حارة حریک را که میخوانم دلم هری میریزد؛ مربع امنی ضاحیهی بیروت را زدهاند. تندتند صلوات میفرستم که کسی باکیش نشده باشد؛ نگران حاج یونس و حاج محسن و حتا حاج رمضانم. چسب مسجد الحسنین را زدهاند، و ترکشهایش تا حیاط آن کافهی دنج سنگی که در آن بحث میکردیم هم شاید آمده است...
به قواعد الإشتباک حرکت حزبالله لبنان اگر باشد زدن ضاحیهی بیروت با زدن حیفا پاسخ داده خواهد شد و زدن بیروت با زدن تلابیب. از همآن ابتدای طوفانالأقصی اما ایدهام این بود که بیتالعدل و باغهای بهائی در دامنهی کوه کرمل در حاشیهی حیفا را ببریم زیر شخم موشک...
برادران بر آن بودند که دادن نقش نظامی و حتا سیاسی به شیعههای فلسطینی سنیها را میرنجاند. این بینه را محصول وحدت منهای دعوت میدانستم. با این همه حرفم این بود که میشود احیای بیادهی قدس و سپس بیادهی اربعین را به حرکت صابرین سپرد تا راه فلسطین تا اردن تا عراق را هم باز کنند...
با دشمنی امی مانند اسرائیل نمیتوان ملی جنگید؛ اگر نه مرزهای محور مقاومت ما را قیچی خواهند کرد...
دههها احتراز از جنگ مستقیم با اسرائیل از طرف سوریه، دمشق را تبدیل به جایی کرد که در آن همه اهداف متحرک بودیم. برای تبدیل نشدن طهران به دمشق باید مستقیم و محکم تلابیب را هدف جنگ نهاد...
دههها جنگ قومی با اسرائیل و امتش اسباب همآن بنبستی بود که ساف را به اسلو کشاند. برای بیرون آوردن حماس از سهکنج ناگزیر پس از دههها از جنگ ملی با اسرائیل و امتش باید بیرون بیاییم...
این که سدهها است جنگی را شروع نکردهییم افتخار ندارد. این یعنی سدهها است که در لاک پدآفند بودهییم، و دیر یا زود شمشیر آفند ابتدائی را بر کفار حربی باید بکشیم...
انکار اقامهی سخت حجاب با فاسق نسخهی داخلی انکار جنگ ابتدائی با کافر خارجی است...
جنگ با اسرائیل از جنگ با امت او در محیط عیان و رایان ایران شروع میشود...