وطن به تعریف امتگراها قدمتش به حضرت آدم و ابراهیم و موسا و محمد میرسد؛ هماین است که مکه و مدینه و کوفه و کربلاء وطن ما است. آدم مگر در وطن نمازش را شکسته میخواند؟ یا چه...
برای سنجش وطنخواهی میلهگراها کافی است بدانیم مهاجرت از ایران و گرفتن تابعیت دیگر کشورها ردیف چندم اولویت آنها است...
میلهگراها خوش دارند امتباورها را بیوطن بخوانند؛ با این همه در تمام این سالها این امتباورها بودهاند که در صیانت از امالقرای ایران تابوتشان در پرچم سهرنگ آن پیچیده شده است، و آرمان میلهگراها مهاجرت به زیر پرچمهای کفاری حربی بوده است که با وطن ما در جنگند...
حب الوطن من الإیمان؟ وطن مسلمین را بیعت عقبه معنا میکند و نه پیمان وستفالیا...
قومگراها ملاک خودی و ناخودیشان منی یمنی من بین صلب و ترائب است؛ ملیگراها ملاک خودی و ناخودیشان میلهی آهن سرد مرز است. ملاک خودی و ناخودی امتگراها دست گرم بیعت با امام است...
امتباورها نه ملیت را انکار میکنند و نه قومیت را؛ به آنها اصالت نمیدهند. آن چه برای آنها اصالت دارد امت است که محصول بیعت با امام است...
ناسیونالیسم آن قدر یاوه و گزافه است که مصداق مفاهیم ارزشی آن یک قدم پیش و یک قدم پس از میلهی مرزی دو تا است؛ بنیانهای نظری میلهگرایی دو قدم هم دوام ندارد...
شیعهی بیعت عقبه امتگرا است؛ این میلهگراها که خود را ملیگرا میخوانند شیعهی پیمان وستفالیا استند...
صبح در نقطهی چاووش قم مقدسه، آستان شاهجمال، طلبههایی که به تبلیغ شریانی در مسیر کاظمین به کربلاء میرفتند را بدرقه کردم. بهشان گفتم: مسیر را دقیق مرور کنید تا سال بعد از مرز ایران و سالهای بعدتر از در خانه پیادهروی کامل اربعین و تبلیغ شریانی روی جادههای آن را شروع کنید...
موکبهای ایرانی، جدای موردهای نادر، تنها در بازهی نجف تا کربلاء حاضرند؛ هماین است که تحلیلهایی که در بارهی دولتی شدن مناسک اربعین و به هم ریختن ریختار عشائری پیادهروی آن میشنوید تنها ناظر به هماین چند ده فرسنگ پایانی از هزاران فرسنگ جادهی پیادهی درون و بیرون عراق است...