آن چه محور مقاومت خوانده میشد جای ماندن نبود، چه رسد به جنگیدن. ما یا باید به قوارهی امت میبودیم و میجنگیدیم و یا به مقاومت ملی باز میگشتیم. لبنان اکنون یک آتشبس ملی را و پذیرفته است همآن طور که ایران، عراقیها را وا داشت که از حملهی امی به امریکا دست بکشند...
لبنانیها درست با همآن منطقی قطعنامهی ۱۷۰۱ را پذیرفتهاند که ایرانیها قطعنامهی ۲۲۳۱ را پذیرفتند. تفاوتش تنها آن است که لبنانی خلاف ایرانیها شورای نگهبان هم ندارند...
نیمهی پر لیوان درک ملی ردههای لشکری و کشوری در ایران از جنگ با اسرائیل آن است که با آتشبس برخی یکاهای امت با این کیان موقت، تکلیف پاسخ سخت به حملهی موشکی ارتش اسرائیل به خاک ایران از گردن این ردهها برداشته نمیشود...
آن ماهیتی که طی سالها محور مقاومت نام گرفته بود در فاصلهی عملیات هفت اکتبر تا آتشبس هفت آذر تمام شد. اکنون یا ما به مقاومت ملی پشت مرزهای ایران باز خواهیم گشت و یا در قوارهی امت و امالقرایش مقاومت امی را ادامه خواهیم داد...
پذیرش قطعنامهی ۱۷۰۱ طعم پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ را دارد. جام زهرش؟ شهادت سید حسن نصرالله...
غروب، ترک هادی معصومی زارع ضاحیهی بیروت را میگشتیم و جنگندههای اسرائیل در پایان آخرین روز پیش از آتشبس شخم میزدند. جوانهای مسلح حرکت حزبالله سر آن خیابان مترصد حملهی هوایی بودند و ما قاطی آنها دیریابترین گمانهها در بارهی آیندهی لبنان و شیعیان آن را بحث میکردیم...
ما ملت مقاومت داریم؛ ما امت مقاومت داریم؛ اینها روی هم جبههی مقاومت را میسازند. محور مقاومت اما ماهیتی مهمل است که محصول معلق ماندن قوارهی ما میان مقاومت ملی و مقاومت امی بوده است...
از صبح آتشبس لبنان با اسرائیل، سپاه پاسداران و نیروی قدس باید تصمیم بگیرند که با نظریهپردازی میخواهند جبههی مقاومت را از این پس تمشیت کنند یا آقاجونبازی...
شاخص شکست یا پیروزی در جنگ اسرائیل با لبنان چه است؟ چهار دههی پیش، پیش از تشکیل حرکت حزبالله، ارتش اسرائیل یکدو هفتهیی تا جنوب بیروت رسید و دولت تعیین کرد، و اکنون پس از یکدو ماه در جنوب لبنان از رسیدن به ناقورة و رد شدن از خیام هم ناتوان بوده است و در جا میزند...