eitaa logo
محمد مهدی فاطمی صدر
3.2هزار دنبال‌کننده
551 عکس
46 ویدیو
19 فایل
مدرسه‌ی شیعی وتر | روایت نهضت امت @mahdi_vvatr در منصه‌ی ویراستی: https://virasty.com/fatemisadr_ir در منصه‌ی بله: https://ble.ir/fatemisadr_ir در منصه‌ی ایتا:
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج می‌گوید: طی این سال‌ها بارها دفاع موزاییکی را در جنوب لبنان تمرین کرده‌ییم؛ یعنی با فرض سقوط خط مرزی و قطع ارتباط با فرمان‌دهی مرکزی، باز هر فرمان‌ده میدانی هر موزاییک سیاهه‌یی جامع دارد که برای روزها و ماه‌ها تکلیف دفاعی او و نیروهایش را روشن کرده است...
برخی رفقای رزمنده‌ی روزهای جنگ در عراق و سوریه را این جا در لبنان باز یافته‌ام و حتا برخی فرمان‌ده‌ها را. هر یک در گم‌نامی گوشه‌یی از کار امداد را گرفته‌اند. هیچ یک به روی خود نمی‌آورند اما همه می‌دانیم که نیروی احتیاط نزدیک ایران در لبنانند، برای روزهای مه‌بادای بیروت تا جنوب...
شیخ مسیر عقیقه در لبنان از ایران را باز کرده است‌؛ این جا ذبح می‌کنند و میان آواره‌ها توزیع می‌کنند. با آن‌ها به یک کشتارگاه در حاشیه‌ی بیروت رفتم. یک سیاهه اسم دختر و پسر دستم دادند و قصاب با حوصله می‌ایستاد تا تمام دعاهای وارده را بخوانم و بسم‌الله آخر را بلند بگویم، و ببرد...
‏ما با مذاکره با کفار حتا حربی مشکل داریم؟ نه. آن چه شما با آن‌ها می‌کنید اما موالات با کفار است...
دولت مستقر در بیروت طاغوت است و حرکت حزب‌الله با حکم حکومتی ولی امر مسلمین با آن کار می‌کند؛ و هم‌این است حال ما با دولت مستقر در دمشق و بغ‌داد؛ و هم‌این است با دولت التقاط در طهران...
فراوانی طلبه‌ها در ایرانی‌های جهادی که خود را به لبنان رسانده‌اند چگال‌تر از هر صحنه‌ی نوپدیدی است که این سال‌ها در آن بوده‌ام؛ شاید به این جهت که باید زبان بدانیم. این جا اصل را بر آن می‌گزارم که طرفم طلبه است مگر آن که خلافش اثبات شود که در آن صورت رزمنده‌‌ی در شام بوده است...
حتا پیش از جنگ هم بی خودروی شخصی کار در لبنان پیش نمی‌رفت. خبرنگارهای پروازی روزی بیست دلار به بالا خودرو اجاره می‌کنند که گاه راننده‌‌ی زبان‌دان محلی هم روی خود دارد و تا سد دلار می‌رود.‌ کهنه‌کارترها زبان می‌دانند و با چهار‌پنج هزار دلار یک خودرو خریده‌اند که ته کار بفروشندش...
حاج کاظم دارابی پس از آزادی از زندان آلمان‌ها، در پرونده‌ی غذاخوری میکونوس، سال‌ها است که غذاخوری ایرانیش در بیروت را دارد و ساکن لبنان است. این روزها، جنگ غذاخوریش را تعطیل کرده است و خودش ممحض در امداد به آواره‌ها است و تسلطش بر بازار این جا و هم‌زبان بودنش با ما غنیمت است...
هفته‌ی نخست را در خانه‌ی آن برادر لبنانی بودیم که خود ساکن افریقا بود. آن قدر خوش‌نقشه و خوش‌جا بود که رفقای بانی ایرانی طالب شده بودند که بخرندش. ارتش اسرائیل آن قدر اطرافش را با موشک زد که خالیش کردیم. دل‌مان نمی‌آمد به خاطر حضور ما بخورد و لطف او به انهدام خانه‌اش منتها شود...
امداد آواره‌ها مورد به مورد پیش می‌رود و هر کس پرونده‌یی دارد: پتو، شیر خشک، لباس گرم، بخاری، قربانی، سوگ‌واری، روایت‌گری. موشک‌های اسرائیل که پشت خانه‌ می‌خورد می‌گفت: خشکه اگر هزینه‌ی یکی از این موشک‌ها را به خودمان می‌داد خالی می‌کردیم و برای همه‌ی آواره‌ها بخاری می‌خریدیم...
درگیری ما با دولت اصلاحات در سطح گفت‌مان بود و درگیری ما با دولت تعلیق در سطح گفتار بود. دولت التقاط اما بی آن که در گفت‌مان و گفتار با ما درگیر شود در سطح رفتار پیش می‌برد. نمونه، هم‌این برجام منطقه‌ی و تطبیع اشغال قدس که پرشتاب پیش می‌رود و چشم باز کنیم، در کمپ‌دیویدیم...
تماشای موشک‌باران ضاحیه‌ از بلندی‌های بیروت اتفاقی معمولی است و خبرنگارها حتا تپه‌یی اختصاصی مشرف بر شهر دارند؛ موقعیت سنت فلانی. آن غروب که ضاحیه را می‌کوبید و از منطقه‌ی دروزی‌نشین بشامون رد می‌شدیم اما با اتفاق تازه‌یی مواجه شدیم: سوت و کف اهالی. لبنان، هر چه باشد ملت نیست...