برادر حاج امین سالها پیش با مربیهای ایرانی آموزش رزم دیده است و اکنون روی خط پاراگوئه تا برزیل به تجارت سرگرم است. پشت گوشی میخواهد تصویری صحبت کنیم؛ جملهی دوم یا سومش در زمان مناسب و در مکان مناسب است. دکترین امنیت ملی برادران تا کف جنگلهای آمازون هم شرمندهمان کرده است...
میگوید: راحت باشید؛ پیامها روی سکوهای گوشی این جا در شنود اسرائیل است. میگویم: سکوهای ایرانی نصب کنید؛ و یکدو از آنها را معرفی میکنم. برایشان جالب است که سکوی ملی داریم. اما یادم نبود که مدتی پیش تلاش آن برادرمان برای نصبشان شکست خورد چون شمارهی لبنانی قبول نمیکردند...
جنگ در سوریه خلاف جنگ با عراق خاکریز نداشت و خط مقدم از زنجیرهیی از خانهها ساخته میشد. در جنگ با اسرائیل در لبنان نه تنها خاکریز که حتا خط مقدم را در میان خانهها نمیبینی؛ چه رسد به دیدن خودروهای رزمی یا ساز و برگ نظامی. اسرائیل در جنوب لبنان با اشباح میجنگد...
انسان لبنانی خلاف انسان ایرانی تعارفی نیست؛ و این که گرفتار ایرانیبازی نیستند شادم میکند. در تیررس آتشبار دشمن به سه شماره میرسند به پرسش شرعی در بارهی متعه. میدانند نمیشود با کانونهای عصیان از رسانهی رها تا آکادمی طاغی همکنار بود و سبک زیست را سنتی و کسوتی پیش برد...
استضعاف در میان مسلمانهای لبنان را حتا تا اکنون نمیتوان انکار کرد اما نمیتوان منکر انضباط آنها در اقامهی آن چه از شرع میدانند شد. شاهدش انبوه خانمهایی که روی زین دوچرخ یکوری مینشینند تا گرفتار کراهت زیننشینی زن نباشند اما جوراب نمیپوشند و یا نمیدانند که باید بپوشند...
اولوقت در شام و در ایران دو معنای کمابیش متفاوت دارد، و حتا آخر وقت. همآن زمان جنگ در سوریه آن دندانپزشک به آن برادر ما گفته بود: فردا صبح اولوقت بیا. گفته بود: یعنی چه ساعت؟ گفته بود: یازده...
ما با عسلفروشی کسی مشکل نداریم؛ ما با ارزانفروشی اسلام مشکل داریم؛ و شروه بثمن بخس دراهم معدودة...
آخوند خط نهضت خروج از سنت میکند؛ آخوند خط بدعت خروج بر سنت میکند...
سازماندهی فراملی نیروهای امت روی آن چه محور مقاومت خوانده میشود، ممکن است دشوارههای دیپلماتیک ما را حل کند اما سامانهی هویتسازی ما را زمینگیر میکند...
دعوت منتهای به بیعت است. بسنده به وحدت ممکن است اتحاد و محور بسازد اما امت نمیسازد...
رأی دادن به نامزدهای صورتی انتخابات در حکم محاربه با امام زمان است...