دههها تجربهی حرکت حزبالله در لبنان در پروندهی حجاب پیش چشم ما است: کار فرهنگی، کار درازمدت، کار کارشناسی، کار غیرمستقیم، تنها استضعاف را رفع میکند و حریف استکبار نیست...
شیعه در لبنان نه تنها از اقامهی سخت حجاب شرعی پا پس کشیده است که در اقامهی نرم حجاب شرعی هم شکست خورده است...
مشکل این روسپیپوشهایی که کف خیابانهای شهر کشف فاحش حجاب کردهاند شبههی علمی نیست، شهوت عملی است، و این دومی چارهیی جز شدت و حتا خشونت ندارد...
با گذشت یک سال از جنبش فواحش و شورش هرزهها و پویش پتیاره انتظار این که سازمان بسیج برای اقامهی حجاب شرعی گردان ساخته باشد بی جا نیست هر چند این سازمان حتا از ساختن گفتار برای این کار نیز ناتوان بوده است...
دست کم از سال دوهزار مدار کار حرکت حزبالله با محیط داخلی لبنان وحدت است و نه دعوت؛ هماین است که دعوت به مقاومت از در و دیوار میریزد اما معنای مصرح آن دعوت و این مقاومت شیعه شدن یا حجاب گرفتن نیست...
فرقهی ضالهی نارمک پیش از آن که دیگران با دست حاج قاسم را شهید کنند با زبان او را شهید کرده بود...
حجاب شاخص است، حجاب خطکش است، حجاب محک است. برای آن که بدانیم نسبت هر کس با شریعت محمدی و اقامهی نرم تا سخت آن چه گونه است کافی است حمیت او در امر حجاب شرعی را بسنجیم...
هزار سال است که میدانیم ریشهی بیحجابی یا رباخواری جهانبینی است؛ کار فرهنگی درازمدت میخواهید بکنید؟ جای ژانگولر در رسانههای رسمی، فلسفهی انسانخدا را از زیستار مردم بزدایید و حکمت و تأله را ترویج کنید...
مشکل ما با آن روایت عرفی که مکتب حاج قاسم از حاج قاسم میکند آن است که کمابیش مکتبی نیست...
آن طلبه که برای خالی کردن پشت حجاب شرعی و اقامهی سخت تا نرم آن، از آن با دیگر فقرات شریعت، مانند ربا، دوقطبی درونی درست میکند بطله است؛ دزد با چراغ است هر چند لمعهخوان یا کفایهگو باشد...