آن چه در شمال سوریه به پشتگرمی اسرائیل و برای پشتبانی اسرائیل با ما میجنگد تسنن صهیونی است...
پس از اسارت مفت انبوه شیعیان در شمال حلب به دست سنیهای صهیونی جا دارد که بچههای بالا کلاهشان را بالاتر بگزارند...
تروریست حد وسط شرعی نیست و هیچ حکمی بر آن بار نمیشود. اینها که در شمال سوریه با آنها میجنگیم را چه باید بخوانیم؟ مسلحین سوری، سلفی ناسره، تکفیری بدخیم، و از همه دقیقتر: سنی صهیونی...
طی سالها سویههای مختلفی از سلفیها و نوسلفیها را در عالم اسلام تجربه کردهییم؛ آن چه اکنون در شمال سوریه با آن میجنگیم یک سویهی تازه است: سلفیهای مسلح صهیونی...
شورای عالی امنیت ملی که اسمش رویش است و هماین است ستاد کل نیروهای مسلح؛ این یعنی مصلحت امت فرای امنیت ملی در جایی دیگر تدبیر باید شود. این اگر نبود حاج قاسم مستقیم به حضرت رهبر گزارش نمیداد...
سقوط دیر میماس به دست ارتش اسرائیل و بسته شدن عقبهی حرکت حزبالله در خیام تا مرجعیون به ما نشان دادن که حذف مؤلفهی مذهب از نبردهای اکنونی شلیک به پای خودمان است، حتا اگر دستمان به وحدت یا تقریب یا تعایش بند باشد...
کباب خوردن شما در دمشق باعث نشد که عائلهی شیعهی اسیر شده به دست سنیهای صهیونی در حلب علف نخورند. کار جنگ با نمایش سامان نمییابد...
عملیات وعدهی صادق سه اکنون دیگر بیات شده است. واقعیت آشوبناک منطقهی شام نبرد طوفانالأقصی دو را میطلبد...
غائلهی ژینا تمام شد. پس از دو سال جنبش فواحش اکنون از درون دولت تا کف کوچه و کافه و آکادمی به هتک فاحش شریعت محمدی و حجاب شرعی سرگرم است...
کارگزاران سکولار نظام هماینهایند که باور به اقامهی سخت و حتا نرم شریعت محمدی و حجاب شرعی در قوارهی حکمرانی را ندارند؛ رگهها و گرههای جاهلیت در جمهوری اسلامی ایران...
تورانشهر همآن قدر ضد اسلامشهر است که آن چه بینهی ایرانشهری خوانده میشود؛ و این دو در این ضدیت ابائی از همدست شدن با صهیونشهر ندارند...
آن چه قانون حجاب خوانده میشود هر چند خود یک قانون عرفی است، اما عمق نفاق و کفر کارگزاران سکولار نظام را پیش چشم همه آورده است...
لبنانزده شدن عارضهیی است شبیه دریازده شدن یا ارتفاعزده شدن؛ ایرانیهایی که فرصت همهوا شدن با منطقهی شام را نداشتهاند خواهناخواه لبنانزده میشوند. سادهترین نشانهی محتوای رسانهیی لبنانزده که خبرنگاران و مستندسازان پروازی در سرگیجه، از این منطقه میسازند دافنگاری است...
سویهی پارسی امت اسرائیل با حمله به حجاب شرعی، توجه محیط رایان و حتا عیان ایران اسلامی را از حملهی سویهی عربی امت اسرائیل به حلب و حماه و حمص در سوریه برگردانده است؛ با این تفاوت که خلاف حلب هنوز خط حجاب نشکسته است که ابطالطلبهای هار به طرف قلب امالقرای شیعه سرازیر شوند...
در مسألهی حجاب مدتها است که کار از جهاد تبیین گذشته است و جهاد تفسیق و جهاد تکفیر میخواهد که ریز تا درشت شریعتستیزهای سکولار شرمنده تا درنده در دولت-ملت را نرم تا سخت سرکوب کند...
آنها که هنوز در ایران نفهمیدهاند با قطع مسیر پشتبانی سوریه به لبنان و رسیدن سنیهای صهیونی در سوریه به پشت دیوارهای زینبیه و لشکرکشی خیالجمع اسرائیل با پایان آتشبس، به جنوب تا بیروت خواهد فهمید که از چه: رأی دادن به نامزدهای صورتی انتخابات در حکم محاربه با امام زمان است...
دولت چهاردهم، دولت دوم بنیصدر است؛ دولت الغارات؛ زمین میدهد و زمان میخرد، و از پشت خنجر میزند...
حاج احمد متوسلیان دندان کرمخورده بود؛ حاج قاسم سلیمانی موی دماغ بود؛ یکچند سال دیگر هم که بگذرد ابطالطلبهای سکولار ایرانی پشت رسانهها زبان باز خواهند کرد که سید حسن نصرالله برای آنها چه بود...
دمشق به دست سنیهای صهیونی سقوط بکند یا نکند، پای جهود صهیونی به بیروت برسد یا نرسد، زیرساخت حفظ امالقرای طهران بیرون کردن ابطالطلبهای سکولار ایرانی از دولت جمهوری اسلامی ایران است. امروز اگر بتوانید عدم کفایت دولت الغارات را به مجلس شورا ببرید بهتر از فردا است...
این نوع جنگیدن به درد نمیخورد؛ باید راهبرد جنگ نرم تا سخت را عوض کرد...
خروجی دههها وحدت منهای دعوت را این روزها در سوریه میبینیم. در وحدت که نشسته باشی هیچ تفکیک و حتا ادراکی با سنی صهیونی نمییابی، و روز واقعه از جایی که فکرش را نمیکنی خواهی خورد و شیعه را به شکست خواهی داد...
