eitaa logo
محمد مهدی فاطمی صدر
2.9هزار دنبال‌کننده
420 عکس
31 ویدیو
2 فایل
مدرسه‌ی شیعی وتر | روایت نهضت امت @mahdi_vvatr
مشاهده در ایتا
دانلود
احیای شب آخر سال، به گاه‌شماری میلادی، برنامه‌ی خاص هیأت الامام الحسین صور بود؛ و تکیه‌شان سرریز جمعیت جوان. جوان‌هایی از رزمنده‌های مجروح جنگ این روزها با اسرائیل تا جوان‌هایی از حرکت امل که جذب اسلوب ایرانی هیأت‌های حرکت حزب‌الله شده بودند...
آخرین شهیدی که پیش از دفن در قبرش خوابیدم و روضه خواندم هم‌این خوش‌گل‌پسر است: هادی. ام‌شب در روضة‌الحوراء بعد مزار سید علی زنجانی بالای سر مزار او فاتحه خواندم و تازه یادم آمد که وصیت کرده بود تا عمارت نشدن قبرستان بقیع سنگی هم روی مزار او نگزارند...
جدای صف طولانی نیروهایی که از بیرون از لبنان می‌خواهند خودشان را به جنگ با اسرائیل برسانند، خود نیروهای حرکت حزب‌الله هم برای رسیدن به خط مقدم داستان دارند. می‌گفت: از ابتدای جنگ تنها دو بازه در جبهه‌ی جنوب بوده‌ام و هر بار تنها پنج روز و خبری هم از فراخوان مجددم نیست...
خط مقدم جنگ سخت در لبنان روی نقشه خط‌چین است و انبوهی از ایران و جهان می‌خواهند خودشان را به آن برسانند. خط مقدم جنگ همیشه این قدر صریح نیست و گاه در جایی است که فکرش را نمی‌کنیم. ام‌شب که محمد را به فرودگاه بیروت و به طهران بدرقه می‌کردم خوش‌حال بودم که خط مقدمش را یافته است...
شاید علاء بود که می‌گفت: شما ایرانی‌ها کوتاه نمی‌آیید. بعدتر پشت هم‌آن میز هم‌آن قهوه‌خانه برای محمد اسلوب ایرانی‌ها را توضیح می‌دادم: حیاکة السجاد. علاء ادامه نداد اما محمد پای کار ماند؛ و ساعت‌ها با او در آن حیاط پشت مسجد محله‌شان گره زدیم تا نتیجه کم‌کم خودش را آف‌تابی کرد...
هم‌خون بودن و هم‌خاک بودن اگر شاخص دوستی و دش‌منی بود که پیام‌بر اعظم با خویشانش در قریش و با اهل مکه وارد جنگ‌های پی در پی نمی‌شد، و به جنگ نرم تا سخت با رومی‌های دورادور بسنده می‌کرد...
این که چه کسی حق است و چه کسی باطل است، و برای چه کسی شم‌شیر باید بکشیم و برای چه کسی غلاف باید بکنیم را الگوی بیعت عقبه برای ما معین می‌کند و نه پی‌مان وستفالیا...
سفارت ایران پای‌گاه مقاومت نیست که توان تشکل جوان‌های جهادی‌ را داشته باشد. تنها می‌تواند انبوه آن‌ها که خود را به بیروت رسانده‌اند را با خوش‌رویی بشنود و به فرسایش بیندازد تا خسته شوند و برگردند. این سازمان‌دهی از ایران تکلیف سازمان بسیج است که سال‌ها است روی لجمن امت نیست...
طوفان‌الأقصی جنگ آخر با اسرائیل نیست. این واقعیت را به تدریج همه در منطقه فهمیده‌اند و این که از چه سید وارد جنگ تمام‌عیار نشد. جالب اما آن برادر پاس‌دار در طهران بود که روز اول به این رفیق شیخ ما گفته بود: خون‌سرد باش، سر صبر کارهایت را انجام بده؛ نوبت رسیدن به قدس هم می‌شود...
صبح شنبه که با طوفان‌الأقصی غافل‌گیر شدیم و تصویرها را که می‌دیدم واضح بود که این طرح و نظم فلسطینی نیست؛ لبنانی بود. این عملیات پی‌کان غربی عملیات بزرگ‌تری است که جدای پی‌کان شمالی از لبنان، پی‌کان شرقی از کرانه‌ی باختری هنوز مسلح و مهیا نیست. شاید کسی زودرس شروع کرده بود...
پرچم‌ ایران را در ساخت‌مان جدید سفارت ایران در بیروت نیمه‌اف‌راشته کرده‌اند. ماتم می‌برد. در منطقه‌یی که سلفی‌های ناسره به ترک دیوار تو را تکفیر می‌کنند منطق این کار ناتوحیدی چه است؟ و کلمة الله هي العلیا؛ یعنی: پرچم الله‌نشان ایران را برای هيچ فرد و هیچ دردی نباید پایین کشید...
