بنیادگرایان شیعه دو نماد آشنا دارند: قمهی خودزن، شیر تعزیه؛ سلاح اتمی این روزها سومین نماد این بنیادگرایان است...
آن چرخش تاریخی در بینهی دفاعی ما در پسآی طوفانالأقصی عبور از جنگ ملی به جنگ امی باید باشد...
جنگهای سیساله در اروپا آنها را به پیمان وستفالیا رساند. کاش هفتاد سال جنگ در فلسطین و این یک سال طوفانالأقصی ما را به بیعت عقبه برگرداند...
سلاح اتمی در بینهی نهضت شیعی یک امری است در ردیف و کارآیی شیر تعزیه...
النصر بالرعب. روی دیگر سکهی این حرف آن است که کسی در جنگ برنده است که رعب حریف را بشکند؛ شبیه کاری که در نماز جمعهی حضرت رهبر در مصلای طهران یا نشستن هواپیمای رئیس مجلس در بیروت دیدیم...
من سمع رجلاً ینادي: یا للمسلمین، فلم یجبه فلیس بمسلم. ایدههای وستفالیایی کفرآمیز است...
ابطالطلبهای نهانروش ایرانی چه آن زمان که از اصلاحات میگفتند و چه این زمان که از وفاق میگویند منظورشان کمابیش یک چیز بوده است: گلاسنوست...
از دولت اصلاحات تا دولت تعلیق تا دولت التقاط روند عرفیسازی جمهوری اسلامی در هر یک اسم رمزی داشته است؛ عنوان اکنونش؟ وفاق...
درست مانند نسبت راستها و چپها، بنیادگراها هم لنگهی عرفیسازهایند؛ از هیچ کدامشان شریعتمدار در نمیآید...
شباهت دیگر عرفیسازها با بنیادگراها هماین است که جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی را در عرض هم میدانند؛ این در حالی است که نسبت حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی نه تباین که تشأن است؛ جمهوری اسلامی در طول حکومت اسلامی است، و شأن محصل آن است...
نیروی قدس یک نیروی مکتبی و شرعی است. با این همه آکادمیک شدن روزاروز آن باعث شده است تا سویهیی عرفی پیدا کند که با مکتبیهای درون و بیرون آن در چالش است...
از طوفانالأقصی که بیرون بیاییم حماس و حرکت صابرین و حرکت حزبالله را باید از نو بنویسیم. این، اما تمام کار نیست. ما مدتها است که به فصل بازنویسی سپاه پاسداران و نیروی قدس و سازمان بسیج هم رسیدهییم...