شریعت محمدی مسألهی امویهای متأخر تا مقدم حاکم بر شام نبوده است، نیست، نخواهد بود...
گرفتن کاه از دهان مورچه محتاج اذن شرعی است چه رسد به چکاندن ماشه بر سینهی اهل قبله. امر قومی یا امر ملی حاوی حجت فقهی تصرف شرعی بر هیچ چیز نیست، و امت در ولایت است که میتواند بکشد و کشته شود؛ و دههها پیش اهل کتاب حاضر در جبهههای جنگ با عراق هم زیر این ولایت شیعی جنگیدهاند...
امر ملی اگر ذیل امر امی باشد انکار نمیشود؛ میشود قری و امالقرای امت. و هماین است امر قومی که ذیل آن امر ملی در ذیل است...
دستاربند پروتستان هماین است که میبینید: شدتش برای مکتبیها است و رحمتش برای سکولارها؛ رحماء علی الکفار و اشداء بینهم...
از این سکولارهای نهانروش زیر کرسی که میگویند: نیازی به مکتبیها برای دفاع از ایران اسلامی نداریم، یکچند پرسش ساده بپرسید: آخرین بار کی سلاحتان را برای دفاع از اسلام مسلح کردهیید؟ آخرین بار کی برای دفاع از ایران در کمین خوابیدهیید؟ یا چه...
آن چه شکسته شده است محور مقاومت است؛ اگر نه جبههی مقاومت پیش از این هم وجود داشته است و پس از این هم وجود خواهد داشت. محور مقاومت اگر با معبر معنا میگرفت، جبههی مقاومت با بیعت معنا میگیرد...
کافهی عربیکا، کنار مسجد الحسنین، پاطوق ما در ضاحیه بود. حیاط دنجی داشت که نشستهامان را آن جا میگرفتیم. دیشب برای اولین بار از شروع جنگ رسیدم تا به حارة حریک بروم و رفقاء را ببینیم. کافه و طبقههای روی سر آن، تلی از آوار شده بود؛ تنها راحتیهای بافت را میشد آن میان شناخت...
کرایهبر که فهمید ایرانیم پرسش نخستش این بود: کی اسرائیل را میزنید؟ میگفت: یک دست صدا ندارد؛ و دستتنهایی حرکت حزبالله لبنان را میگفت؛ و گپمان تا متنبی و طاها حسین و شعر سپید رفت. ورودی محلهی اوزاعی که به مقصد رسیدیم، پای پیاده شدن دو باره پرسید: إیران متی ستضرب إسرائیل...
مکتبیها میگویند: واجب؛ سکولارها میگویند: اجباری. آن که حجاب واجب را حجاب اجباری میخواند مکتبی نیست، سکولار است؛ کافر است تا برسیم به جاحد...
از کشیده شدن درگیری تاریخیمان با ابطالطلبهای نهانروش ایرانی به صحنهی حجاب شرعی و شریعت محمدی ناراحت نیستیم. هر چه زودتر اطراف نزاع بفهمند که دعوا بر سر ایمان و کفر است برای همه بهتر است؛ برای آنها که تکفیر میکنند و آنها که تکفیر میشوند...
نگران ورود ارتش اسرائیل از شرق نبطیه و بقاع به غرب، به طرف بیروت بودم. زیر نور گوشی روی نقشه برایم توضیح داد که از مدتها پیش حرکت حزبالله پشت مرز لبنان با سوریه برای این روزها تدبیر کرده است. نگرانیم تازه شد؛ برای رزمندههایی که در آن ارتفاعات در سرمای زمستان در کمین بودند...
امریکا و اسرائیل با یمن و عراق و لبنان و ایران همآن کاری را خواهند کرد که با سوریه کردند: به هم ریختن از درون و سپس تاختن از بیرون. همه در لبنان منتظر یک جرقهییم که ضد حرکت حزبالله آشوب را شروع کند و طبیعی است که نوک حمله دروزیها و مارونیها خواهند بود تا برسیم به سلفیها...
