چلهی حکمت یک ویژند جهانی معنوی است؛ بر آمده از حدیث چهل روز اخلاص ورزیدن و حدیث پیاده به زیارت رفتن. عصر روز عاشوراء از مقتلخوانی صحن گوهرشاد حرم رضوی شروع میشود و صبح اربعین در زیارتخوانی صحن بینالحرمین حرم حسینی تمام میشود...
گفتم: چلهی حکمت را در دورههای یکان رضوان بگنجانید. از بیروت به مشهد پرواز بگیرید و در فرودگاه نجف منتظرشان باشید. در فاصلهی پیادهی عاشورای مشهد تا اربعین کربلاء نباید رو کنند که رزمندهی حرکت حزباللهاند؛ آن قدر زبان پارسی و فرهنگ ایرانی بدانند که کارشان روی جاده پیش برود...
در سامانهی ولایت منتشر فقیه آن کارگزار اصلح است که فقاهتباورتر از دیگران باشد و فقهخواندهتر...
مشروعیت هر کارگزار در سامانهی ولایت منتشر فقیه، از ولایت بر آمده از فقاهت است. صندوق رأی سازوکار مشورت به ولی امر مسلمین برای نصب شرعی هر کارگزار است...
صندوق رأی یک سازوکار نوپدید برای مشورت دادن به ولی است؛ اگر نه رأی مردم از عهد نبی و وصی تا اکنون فقیه، شرعیت به کسی نداده است...
شما در دانشگاه در بارهی به شعب فرستاده شدن شیعیان فلسطین چیزی گفتهیید که آنها در حوزه در بارهی شهید بودن سنیهای فلسطین چیزی گفته باشند؟ یا چه...
کسی که میگوید: با شیعیان فلسطین کار نمیکنیم، کار را قدرت سخت ارتکاز کرده است، اگر نه هویت نرم شیعه را به دست سنیها نمیتوان سپرد...
إزالة إسرائیل عن الوجود، هدف واضح و دقیقی است اما سلبی است، ایجابی ندارد؛ مقاومت تنزیهی...
صورتبندی نداشتن شریعت و قدرت در کنش کارگزاران سیاست و امنیت ما محصول صورتبندی نشدن وحدت و دعوت در منش آنها است...
هنگامی که دم به دم حوزهی شرعی و مدرسهی فقهی قم تا نجف را نقد میکنیم دلیلی ندارد گاه به گاه سپاه پاسداران و نیروی بسیج و قدس را نقد نکنیم...
این که حاج قاسم میگوید: با شیعه در فلسطین کار نمیکنیم، یعنی نهاد سخت سپاه پاسداران با اقلیت امامی کار نظامی نمیکند و نه این که این طور تفسیرش کنیم که نهاد نرم حوزهی شرعی هم کار آخوندی با شیعه در شام را غلاف کند؛ مگر آن که حوزه را در پیشانی نهضت ذیل سپاه پنداشته باشیم...
پرسش سادهی ما آن است که پس از فتح قدس، شیعیان فلسطین را از شعب بیرون میآوریم یا همآن جا باقی خواهند ماند؟ یا با هماین سنیها پی جنگ با سفیانی میرویم؟ یا چه...
پرسید: از چه باید در بارهی فلسطین پسااسرائیل بنویسیم؟ پرسیدم: فلسطین پسااسرائیل، دولت سکولار فلسطین خواهد بود یا امارت سلفی فلسطین یا جمهوری اسلامی فلسطین؟ با نویسندههای آوارهی فلسطینی در نمایشگاه کتاب بیروت نشسته بودیم...
درست با همآن منطقی که در فلسطین نباید با اقلیت شیعه کار نظامی کرد، ترویج تشیع در فلسطین را نیز نباید به سپاه پاسداران و نیرو قدس واسپرد...
حاج قاسم میگوید: در فلسطین با شیعه کار نمیکنیم. حاجی در هیأت فرمانده ارشد نظامی موضع سخت سپاه را میگوید، و ممشای آخوندها را از زعمای حوزه باید شنید. مگر آن که بر آن باشیم زعامت حوزههای شیعی در دعوت/وحدت نرم با دیگر مذاهب به نیروی قدس و پروندههای آکادمیک آن سپرده شده است...
اصل رأی دادن بیعت است؛ آن که در برگهی رأی مینویسیم مشورت است...
اصول دین یعنی استها، فروع دین یعنی بایستها. آن که اصول و فروع دین را بایستهای پراهمیت و کماهمیت تقریر میکند درکی از دین ندارد، هر چند نهجالبلاغه سر نیزه کرده باشد...
اینها که از آیهی و شاورهم في الأمر این را میفهمند که رأی مردم شرعیت میدهد و ولایت میآورد، همآنهایی استند که پی برپایی دموکراسی اسلامی استند...
عدالتطلبهای عرفی همه از نهجالبلاغه شروع میکنند و همه به مینیژوپ ختم میشوند...