خطبهی جمعه که منبر دعوت باشد میشود هماین نماز جمعهی طهران که از اول صبح عوارضی قم-کاشان محیط را به هم ریخته بود. خطبهی نماز جمعه که منبر وحدت بشود، صلاة ظهر در کوچهی پشتیش هم تکانی به کسی نمیدهد...
اسرائیل جرثومهی بدعت است؛ اگر نه میدانست که با حذف سنت حماس یا سنت حرکت حزبالله آنها بیشابیش نهضتتر میشوند، و این نقض غرض آن همه حملههای ریز و درشت است...
عادت این سالهای حضرت رهبر آن است که نماز جمعه را میخوانند و نماز عصر را کس دیگری میخواند. امروز اما ایستادند و خود نماز عصر را هم خواندند. هیچ عجلهیی برای ترک مصلا در کار نبود...
خبرش از بیروت و از لبنان میرسید که این جا و آن جا نشستهاند و گفتهاند: ایران، سید حسن را فروخت. ما خون دل میخوردیم، اما پادزهرش را خود حضرت رهبر زد که دو خطبه زیر آسمان طهران سینهاش را سپر کرد. امروز سید علی حسینی خامنهیی، چه قدر برایم سیاووش بود...
بعد سید حسن شادیهامان مانند کبریت نمکشیده شده است؛ از جا در میآید، جرقهیی میزند اما گر نمیگیرد و گرم نمیکند. به شیخ میگفتم: روزی میآید که در ضاحیه از ته دل خوشحال باشیم؟ شبیه سال ۲۰۰۰ یا ۲۰۰۶...
میگویند: در وضعیت جنگی با اسرائیل دیگر نباید پی اقامهی حجاب بود. نمیفهمند که جنگ ما با اسرائیل و با امریکا بر سر هماین اقامهی حجاب شرعی و شریعت محمدی است؟ نمیفهمند...
با شلیک نخستین گلوله از طرف اسرائیل به ایران، این ابطالطلبهای سکولار که در پوست هواداری از حکومت اسلامی فرو رفتهاند بر میگردند به تنظیمات کارخانهشان...
وفاق بر قدرت منهای شریعت، هماین گفتاری است که از اصلاحطلب و اصولگرا و حتا عدالتخواه شنیده میشود: برای غلبه در جنگ با اسرائیل خاکریز اقامهی حجاب شرعی را خالی کنیم...
تلاش تازهی ابطالطلبهای ایرانی بازتعریف آن چه مقاومت خوانده میشود بر محور قدرت است و با کنار نهادن شریعت. این تقریر سادهیی از عرفیسازی امر مقاومت است...
ایدهی کانونی ابطالطلبهای سکولار ایرانی، چه اصلاحطلبشان و چه اصولگراشان و چه عدالتخواهشان، تعلیق شریعت و تعطیل اقامهی آن است، حال به بهانهی معیشت یا امنیت یا حتا مقاومت...
اسرائیلستیزی موسمی ابطالطلبهای سکولار ایرانی مقوا است؛ در نیامده است. اگر آمده بود که ستیزشان با ابلیس اصغر به ستیز با ابلیس اکبر و طاغوت اعظم، امریکا، امتداد مییافت، که نمییابد...
ما تحمل مشت کیان پوشالی اسرائیل را داریم؛ اسرائیل توان کشیدهی چپ و راست ما را دارد؟ یا چه...
ایدهی سلاح اتمی جمهوری اسلامی ایران مصداق آشنایی آن چیزی است که انقلاب منهای فقاهت میخوانیمش...
شرعی جنگیدن آن سان کار شگرفی است که توصیف حضرت رهبر از حاج قاسم هماین بود: شرعی میجنگید. و سادهترین توصیف مدافعان سلاح اتمی هماین است: شرعی نمیجنگند...
مسألهی اول ما هنگامی که ازالهی اسرائیل باشد و نه اقامهی اسلام، طبیعی است که حجاب را مختل انسجام در این جنگ بدانیم یا پی ساخت سلاح اتمی در آن برویم...
ساخت سلاح اتمی مانند اقامهی سخت حجاب شاخص جدایش خط اجتهاد از خط استحسان در جمهوری اسلامی ایران است...
حرکت به طرف ساخت سلاح اتمی محصول اصالت قدرت بر شریعت است؛ خروج از بینهی اصالت شریعت...
بنیادگراها روی دیگر سکهی عرفیسازهایند. هماین است که بنیادگرایان به رنگ شریعتمدارها، سرخ نیستند و همرنگ عرفیسازها صورتیند...
اینها که با پیچاندن حکم ولی فقیه پی سلاح اتمی رفتهاند لنگهی همآنهایند که با پیچاندن حکم ولی فقیه زنهای ناملتزم را به ورزشگاه مردهای نیمشلوارپوش راه دادند؛ مقلدین موضعی ولی فقیه...
جدای عرفیسازها که پروای شریعت را ندارند، این ریشو|چادریها که با عبور از حکم صریح ولی فقیه بر طبل سلاح اتمی میکوبند، بنیادگرایند و نه شریعتمدار...
کسی که پی سلاح اتمی میرود واضح است که مقلد نیست، و بعید است مجتهد باشد...
الناس عبید الدنیا، و الدین لعق علی السنتهم؛ یحوطونه ما درت معایشهم، فإذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. کافی است فیفا یا ناتو فشارش بیشتر شود تا بندههای دنیا زنها را به ورزشگاه مردها وارد کنند یا پی دکمهی سلاح کشتار شامل بروند...
جمهوری آذربایجان اگر با نفت دریای مازندران سوخت جنگندهها و زرهپوشهای کیان موقت اسرائیل را تأمین میکند، دلیلی ندارد که از موشکهای یمنی و پهپادهای عراقی بینصیب بماند...
جانمایهی عرفیسازی و بنیادگرایی یک چیز است، با این تفاوت که عرفیسازی میل به تفریط در شریعت دارد و بنیادگرایی میل به افراط...
شاخص سلاح اتمی به کمک میکند که بنیادگرایان خود را به ما شریعتمدار قالب نکنند...
سلاح اتمی برای حفظ نظام شریعت نیست، چون شرعی نیست. این یعنی سلاح اتمی برای حفظ نظام قدرت است، قدرت عرفی...