نشان دادن زنهای ناملتزم در ورزشگاه مردهای نیمشلوارپوش از شبکههای سازمان جامجم کاری از سنخ سالها نشان دادن شرب خمر در سینماییهای خارجی این شبکهها بوده است. حرام شرعی با پخش در رسانهی ملی حلال شرعی نمیشود؛ تنها آن شبکه و آن سازمان از شرعیت ساقط میشوند و عرفی میشوند...
آن سازمان که خلاف صریح شرع را روی آنتن میبرد و زنهای نامتشرع را در ورزشگاه مردهای نیمشلوارپوش ترویج میکند، غلط اضافه کرده است که پخش زنده را منحصر در شبکههای خود کرده است. قانون اساسی گفته است؟ آن قانون هم بی جا کرده که از پیش خود مؤمنین را با خلاف شرع تختهبند کرده است...
آن قانون اساسی که رسالهی عملیه نباشد به درد همآن دانشکدههای دوگانهسوز فقه و حقوق میخورد...
سکولارهای سر و ته اقامهی شریعت را سبب اسقاط شریعت میدانند؛ حقهبازها...
مومنین عرفی، ولی فقیه را ناسخ شریعت میدانند و نه شارح شریعت؛ صورتی چرک همه را به رنگ خود میپندارد...
از غائلهی ژینا به این سو، جنبش فواحش دست کم دو پایگاه در صف داشته است: دانشگاه، ورزشگاه...
میگویند: دین تازه آورده است. مذهبیهای صورتی را میگوید، هنگامی که حضرت موعود آنها را به بازگشت به اسلام سرخ دعوت میکند...
دادگاه انقلاب ما اگر دادگاه جمهوری نشده بود، یا اگر شورای نگهبان دادگاه شریعت بود، موالات کمیتهی انضباطی فدراسیون فوتبال با کفار حربی و خوشرقصی کارگزاران سکولار آن برای مشتی فاجر و جاهد باید به سختی تأدیب میشد...
طلبهی سطحی، سطوح یک و دو و چند درس حوزهی شرعیه را طی کرده است اما به عمق آن دست نرسانده است...
بنیادگرایان شیعهتبار، شیعهی مصطفوی نیستند؛ دست بالا شیعهی صفویند...
مبارزهی تمامعیار شریعتمدارها با عرفیسازها نباید به گونهیی باشد که سبب دور برداشتن و بالا آمدن بنیادگرایان در ایران اسلامی شود. عرفیساز و بنیادگرا دو روی یک سکهی قلبند...
سیاههی هشدار موشکباران ارتش بعثی در زمان جنگ هشتساله در بسیاری این طور شروع میشد: الف؛ دزفول. این روزها در ضاحیهی بیروت سیاههی هشدار موشکباران ارتش صهیونی با حارة حریک شروع میشد: א; חארת חריכ...
پیش از اذان ظهر بلندگوی مسجد کناری باز شد: من المؤمنین رجال صدقوا. دو هفته پس از آتشبس، شهادت آن رزمنده را به محله اعلان میکند و برای تشییع دعوت میکند. بلندگو را میبندد و از مسجد دیگر صدای قرآن پیش از اذان میآید و صدای پهپادهای اسراییل بر ضاحیهی بیروت لحظهیی قطع نمیشود...
این جا در گورستان پشت روضةالحوراء قبر شهید سید هاشم صفیالدین است. گفته میشود: به امانت دفن شده است تا با سید حسن نصرالله با هم تشییع شوند. به گمانم این قبر را هم علنی کردهاند تا درد مردم اندکی التیام یابد؛ هر چند تا سید تشییع نشود انبوهی هنوز بر آنند که سید شهید نشده است...
هنر حرکت حزبالله در لبنان آمیختن رزم و زیست به هم بوده است؛ مردمداری و مردمنهادی. جدای شکننده بودن آتشبس لبنان با اسرائیل، جهت دیگر آن که تشییع سید حسن نصرالله به سال تازهی میلادی موکول شده، گفته میشود: این است که شادی شب عید و کریسمس مردم متأثر از عزاداری بر سید نشود...