آن چه ممشای حماس در فلسطین و حرکت حزبالله در لبنان است کمابیش مردمسالاری دینی است، هر چند کیان جعلی اسرائیل از هر دوی آنها بسی دموکراتتر است؛ و به بیان خودشان: تنها دموکراسی مدرن منطقه. این یعنی مردمسالاری دینی همآن دموکراسی مدرن نیست، و از دومی مقاومت اسلامی بر نمیآید...
محور فرقه فرد است و محور مدرسه فکر است. تنها در فرقهی ناجیه فرد و فکر در یک نفر اینهمآن میشوند، و کیش شخصیت شماتت ندارد: عقل کل، قرآن ناطق، امام زمان...
اسرائیل را با دموکراسی نمیتوان شکست داد؛ کیان مؤقت اسرائیل تجسد دموکراسی مدرن است...
مشکل نخست ما با فرقهی مصاف چه است؟ نابود کردن عقلانیت شرعی بدنهی جوانهای حزباللهی...
نظام را که نظام قدرت بدانی و نه نظام شریعت، شبکهسازیت برای کسب قدرت خواهد بود و نه بسط شریعت. این دلیل سادهیی است که جنگ احزاب حجاب برای جریان مصاف مسأله نیست اگر مسألهنما خوانده نشود...
ممشای جریان مصاف خط اجتهاد نیست؛ خط روی خط شدن از استحسان تا اباحه است. اگر نه باید به دست هواداران عرفیش حجت شرعی میداد که نمیدهد...
مجموعهی مصاف اگر خودش را مدرسه میداند و نه فرقه باید برای این پرسش ساده پاسخ داشته باشد: فقیه مقیم جمع شما که است؟ یا چه...
جنگ قدرت قبیلههای قدیم و جدید پای صندوقهای انتخابات دخلی به ما ندارد. فرقهیی عرفی مانند مجموعهی مصاف اما اگر بر آن است که در این بلبشو میتواند عرفیسازی مدرسهی شرعی سیاست اسلامی را پیش ببرد و شریعتمدارها سکوت خواهند کرد، اشتباه میکند...
فرقهی مصاف مانند دیگر نواندیشهای دینی سنتپریش است؛ هماین است که از جایی بدعت را جای نهضت مینهند و جوانهای مکتبی را بی حجت به هماین میخواند...