حزبالله در لبنان و حزبالله در ایران نه با کد کار میکند و نه با کلید؛ با حجت کار میکند...
خارج شدن حرکت حزبالله از ایران تا لبنان از مداری که کلید آن سالها به دست خط استحسان بوده است برای آنها دردناک است؛ این دلیل سادهی رجزمویه کردن آنها با خط اجتهاد است...
ما صبح به صبح با مراجع عظمای شیعه احتجاج شرعی میکنیم؛ احتجاج گاه به گاه با سرداران سپاه اسلام که سهل است...
تلاش درشت خط استحسان زدایش اجتهاد از هرم حزبالله در ایران و در جهان است؛ جاگزین کردن حجت با کد...
حزبالله در لبنان دست کم دو معنای رائج دارد؛ یک: جریان حزبالله، همآن حزباللهیهای مکتبی که به بیعتشان با ولی فقیه شناخته میشوند؛ دو: جماعت حزبالله، همآن حرکة المقاومة الإسلامیة، که خودشان این دومی را برای خلط نشدن با اولی به راحتی تنظیم میخوانند...
لبنانیها نزدیکترین عربها به ایرانیهایند، حتا بسی بیش از عراقیها. با این همه سطح پیچیده بودن لبنان برای ایرانیها با هیچ نقطهی دیگر در جهان قابل مقایسه نیست. و همه اینها در جغرافیایی انسانی اتفاق میافتد که به قدر قم مقدسه است...
محور مقاومت در پسآی طوفانالأقصی یک ایدهی تمام شده است. از این پس ما یا یک امت خواهیم بود و در یک ساحت واحد خواهیم جنگید و یا ملتهایی تکهتکه خواهیم بودیم که هر یک پشت مرزهایش سنگر گرفته است...
جبههی مقاومت همآن محور مقاومت نیست. محور مقاومت اکنون یک ماهیت مهمل است...
بنیادگرایان شیعه دو نماد آشنا دارند: قمهی خودزن، شیر تعزیه؛ سلاح اتمی این روزها سومین نماد این بنیادگرایان است...
آن چرخش تاریخی در بینهی دفاعی ما در پسآی طوفانالأقصی عبور از جنگ ملی به جنگ امی باید باشد...
جنگهای سیساله در اروپا آنها را به پیمان وستفالیا رساند. کاش هفتاد سال جنگ در فلسطین و این یک سال طوفانالأقصی ما را به بیعت عقبه برگرداند...