امت را که وا بنهیم و ته چنبرهی ملی که نشسته باشیم، تنها ستونهای دود در قلب امالقرای به ما میباوراند که درگیر جنگیم؛ و آن زمان هم تازه میرویم پی گردشکار ستاد کل نیروهای مسلح، تا چه شود...
کافی است سرمان را به شرق و غربمان بچرخانیم تا از نو ببینیم: وحدت منهای دعوت تف سربالا است...
شام شهادت حضرت صدیقه، پهپادهای ارتش اسرائیل در ارتفاع پایین بالای سر روضة الحوراء در ضاحیهی بیروت میچرخند. هنوز این پرسش در ذهنم میچرخد که دوشپرتابهای ضدهوایی ما که جا ماندهاند؟ یا چه...
دولت سکولار الغارات در ایران گفته است: سوریها شکایت حمله به خود را به سازمان ملل ببرند. حرف نیروهای مکتبی امت در شام در بارهی حملهی سنیهای صهیونی به سوریه و جهود صهیونی به لبنان اما چیز دیگری است: لن تسبي زینب مرتین...
خط استحسان در نیروی قدس سپاه پاسداران فراملی میجنگد و نه امی. هماین است که نخستین کنش آنها در هر معرکهی امت که دستشان به آن میرسد خالی کردن نیروهای جهادی ایرانی از آن جا است...
بسیج کردن سپاه
بسیج دانشجویی شاید کاملترین مصداق بسیج مستضعفین است. دانشجوی بسیجی در دل سامانهی استکباری آکادمی مدرن پی مؤمن شدن است و در این نهاد بدعت روی بردار نهضت میرود؛ هماین است که دانشجوی مکتبی را مؤمن آل فرعون باید خواند.
واگرایی دانشجوی مؤمن از تفرعن دانشگاه ملحد مدرن است که از او نیرویی پیشرو و خطشکن و آرمانساز میسازد، و هر چه به همگرایی با آکادمی سکولار تن بدهد کمتر مؤمن خواهد شد و بیشتر مستضعف خواهد ماند.
این دلیل سادهیی است که از چه در دل دانشکدهها و پژوهشکدههای سپاه پاسداران نیاز حیاتی به بسیج دانشجویی داریم؛ بسیج پیشانی نهضت است و گسست عقبهی سپاه از این جبهه، آن را در سنت بدعتبار آکادمی مدرن نشست خواهد داد.
نزدیک به نیم قرن پیش، حضرت روحالله نهاد سپاه پاسداران را از دل حوزههای شرعیهی شیعه بیرون آورد و بر فقاهت تا ولایت این حوزهها بنیان نهاد، و صیانت از مقاومت و نهضت و انقلاب را به این نهاد سپرد.
با این همه به زودی و از همآن دههی شست، رکن مفهومی سپاه را بر آکادمی مدرن نهادیم، بی آن که نسخهیی از دانشگاه اسلامی را پیش رو داشته باشیم. در ادامه نیز کنشهایی از جنس جدایش دانشگاه جامع امام حسین از دانشگاه تربیت پاسداری یا واسپاری پژوهشکده به دانشگاه امام صادق در دل آن دانشگاه گره از کار ما باز نکرد.
واقعیت دانشگاه ایرانی، سنتپریشی آن است که کمابیش هیچ مفصلبندی مشخصی با سنت اسلامی ندارد. امتداد این سنتپریشی از عموم دانشگاههای ایرانی به خصوص دانشگاههای نظامی باعث آن بوده است تا سپاه پاسداران در مواردی بیش از آن که به قوارهی نهاد مکتبی جهاد عمل کند به قاعدهی سازمان عرفی جنگ کنش کند.
این تقریر سادهیی از مسیر شکلگیری خط استحسان و اقلیت پاسدارهای پراگماتیست در صف میدانی سپاه تا ستاد کل نیروهای مسلح است که یک در میان با خط اجتهاد و اکثریت پاسدارهای مکتبی چالش داشته است.
در نمونهی نزدیکی چون جنگ احزاب حجاب همه شاهد بودیم که با فروکش کردن غائلهی ژینا از برههی امنیتی سازمان رسمی بسیج فاقد طرح پدآفند و آفندی عملیاتی برای مبارزه با هتک فاحش شریعت در کوچه و کافه و آکادمی بوده است، و نیروهای مکتبی هر یک آتش به اختیار به خط زدهاند.
در نمونهی دیگری چون جنگ در لبنان باز گردانهای بسیج چه از جهت آموزش و چه رزمایش آماده به نبرد در معرکهی نوپدید جنوب لبنان نیستند و با کشیده شدن جنگ به سوریه و سقوط فتوحات ما در آن جا و تهدید نزدیک راهگذر راهبردی طهران به دمشق باز هنوز درگیر متقاعد کردن ردههای کشوری و لشکری به پاسخ به حملهی هوایی اسرائیل به خاک ایرانند، چه رسد به این که سلاح به دست در فرودگاه دمشق یا بیروت نشسته باشند.
چارهی این وضعیت بغرنج خواهناخواه بازگشت سپاه پاسداران به ریشههای حوزوی خویش برای برخورد انتقادی با سامان کلاسیک آکادمی است که هویت مکتبی و نهضتی آن را کند کرده است.
پیشران این بازسازی نسل تازهی بسیج در سازمان رزم سپاه پاسداران است. این یعنی نسل یک سازمان بسیج به نسل دو و حتا سه باید بازنویسی شود و از این پایگاه، پایگاههای بسیج در تمام ردههای سپاه جلودار گام دوم انقلاب در این نهاد شوند...