فحوای فتوای حضرت رهبر آن است که میان مفسده در غنای زن و مرد فرقی نیست و بساط هر دو را فارغ از جنسیت باید جمع کرد، و نه این ساز و آواز زن مفسده ندارد، تا غنای زن را هم مانند غنای مرد رهاسازی و عادیسازی و عرفیسازی کنیم...
و الذین هم عن اللغو معرضون. میپرسند: از چه دلتان با مطربها و مطربشنوها و مطربپناهها صاف نمیشود...
شریعتمدارهای شیعه هزار سال با جاهلیت عرفی جنگیدهاند تا به اقامهی حکومت شرعی برسند. این جنگ اما تمام نشده است. با رگههای جاهلیت جا خوش کرده در بدنهی جمهوری هنوز باید جنگید: گاه به درشتی یک وزارتخانه...
نسل نخست سازمان بسیج و نسل دوم آن، که این جا و آن جا خود را قرب هم میخواند، هیچ یک حلقهی میانی واقعی نیستند؛ بیشتر سامانههای مهار حلقههای میانی ذیل حلقهی حاکمیتند...
آماج مقاومت در نیروی مقاومت بسیج یکی سنت در عقبه است و دیگری نهضت در جبهه. با این همه هر چه گذشته است سازمان بسیج بیشابیش از جبهه به عقبه فرو نشسته است. این دلیل سادهی غیبت این سازمان از جبهههای اکنونی جهاد از جنگ احزاب حجاب در ایران تا طوفانالأقصی در عراق تا لبنان است...
فرقهی مصاف یک ماهیت سردارپسند است؛ نمونهی مطلوب سرداران خط استحسان که طی دههها مدرسهی بسیج را به فرقهی رأی استحاله کردند؛ حلقههای میانی تهی از حجت وحیانی...
تفسیر صورتی این انقلابیهای منهای فقاهت از بیان ولی فقیه هماین میشود که اقامهی شریعت کام مردم را تلخ میکند...
شریعت و اقامهی آن در کام سکولارهای نهفته و شرمنده شیرین نیست. این دلیل سادهی آن است که مذهبیهای صورتی تذکر ولی فقیه در شیرین کردن کام مردم مسلمان ایران را تعلیق شریعت میفهمند...
متحجر کلیدواژهی مورد استفادهی حضرت روحالله بود اما مذهبیهای صورتی برای زدن متشرعها از آن استفاده کردند؛ این روزها مذهبیهای صورتی از کلیدواژهی سوپرانقلابی مورد استفادهی حضرت رهبر برای زدن انقلابیها استفاده میکنند. یحرفون الکلم عن مواضعه...
انقلابیهای منهای فقاهت دستشان از حجت شرعی تهی است؛ هماین است که با تحریف بیان فقیه و وصی و نبی بدعتهای خود را نهضت جا میزنند...
تفسیر بیان ولی فقیه تنها با تفقه میسر است. این تفنن سفیهانهی ریشو|چادریهای مقوا با بیان ایشان چه است؟ تحریف...
ولایت منفرد فقیه زیرساخت نظری انقلابیهای منهای فقاهت برای پیشبرد عرفیسازی حکومت اسلامی است...
یککاسه و همپیاله ندیدن عموم آن چه اصلاحطلب خوانده میشوند و آن چه اصولگرا خوانده میشود و حتا آن چه عدالتخواه خوانده میشوند در طلب ابطال شریعت محمدی ما را گرفتار گیجاگیجی بیشابیش میکند...
هر چه پیش میرویم درگیری خط اجتهاد با خط استحسان سهمناکتر خواهد شد؛ نبرد مذهبیهای سرخ و مذهبیهای صورتی؛ نزاع مؤمنین شرعی و مؤمنین عرفی؛ جنگ اردشیعهها و شلشیعهها. و قد فتح باب الحرب بینکم و بین اهل القبلة...
احتجاج با سردارهای خط استحسان را در همآن لباس سبزشان باید شروع کرد؛ اگر نه تجربهی دولت و مجلس به ما میگوید که آن جا در لباس مدنی گوششان به حرف هیچ آخوندی بدهکار نیست...
طریقت، شفاعت، مصلحت، عدالت، اولویت، قدرت، معیشت، رجعت، نیابت، حوالت؛ سیاههی آن چه با آنها طی تاریخ شریعت را دور زدهاند طولانی است...
آخرین کسی که میتواند مدعی همذهن بودن با ولی فقیه باشد هماین حقوقدانهای آکادمیهای دوزیست الاهیات است؛ از میدان بهارستان تا پل مدیریت...
اسلام دگم ندارد؛ هماین است که تفکیک کلام از فلسفه در آن ادای صلیبی است...
رأی دادن گبرها و جهود و صلیبیها در انتخابات فقهای خبره را شاید بتوان از جهت بیعت توجیه کرد. وارد کردن مفتیهای سنی که ولایت فقیه هنوز جایی در بینهی سیاسی مذهبشان ندارد به این مجلس اما عجیبتر است؛ این پرسش را پیش میآورد که از چه موبدها و حاخامها و کشیشها را نمیآوریم...