💠گناه با وعده توبه به خود
🔹اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحينَ
🔸[يكى از برادران گفت😏 يوسف را بكشيد و يا او را در سرزمين نامعلومى بيندازيد، تا توجه و محبت پدرتان فقط معطوف به شما شود. و پس از اين گناه [با بازگشت به خدا و عذرخواهى از پدر] مردمى شايسته خواهيد شد.
📚سوره یوسف ایه 9
💌 @Fatemiyoon18
✨﷽✨
🌸آیةالله حق شناس (ره):
همت کن و سحرها بیدار شو،
و اگر حال هم نداری نماز نخوان!
چای بخور، به بیداری شب عادت کن داداش جون!
وقتی بنده اى در دل شب تاریک با خدای خود خلوت میکند، پروردگار قلب او را نورانى میکند.
تا از شب زنده داری وارد نشوی، غیر ممکن است بتوانی سیر الی الله بکنی، آقا جان! باید این قسمت را داشته باشی.
تمام اولياء و علمای اعلام و بزرگان دین، اهل شب زنده داری بوده اند.
#نماز_شب♥️
↶【به ما بپیوندید 】↷
🚩 با ارسال مطالب کانال به دیگران #مبلغ معارف اسلامی ودر#ثواب نشرآن سهیم باشید.
↷«ڪلیڪ ڪنید»↶
🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 ایتا
🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 سروش
#حکایت
🔸روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .
🔹حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
🔸به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت!
🔹همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند! حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟
سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
🔸حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟!
🔹یک باره خاطرات گذشته در ذهن. دهقان مرور شد. حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی! فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد!
🔺"نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ" : "بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ی مهــــربانم !"
این ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه. خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست و به خواسته ات ایمان داشته باش❣️🌸
🚩 با ارسال مطالب کانال به دیگران #مبلغ معارف اسلامی ودر#ثواب نشرآن سهیم باشید.
↷«ڪلیڪ ڪنید»↶
🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 ایتا
🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 سروش
هو المحبوب
دلـم پُـر اسـت...
نمـیدانم امشـب را بایـد، چـه بخـواهم؟!
از كـجا بایـد شـروع كـنم؟!
از دلتنـگیها بگـویم و یا آرزوهـا؟!
محبـوبم! از چه بگویـم تا قلبـم كـمی آرام شـود؟!
دلـم مـژدهے ظـھور میخواهـد...
دلـم سایهے مستـدام رهـبرم سـیدعلی را؛
تا آن روز مـوعود میخواهـد...
دلـم حـرم میخواهـد...
دلـم زینـبیه میخواهـد...
دلـم بـرات #مجاهـدت میخواهـد...
دلـم #شھـادت میخواهـد...
اصـلا امـشب،
سَـرم بـراے عاشـقی درد میكـند...
«وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»
🆔@fatemiyoon18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
وبه نیت زیارت حضرتش در هر روز :
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
💌 @Fatemiyoon18
#ازدواج_آسان😊
#تفاوت_دو_سبک_خواستگار
#خدای_رازق_و_خدای_هادی!
🍃پسری #با_اخلاق_اما_فقیر به خواستگاری دختری رفت ، پدر دختر رو به پسر کرد و گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو دختر نمیدهم .
☘چندی بعد پسری #پولدار_اما_بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت ، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت : انشاءالله خدا او را هدایت میکند.
دختر گفت: پدر ، مگر خدایی که #هدایت میکند ، با خدایی که #روزی میدهد فرق دارد؟
🚩 با ارسال مطالب کانال به دیگران #مبلغ معارف اسلامی ودر#ثواب نشرآن سهیم باشید.
