eitaa logo
محمد مهدی فاطمی صدر
2.9هزار دنبال‌کننده
421 عکس
31 ویدیو
2 فایل
مدرسه‌ی شیعی وتر | روایت نهضت امت @mahdi_vvatr
مشاهده در ایتا
دانلود
نهضت زنده است، چون هنوز شهید می‌دهد...
ایست‌گاه آخر کفر نسبی، کفر مطلق است. ته خط مذهبی‌های صورتی، اگر توبه نکنند، هم‌این دگوری لجنی شدن است؛ حتا اگر زمانی هفت ذرع عمامه‌ی مشکی به سر بسته باشند...
دی‌شب در شمال بیروت در فلان عشرت‌کده‌ی اسمی مراسم انتخاب پسر شایسته‌ی سال بود؛ ام‌روز باز در جنوب بیروت از پسران رضوان شهید دادیم. گاهی اوقات باورم نمی‌شود که این جوان‌های هم‌سن و هم‌زبان شمال و جنوب در یک کره و در یک قاره بزیند چه رسد به این که ساکن یک کشور و یک شهرند...
در بازگشت از سوریه توجهم در ورودی شمالی بیروت به نوشته‌های بزرگ کنار جاده‌ی در محله‌های ترسانشین جلب شد که به مناسبت کریس‌مس نصب کرده بودند، با شعار: لبنان لا یرید الحرب. ذهنم به حمله‌ی پهپادی چند شب پیش اسرائیل به جنوب شیعه‌نشین بیروت رفت؛ و جنگی که مدت‌ها است در جریان است...
پیراهن عثمانت را زمین بگزار..‌.
تا گفتار و گفت‌مان حریف را نزنی رفتار و رفت‌مان او نمی‌خورد...
نزدیک به یک دهه است که ارتش‌سازی شیعی حرکت حزب‌الله نه تنها شیعه‌ها که دیگر مذاهب و طوائف را نیز از زیر بار سربازی اجباری در آورده است. ارتش حزب‌الله، به طور نانوشته، ارتش لبنان است و ارتش لبنان در واقعیت میدان پلیس لبنان است، و پی‌وستن به این و به آن اختیاری و نه اجباری است...
الگوی دین‌داری مطلوب دولت بعث سوریه هم‌‌آن است که در اتاق انتظار گاراژ سومریه‌ی دمشق دیدم: جانماز در سمت راست و تخته‌نرد در سمت چپ، کنار هم و در سازش و سکولار...
إتاوة گرفتن این جا تمامی ندارد. تفاوت آن است که جهت لبنانی خلاف جهت سوری تحکم ندارد.‌ نرسیده به المصنع راننده دیگر می‌نالد: خلصت المصاری. سیطره‌ی آخر در لبنان است و راننده می‌خواهد ندهد. سرباز اشاره‌یی به من می‌کند: کرمال الشیخ. هم‌این‌مان مانده بود که به حرمت طلبه‌ها باج بگیرند...
صف پذیرش گذرنامه در مرز لبنان تا بیرون ساخت‌مان آمده است. اف‌سر از دور اشاره می‌کند که بی‌نوبت بیایم تا مهر بزند. اشاره می‌کنم: راحتم. مردم گویا معذبند یا عادت ندارند یک طلبه را در صف ببینند؛ آن‌ها هم دعوت به جلو آمدن می‌کنند. نوبتم می‌شود و ملیتم را که می‌بیند برایش حل می‌شود...
سال‌ها پیش نخستین بار که با رفقای یکان رضوان از مرز لبنان|سوریه رد شدیم نه گمرک المصنع لبنان را دیدم و نه گمرک الجدیده‌ی سوریه را؛ گرم بحث بودیم و برادران حرکت حزب‌الله از خط عسکری می‌روند و در مرز نمی‌ایستند. بعدتر فهمیدم که این جا شیخ ایرانی خارج خط عسکری زیر علامت تعجب است...
هنوز خیلی مانده بود تا به طوفان‌الأقصی برسیم و آن شب در هم‌این محله‌ی غبیری ضاحیه‌ی بیروت پس از آن هیأت مناجات خصوصی آن برادران یکان رضوان دور آن استاد حوزه که از ایران آمده بود حلقه زده بودند. کنج‌کاو بودم بفهمم چالش‌ ذهنی‌شان چه است؟ یکی‌شان پرسید: ما از چه شهید نمی‌شویم...
شور جوانی بود یا ترس از هواگرد اسرائیلی، روزهای فتنه‌ی شام، رزمنده‌‌ها جاده‌ی کوهستانی بیروت به دمشق را گاه با سرعت ۱۷۰ و ۱۸۰ هم می‌آمدند؛ و هم‌این بود حال جاده‌های خلوت جنگ در خود سوریه. چاره‌ی فرمان‌ده‌ها پس از سرعت‌گیر ساختن، منع شرعی رزمنده‌ها از راندن با سرعت غیر مجاز بود...
