تبار این هرزهپوشهای هار جنبش فواحش در ایران که این جا و آن جا خود را جنبش زنان میخوانند به که میرسد؟ خیلی پیش از طاهرهی قرةالعین و بسی پیش از هند جگرخوار به آن دخترک روسپی که سر بریدهی یحیای نبی در طشت، کابین عروسیش با پادشاه شد...
کارگزاران صورتی نظام و آخوندهای پروانهیی مدعی کار کارشناسی، در تمام این سالها به شیوه اشکانیان کار فرهنگی کردهاند: زمین دادهاند و زمان خریدهاند. با این همه این تازه شروع جنگ احزاب حجاب است و نه پایان آن؛ درست مانند اشغال خرمشهر و حتا آزادی آن که تازه شروع جنگ مقدس ما بود...
کارگزار صورتی نظام پیشران عرفیسازی جمهوری اسلامی ایران است و نه شرعیسازی آن. شریعت محمدی با نشاندن نامزدهای صورتی انتخابات بر کرسیهای سبز مجلس شورا اقامه نمیشود...
حسینیهی معلا تلاشی شریف از آدمهایی شریف است. با این همه پیش از چالش پیشبرد نهضت، آشکار است که در ادراک امر سنت گرفتار مشکل است...
چالشهای تمامناشدنی حسینیهی معلا به ما یادآور میشود که چه شد که کالبد مسجد را وانهادیم پی تعظیم شعائر شیعی در کالبدهایی نوپدید از سنخ حسینیه و مهدیه و زینبیه و محسنیه و صادقیه آمدیم...
حسینیهی معلا امتداد سنت موعظه و روضه و لطمیه نیست، ادامهی سنت تعزیه است. هماین است که کالبد آن در همآن نگاه نخست تکیهی دولت را به خاطر آدم میآورد...
مدار کار در حسینیهی معلا نیایش است یا نمایش؟ این پرسش را از بسی پیشتر هم میتوان پرسید: رسانههای رایان از نمایش دست به نیایش هم میتوانند دراز کنند؟ یا چه...
جهت فرقه خواندن مجموعهی مصاف نه مطالبهی شفافیت عرفی، که زیر و رو کشیدن با مدرسهی شریعت قدسی است...
فهم تاریخی تکیهی دولت و پس آن گاه حسینیهی ارشاد به ما کمک میکند که حتا بفهمیم: چه شد که مسجد را از مدار نوآوری در نیایش خارج کردهییم...
مجلس شوراء هنگامی که خلاف شرع مصوب میکند یعنی مدعی تشریع است؛ و ما این را شرک میدانیم...