامه را لعنت کند...
میپرسند: برای رسیدن به جبهههای جنوب لبنان چه باید کرد؟ میگویم: نخستین کار آموختن زبان است؛ شنیدن لهجهی شامی تا گفتن لهجهی فصیح...
میپرسند: لهجهی شامی را چه گونه بیاموزیم؟ میگویم: با گوش دادن به انبوه خطابههای سیدالشهدای مقاومت، سید حسن نصرالله. عادت سید این بود که فصیح شروع میکرد و وقتی اوج میگرفت و داغ میکرد با لهجهی جنوبی ادامه میداد...
حضرت روحالله هم فرمانده کل قوا بود؛ اما تنها میتوانست بگوید: من اگر بودم میزدم...
طلب سر جا نشاندن یک طاغوت از یک طاغوت دیگر نامش تحاکم الی الطاغوت است؛ هر چند نام تجاری این طاغوت دوم جامعهی جهانی یا سازمانهای فراملی باشد...
من اگر بودم تجمع احتجاجم را میبردم جلوی سازمان بسیج در میدان سپاه یا پادگان قصرفیروزه؛ که در تمام سالهای پس از جنگ در سوریه عربیآموزی را در آموزش گردانهای بسیج وارد نکرد و رزم نزدیک با اسرائیل از لبنان را در رزمایش و این روزها هم خطدهی نیروهای کلافهی مردمی را وانهاده است...
تجمع جلوی ساختمان دولت و مجلس شورا و آن شورای عالی دانای کل مفید است. برای حمایت از انتقام سخت از اسرائیل اما در میدان شهید کلاهدوز، در ورودی ستاد کل سپاه، شبانهروز خیمه باید زد و به آنها قوت قلب داد، تا برسیم به خیمهی انتقام در چیتگر و رو به روی ستاد نیروی هوافضای سپاه...