سید کمیل که به لبنان می‌آمد در قم با هم نشسته بودیم. گفتم: میز نهضت را از میز سنت جدا کن اگر نه تکالیف رسمی رای‌زنی فرهنگی جمهوری رمقی برای پیش‌برد انقلاب در آن جا برایت نمی‌گزارد. بعدتر باز در بیروت این ایده را بحث کردیم؛ و هم‌این است که همیشه انتظارم دیدنش در پیشانی نهضت است...
هر که در لبنان کار کرده باشد می‌داند که این جا حلقه‌های میانی محلی از اعراب ندارد. دو مسیر درشت احیای حلقه‌های میانی امت در لبنان یکی شریان‌های بیاده‌ی اربعین است و دیگری حلقه‌های خوانش بیانات حضرت ره‌بر. جدای اولی که نوپا است، سید شبکه‌ی دومی را تا دل شهرها و روستاها برده است...
در سخن‌رانی‌های سید حسن بیان ایشان که بالا می‌گیرد حاضران با لبیک یا نصرالله تأیید می‌کنند و مدتی است که کف زدن و سوت کشیدن هم چه در میان خواهران و چه برادران شروع شده است. چاره‌اش به گمانم آن است که مانند ایران تکبیر بگویند، هر چند به بندهای بعدش که خاص خودشان باشد نیاز دارند...
سید حسن می‌گوید: ما از اصطلاح زمان مناسب و مکان مناسب استفاده نمی‌کنیم، ما در میدان پاسخ می‌دهیم؛ یا این که میدان را به راحتی از پدآفند جنوب به آفند برای پس گرفتن مناطق اشغالی لبنان سر می‌دهد، یعنی فهم سید از جنگ، رقومی و سنتی و کلاسیک نیست...
سید حسن تجسد جنگ روایت است...
حسین به نفیسه‌ کوه‌نورد گفت: مگر شهروند انگلیس نیستی؟ مگر حزب‌الله را تروریست نمی‌دانید؟ پس این جا قاطی تروریست‌ها چه غلطی می‌کنی؟ در مراسم‌ها به عنوان ایرانی می‌آید میان خانم‌های مکتبی لبنانی و دورش جمع می‌شوند و حرف می‌زنند و برای زدن ما در بی‌بی‌سی فارسی خوراک جمع می‌کند‌...
سید حسن، به عنوان یک آخوند، پیش از آن در نبرد با اسرائیل فرمان‌ده باشد معناده است. ام‌روز وقتی از امکان آفند حرکت حزب‌الله برای گرفتن روستاهای هفت‌گانه‌ی اشغالی لبنان صحبت می‌کرد روی نقطه‌ی عطف معنایی مقاومت لبنان آمده بود که با تحقق این اتفاق، یک‌باره از سلب به ایجاب می‌رفت...
در باره‌ی حرکت جهاد اسلامی فلسطین و تشیع آن‌ها از ایران تا لبنان ضد و نقیض زیاد شنیده‌ام. می‌پرسد: شیخ گوشیت که جا است؟ گوشیم را می‌گیرد و با گوشی خودش بیرون از اطاق می‌گزارد و بر می‌گردد. می‌نشیند و سبک و سنگین می‌کند و می‌گوید: رزمنده‌های حرکت جهاد پیش ما با مهر نماز می‌خواندند...
باران‌های سیل‌آسای بیروت به عمامه و عباء رحم نمی‌کند. می‌خواستم از ابوحسین چتر بخرم. وقتی فهمید ایرانیم مه را نشاند به تعریف کردن: از سه برادر شهیدش، از این که در جوانی شیوعی بوده است، از این که هم‌آن زمان که شیوعی بوده است برای عماد مغنیه، رفیق مکتبیش، سلاح جور می‌کرده است...
می‌پرسم: بار آخر سید حسن را کی دیدی؟ گفت: سال دوهزاروهشت، یک هفته پیش از تصرف بیر‌وت نماز صبح را با انبوه رزمنده‌ها در آن مسجد خواند. از عماد مغنیه می‌پرسم، پس از آن که شبح شد. گفت: هر از گاه در خیابان در بیروت می‌دیدمش اما به روی خودمان نمی‌آوردیم و رد می‌شدیم...
صبر راه‌بردی را نمی‌فهمم، اما رفتار حرکت حزب‌الله با حرکت امل را نمودار صبر انقلابی، آن طور که حضرت ره‌بر امر کرده است، می‌دانم. یک نسل پیش جوان‌های شیعه در لبنان زیر این دو بیرق زرد و سبز با هم می‌جنگیدند، و آن جوان‌ها هنوز زنده‌اند و پرچم یکی بر تابوت شهید دیگری سایه می‌کند...