وفاق با اصلاحطلبی اگر اسباب اتمام نفاق اصولگرایی باشد اتفاق بدی نیست...
پیادهروی اربعین در ایران فرصت کشف مناسک و مراسم آن از نو است: از چه سفر تنها کراهت دارد؟ از چه خواب نوشین بامداد رحیل، باز دارد پیاده را ز سبیل؟ از چه الرفیق ثم الطریق؟ از چه پرچم میکوبند؟ از چه هیاهو میکنند؟ از چه به زور به تو میخورانند؟ از چه اصراری به پیام دادن ندارند...
پیادهروی عتبات، بناء به آن روایت، اگر از در خانهی زائر پیاده شروع شود هیچ کس از آن جا نمیماند و شده به یک قدم یا یکسد قدم یا یکهزار قدم از خانه به طرف عتبه شدنی است؛ این یعنی در مناسک پیادهروی اربعین جامانده از طریقالحسین نداریم و تنها دورمانده از حائر حسینی داریم...
بازی دادن به فتنهگرها و غائلهگرها در حکومت اسلامی نفاق است و نه وفاق...
مجلس شورای ملی هماین است که میبینیم؛ گاه خوش دارد که پایش را روی خون شهیدان امت بنهند...
اصول گرایی و اصلاحطلبی اکنون روی هم اردوگاه متحد ابطالطلبهای شریعتستیز را تشکیل دادهاند؛ این یعنی هر دو جریان دشمن حیاتی شریعتمدارهای نهضتباورند...
جنبش فواحش اگر در جمهوری اسلامی وزارت و دولت هم که تشکیل دهد باز تا بن دندان طاغوت است...
دولت التقاط با نهجالبلاغه سر نیزه کردن سر کار آمد و اکنون با ولایت فقیه سر نیزه کردن کار خویش را پیش میبرد...
اصولگرایی اکنون همآن اصلاحطلبی است که روی هم ابطالطلبی خطابشان باید کرد...
ارکان دولت التقاط را ماهیت تازهیی میسازند که آنها را کارگزار-برانداز باید نامید...
نقشهی راه دولت التقاط همآن است که بود: امتداد جنبش فواحش به دولت فواحش...
دولت التقاط به چپ راهنما میزند و به راست میپیچید؛ از وفاق میگوید و با نفاق پیش میبرد...
استناد به ولی فقیه هزار سال است که با سنت اجتهاد و احتجاج است که اهل استحسان و اجماع تهی از آنند...
راههای رسیدن به حکم شرعی فقیه در ابتدای هر رسالهیی مندرج است؛ این حرفهایی که به این نحو به ولی فقیه نسبت میدهید ربطی به سنت فقاهت و مکتب شیعه ندارد و بیشتر به درد سکولارهای شرمنده میخورد...
تکلیف دفتر حضرت رهبر سامان دادن به امر استناد به ایشان است. این تکلیف اگر به درستی و بی سوگیری انجام میشد امروز شاهد جمع شدن بساط کدکشی بودیم، که نیستیم...
انقلاب فرزندانش را نمیخورد؛ این جمهوری است که فرزندان انقلاب را میخورد...