↷«ڪلیڪ ڪنید»↶
🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 ایتا
🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 سروش
🌹 امام هادی (ع) می فرمایند :
🌺 «صقر بن ابي دلف مي گويد: هنگامي که متوکل، مولايم امام هادي عليهالسلام را به زندان انداخته بود، دلم براي آقا تنگ شده بود، بيرون رفته بودم شايد خبري از امام عليهالسلام به دست آورم. متوکل درباني داشت، چون مرا ديد گفت: اي صقر! اينجا چه کار مي کني؟! گفتم: هيچ، نشسته ام. گفت: نترس، من هم در مذهب تو هستم. حتما آمده اي از حال امام و مولايت مطلع شوي؟ گفتم: آري. گفت: مي خواهي آقا را زيارت کني؟ گفتم: آري. گفت: بنشين تا نامه رسان برود. چون مأمور رفت، به غلام خود گفت: دست او را بگير و به اطاقي که آن سيد علوي زنداني است ببر و آزاد بگذار. صقر مي گويد: مرا به اطاق آقا برد و گفت: داخل شو. داخل شدم و ديدم امام هادي عليهالسلام روي حصيري نشسته، و قبر آماده اي مقابلشان کنده شده. سلام کردم و جوابم فرمود. آنگاه امر به نشستن فرمود و نشستم. فرمود: اي صقر، چه باعث شده که اينجا آمده اي؟ گفتم: سرور من! آمدم که از حال شما مطلع شوم، ولي اين قبر را ديدم گريه ام گرفت. فرمود: محزون نباش. آنها نمي توانند نسبت به من ناراحتي ايجاد کنند. گفتم: خدا را شکر. سپس گفتم: سرورم براي من حديثي از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده که معناي آن را نمي دانم، فرمود: چيست؟ گفتم: اين حديث است که «لاتعادوا الأيام فتعاديکم»: «ايام را دشمن نداريد، که ايام نيز شما را دشمن بدارند».فرمود: آري، ايام ما هستيم:سبت (شنبه) نام مقدس رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است.احد (يکشنبه) نام مقدس علي (عليهالسلام) است.اثنين (دوشنبه) امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) است.ثلاثا (سه شنبه) علي بن الحسين، محمد بن علي، و جعفر بن محمد (عليهم السلام) است.اربعا (چهارشنبه) موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي (عليهم السلام) و من است.خميس (پنجشنبه) پسرم حسن (عليه السلام) است.و جمعه، پسر پسرم مي باشد، که اهل حق دور او گرد آيند. و او کسي است که در روي زمين را پر از عدل و داد نمايد، آن چنان که پر از جور و ستم شده باشد. اين است معني «ايام» آنها را دشمن نداريد که آنها نيز شما را در روز قيامت دشمن بدارند. سپس فرمود: زود از اينجا برو که براي تو مطمئن نيستم.
📕 اعلام الوري/ ص411 و کفاية الاثر/ ص285
🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
🚩 با ارسال مطالب کانال به دیگران #مبلغ معارف اسلامی ودر#ثواب نشرآن سهیم باشید.
↷«ڪلیڪ ڪنید»↶
🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 ایتا
🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 سروش
❓کو بصیرت؟...
ﭼﻮﻥ ﺣﺠﺎﺝ ﺑﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﺭ ﻛﺸﻴﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﭘﻴﺶ ﺣﺠﺎﺝ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﻚ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ:
ﻣَﻦ ﻣﺎﺕَ ﻭَ ﻟَﻢ ﻳَﻌﺮِﻑ ﺍِﻣﺎﻡَ ﺯَﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎﺕَ ﻣﻴﺘﻪَ ﺟﺎﻫِﻠﻴﻪ
ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺍﺳﺖ; ﺣﺠﺎﺝ ﭘﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﻯ ﺍﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺳﺘﻢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ، ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻦ،ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﻣﻴﻜﻨﻰ؟ ﺣﺠﺎﺝ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﻨﻰ ﻋﺪﻯ ﻣﮕﺮ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺖ ﻧﺒﻮﺩ؟ﭼﺮﺍ ﺑا اﻭ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﻜﺮﺩﻯ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﻣﺪﻩ ﺣﺪﻳﺚ: ﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻢ ﻳﻌﺮﻑ... ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻰ، ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭼﻮﺑﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﻛﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﺁﻧﺴﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻯ.