انسان لبنانی دست بالا زمینی به سوریه می‌رود، اما زمینی به اردن نمی‌رود. راندن در بادیه و کویر برای او در حد گردش‌گری جذاب است، و با هم‌آن دره‌های شرجی راحت‌ است. آن برادر تازه‌نفس‌مان در ذهنم می‌آید که از رطوبت به عذاب آمده بود. می‌گفت: کاش بشود مانند قم همه چیز خشک باشد...
از شهادت شیخ صالح العاروری و زدن آن دفتر حماس در ضاحیه‌ چند روزی بود که صدای پهپادهای اسرائیلی در بیروت شنیده نمی‌شد. ام‌‌شب پس از نماز مغرب جسته و گریخته باز صدای زوزه‌ی پهپاد می‌آمد. در ذهنم بود که هدف بعد اسرائیل و نفر بعد ما که است؟ یا چه...
از عراق تا شام کلیدواژه‌ی سیادت وطنی زمانی به زبان معارضین مقاومت می‌آید که بخواهند به ایران لگد بزنند. اگر نه اگر پهپاد اسرائیل بیس‌چاری در آس‌مان لبنان باشند این سیادت وطنی در چشم آن‌ها هتک نمی‌شود؛ و هم‌این است زدن فرمان‌دهان مقاومت در چند قدمی وزارت کشور عراق به دست امریکا...
سکولارهای درنده و شرمنده‌ی ایرانی گزینه‌ی سومی ندارند: یا گونی، یا گتو؛ نگفته بودیم؟ گفته بودیم...
پشت دروازه‌‌ی خرم‌شهر در اشغال حضرت روح‌الله گفت: راه قدس از کربلاء می‌گذرد. کف عتبه‌ی کربلاء کلامش این معنا را داشت که راه قدس از رطبه و طریبیل می‌گذرد. پشت مرز عراق و اردن در طریبیل معنای آن کلام این بود که راه قدس از زرقاء و عمان می‌گذرد، تا برسیم به کرانه‌ی باختری رود اردن...
ترکیب ابطال‌طلب را برای چه ساختیم؟ یا ترکیب مذهبی صورتی را؟ یا ترکیب جنبش فواحش؟ دلیلش آن بود که زدن بدنه‌ی حریف بی زدن ایده‌ی او بی‌فائده است...
هر چه شکسته‌نویسی کار خواندن را برای ایرانی‌های پارسی‌زبان سخت می‌کند، شکسته‌نویسی کار خواندن و نوشتن برای ناایرانی‌های پارسی‌آموز را راحت می‌کند. عادت همیشه‌ام توصیه به پارسی آموختن به جوان‌های اهل نهضت است؛ و زحمتش از آن سو برای ما آن است که آموختن پارسی را آسان کنیم...
در آن جمع جوان کسی فارسی نمی‌داند، جز هم‌این دو کلمه‌ی خوش آمدید که یک در میان به زبان می‌آورند؛ خروجی پویش خیلی پیش حرکت حزب‌الله در استقبال از رئیس جمهور وقت ایران است. یکی از خودشان شوخی و جدی غر می‌زند: [ایران] دو میلیون دلار هزینه کرده است و شما فقط دو کلمه یاد گرفته‌یید...
مدارس‌ المهدي مدرسه‌های جهانی حرکت حزب‌الله است. زبان دوم آن‌ها نه فرانسه‌ی معمول لبنان، که انگلیسی است و مدتی است پارسی زبان سوم و اختیاری است. جالب اما لبنانی‌های مقیم قمند که جای شعبه‌ی قم این مدرسه، کودکان‌شان را به مدارس ایرانی شهر می‌فرستند تا زبان و فرهنگ ما را بیاموزند...
مدارس المهدي برای تربیت مکتبی فرزندان حرکت حزب‌الله تأسیس شد.‌ با این همه دلاری بودن شهریه‌ی آن و گران شدن سال به سال دلار و نگاه خودگردان به آن‌ها، کار را به این جا رسانده است که نه تنها در ایران که حتا در لبنان برخی از رزمنده‌های قدیمی بچه‌هاشان را به مدرسه‌های عادی بفرستند...
نخستین خاک‌ریزهای جنگ ما، نبرد با سویه‌ی پارسی امت ابلیس در محیط رایان و عیان است؛ تا برسیم به سویه‌های عبری و فرنگی آن...
حرکت حزب‌الله لبنان کمابیش برابر آکادمی ایرانی بی‌دفاع است. از طرفی طائفه‌ی شیعه در لبنان با آن چه از ایران می‌آید با خوش‌بینی و گشاده‌رویی برخورد می‌کند و از سویی سنت حوزوی شاملی در شام وجود ندارد که توان انتخاب انتقادی از دانش‌گاه مدرن را داشته باشد...