کسی که میگوید: با شیعیان فلسطین کار نمیکنیم، کار را قدرت سخت ارتکاز کرده است، اگر نه هویت نرم شیعه را به دست سنیها نمیتوان سپرد...
إزالة إسرائیل عن الوجود، هدف واضح و دقیقی است اما سلبی است، ایجابی ندارد؛ مقاومت تنزیهی...
صورتبندی نداشتن شریعت و قدرت در کنش کارگزاران سیاست و امنیت ما محصول صورتبندی نشدن وحدت و دعوت در منش آنها است...
هنگامی که دم به دم حوزهی شرعی و مدرسهی فقهی قم تا نجف را نقد میکنیم دلیلی ندارد گاه به گاه سپاه پاسداران و نیروی بسیج و قدس را نقد نکنیم...
این که حاج قاسم میگوید: با شیعه در فلسطین کار نمیکنیم، یعنی نهاد سخت سپاه پاسداران با اقلیت امامی کار نظامی نمیکند و نه این که این طور تفسیرش کنیم که نهاد نرم حوزهی شرعی هم کار آخوندی با شیعه در شام را غلاف کند؛ مگر آن که حوزه را در پیشانی نهضت ذیل سپاه پنداشته باشیم...
پرسش سادهی ما آن است که پس از فتح قدس، شیعیان فلسطین را از شعب بیرون میآوریم یا همآن جا باقی خواهند ماند؟ یا با هماین سنیها پی جنگ با سفیانی میرویم؟ یا چه...
پرسید: از چه باید در بارهی فلسطین پسااسرائیل بنویسیم؟ پرسیدم: فلسطین پسااسرائیل، دولت سکولار فلسطین خواهد بود یا امارت سلفی فلسطین یا جمهوری اسلامی فلسطین؟ با نویسندههای آوارهی فلسطینی در نمایشگاه کتاب بیروت نشسته بودیم...
درست با همآن منطقی که در فلسطین نباید با اقلیت شیعه کار نظامی کرد، ترویج تشیع در فلسطین را نیز نباید به سپاه پاسداران و نیرو قدس واسپرد...
حاج قاسم میگوید: در فلسطین با شیعه کار نمیکنیم. حاجی در هیأت فرمانده ارشد نظامی موضع سخت سپاه را میگوید، و ممشای آخوندها را از زعمای حوزه باید شنید. مگر آن که بر آن باشیم زعامت حوزههای شیعی در دعوت/وحدت نرم با دیگر مذاهب به نیروی قدس و پروندههای آکادمیک آن سپرده شده است...
اصل رأی دادن بیعت است؛ آن که در برگهی رأی مینویسیم مشورت است...
اصول دین یعنی استها، فروع دین یعنی بایستها. آن که اصول و فروع دین را بایستهای پراهمیت و کماهمیت تقریر میکند درکی از دین ندارد، هر چند نهجالبلاغه سر نیزه کرده باشد...