عمق راهبردی ابطالطلبهای سکولار ایرانی ناف برهنهی مؤنثهاشان کف آکادمی و کافه و کوچه است، تا برسیم به شرمگاهشان در جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها...
اقتضای گفتمان شرعی، گفتار شرعی است. امتداد گفتمان شرعی به گفتار عرفی عاریت گرفته از این و آن، رفتار شرعی نمیسازد...
رفتار آنها که نخبههای جامعه خوانده میشوند، در نمونهیی مانند هماین انتخابات، به ما نشان میدهد که از چه پشتوانهی حکومت شرعی و شریعت محمدی هماین تودههای مؤمنند و مشورت با ایشان، در چهارچوبی چون رأیگیری، رکن شرعی حکمرانی اسلامی است...
عادت سالیان ابطالطلبهای سکولار ایرانی، چه سکولارهای درنده و چه سکولارهای شرمنده، هماین افراطی و تندرو و مارق و خارج خواندن اسلامطلبهای مکتبی است...
نهجالبلاغه را که سر و ته خوانده باشی ذوالفقار را در دست امیرالمؤمنین نمیبینی، و به هماین راحتی اقامهی سخت شریعت را انکار میکنی...
گفتمان مبنائی اگر نداشته باشی نه برنامهی جامع نجاتت میدهد و نه کارنامهی میدانی...
جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها نه تنها در انتخابات ریاست جمهور چهاردهم نامزد دارد که در پویش انتخاباتی رسانهی ملی هم کارشناس دارد...
غائلهی ژینا تمام شد، جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها ادامه دارد؛ تنها از کف کوچه و آکادمی و کافه به ایوان انتخابات رسانهی ملی کش آمده است...
طرح زور تازهترین تکیهی کلام جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها و پویش پتیاره و بلوای بیناموس است...
شهدای غائلهی ژینا به دست ناپاک جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها و پویش پتیاره و بلوای بیناموس وارث حضرت یحیای نبیند؛ مانند ایشان از سر هوس روسپیهای اسمی خونشان بر زمین ریخت...
فرمود: شاورهم. این یعنی مردمیسازی سیاست و مشارکت تودههای مردم در مشورت به ولی امر مسلمین، خیلی پیش از جمهوریت متن اسلامیت نظام است...
مسجدستیزها به مکتبیها میگویند: درختکش؛ همآن سکولارهای ابطالطلب که طلبهها را کف خیابانهای شهر به قتل صبر میکشتند...
کسی که میگوید: به عرف باید پوشید، مدتها است از حجاب شرعی رد شده است. صریحتر از این نمیتوان اذعان کرد که برنامهی نامزد ابطالطلبهای سکولار ایرانی در انتخابات عرفیسازی و نه شرعیسازی است...
آن که معروف را عرف متلون متهتکها میپندارند بهتر است در ساحت فقاهت و شریعت هم به همآن ناکارشناس بودن بسنده کند...
دعوای ابطالطلبهای سکولار ایرانی با اسلامطلبهای مکتبی درست در هماین نقطه است: اصالت عرف یا اصالت وحی...
فقاهت که نداشته باشی شب اگر نهجالبلاغه را هم که بالش کرده باشی، صبح سر سفرهی عرف کافر و فاجر خواهی نشست و نه وحی نبی و وصی...
عرف یعنی معروف؟ بیان معصوم اما چیز دیگر است: و المعروف ما امرتم به...
کسی که کارشناس شریعت نیست و حرفهای روشنفکری میزند، به تکفیر شدن میگوید: تقدیر...
نهجالبلاغه را که سر و ته خوانده باشی عرف را بر گردهی وحی سوار میکنی...
آن که خود را کارگزار جهادی نظام میخواند و نه اجتهاد شرعی دارد و نه برای شریعت مجاهدت میکند، ما را گیر آورده است...
اجتهاد نامزدهای انتخابات را میدانیم که در کدام سطح است؟ میماند جهادشان؛ که با مجاهدت در اقامهی نرم تا سخت شریعت محمدی و حجاب شرعی احراز میشود...
جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها و پویش پتیاره و بلوای بیناموس در کدام سویهی تاریخ ایستادهاند؟ زن لوط، هند جگرخوار، طاهرهی قرةالعین، پری بلنده، مصی موفرفری...