📙ﺍﻟﻜﻨﻰ ﻭ ﺍﻟﺎﻟﻘﺎﺏ ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺎﺱ ﻗﻤﻰ
-📙قصه های اسلامی و تکه های تاریخی
🚩 با ارسال مطالب کانال به دیگران #مبلغ معارف اسلامی ودر#ثواب نشرآن سهیم باشید.
↷«ڪلیڪ ڪنید»↶
🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 ایتا
🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 سروش
💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫
🌸 داستان زیبا و واقعی از علامه جعفری در دانمارک 🌸
علامه محمدتقی #جعفری میگفتند: عدهای از جامعهشناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در بارهی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسانها چیست. هر کدام از جامعهشناسان، صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر میخواهید بدانید یک انسان چهقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد. کسی که عشقاش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزشاش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقاش ماشیناش است، ارزشاش به همان میزان است.
⚜🌷✨ اما کسی که عشقاش خدای متعال است ارزشاش به اندازه ی خداست. علامه فرمودند:
من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعهشناسان صحبتهای مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام #علی (ع) است. آن حضرت در نهجالبلاغه میفرمایند:
«قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» /
«ارزش هر انسانی به اندازهی چیزی است که دوست میدارد». وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانهی #احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان #جاری کردند
✅ @Fatemiyoon18
❄️🔆❄️🔆❄️
🔆❄️🔆❄️
❄️🔆❄️
🔆❄️
❄️
#مظلومیت_امام_زمان_عجل_الله
❄️ مرحوم مشهدی حسن یزدی که از صالحین و منتظران حضرت بقیة الله ارواحنافداه بوده است می گوید:
تقریبأ در سال ۱۳۵۰ شمسی یک روز صبح زود به کوه خلج ( کوهی در قسمت قبله مشهد) رفتم و آنجا مشغول زیارت خواندن و توسل به امام زمان عجل الله شدم و حال خیلی خوبی داشتم و با آن حضرت مناجات می کردم و می گفتم :
❄️ آقاجان! ای کاش زودتر ظهور می کردید و من هم ظهور شما را درک می کردم. پس از توسل از کوه پایین آمدم و به منزل رفتم قدری استراحت کنم .
❄️ نمی دانم درعالم رویا بود یا در خواب و بیداری دیدم در همان مکان روی کوه خلج هستم و آقا و مولایم صاحب الزمان عجل الله در حالی که دستهایشان را بر پشت گذاشته بودند، خیلی غریبانه و اندوهناک به طرف شهر مشهد نگاه می کردند. عمق نگاه حضرت مرا دیوانه کرده بود٬ چشم های زیبای او با من حرف می زد...
گفتم: آقاجان تشریف بیاورید داخل شهر( منظورم ظهور حضرت بود)
💥 حضرت فرمودند:
«من در این شهر غریبم !»
گفتم : آقا! قربانتان بشوم٬ اگر کاری دارید من برای شما انجام دهم.
💥فرمودند:
« ما کارگران ( شیعیان ) زیادی داریم، ولی آنها حق ما را می خورند و اکثرأ یک قدم برای ما برنمی دارند و به یاد ما نیستند!!!»
❄️ در این لحظه به خود آمدم ؛ خود را در خانه دیدم و در فراق آن امام مهربان و غریبم بسیار اشک ریختم.
📚 ملاقات با امام عصر ص ۱۰۲
📚مطلع الفجر ص ۲۰۷
✅سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله صلوات❤️
❄️
🔆❄️
❄️🔆❄️
🔆❄️🔆❄️
❄️🔆❄️🔆❄️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعه
🚩 با ارسال مطالب کانال به دیگران #مبلغ معارف اسلامی ودر#ثواب نشرآن سهیم باشید.
↷«ڪلیڪ ڪنید»↶
🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 ایتا
🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 سروش