.
#آقای_سرزمینم
نسل من “مرد” می خواهد
آرامش من در اقتدار توست نه پول و ماشینت!!!✋
مرا با نام خودم صدا بزن نه از ورای دنیای خودت
عشق برای زن نه هوس است نه نادانی، معنایش ماندن تا پای جان است 💓
با زن روراست باش و زنانگی هایش را بفهم تا تمام دنیایش را بی منت به پایت بریزد 😌
#آقای_سرزمینم
انقدر دنبال یک “بانوی خاص” نگرد، #خودت_هم_کمی_“مرد”_باش…
💕 #علے_باش_فاطمه_ات_میشوم 😇
https://eitaa.com/fatemyyon
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌛عاشقی به افق حلب🌜
#پارت_پانزدهم
بغل جاده زانو زده بودم و خفه گریه میکردم...
عمو محمد جلویم نشست و شانه هایم را گرفت، به شدت میلرزیدم.
_ریحانه، الهی من قربون اشکات بشم،گریه نکن...
+عمو دلم میخواد داد بزنم😭😭😭
_داد بزن،اگر آروم میشی داد بزن، ولی خودتو داغون نکن...
داد زدم، تا توان داشتم داد زدم ، دست آخر هم سرم روی سینه عمو گذاشتم و هق هق کردم....
+عمو...من...من تحمل نبود بابا رو ندارم...نذار از من بگیرنش...خواهش میکنم عمو😭
_ریحانه عزیزم آروم باش...مرگ و زندگی دست خداست...دعا کن، تنها کاری که دستمون بر میاد دعاست...
با کمک عمو سوار ماشین شدم.
آنقدر گریه کردم که نفهمیدم کی خوابم برد...
یک روز به تاسوعا مانده بود و عجیب هوای دلم بارانی بود...
عمو محمد گفته بود برای مراسم عاشورا تاسوعا دنبالم میاید و من را به هئیت عمو حسین میبرد...
صبح تاسوعا، با صدای آلارم گوشی از خوب بیدار شدم...
دلم نمیخواست جایی بروم، میخواستم پیش بابا بمانم و بدون پلک زدن فقط چهره ی معصومش را نگاه کنم...
بعد از ناهار عمو آمد...
_ریحانه آماده ای؟
+ عمو میخوام خونه بمونم، نمیتونم از بابا دل بکنم...
_اینکه روی حرف بزرگترت حرف میزنی کار خوبی نیست، من صلاح میدونم تو خونه نباشی...
عمو دلخور بود، دیگر حرفی نزدم و آماده شدم....
ادامه دارد...
✍نویسنده: #میم_سلیمی
🌜🌛 https://eitaa.com/fatemyyon
به نظرم این نامه گاندی به همسرش چکیده روانشناسی در حوزه خانواده و روابط زوجی است. بسیار زیباست👌
خوبِ من، هنر در فاصله هاست؛
زیاد نزدیک به هم می سوزیم،
و زیاد دور از هم، یخ می زنیم.
تو نباید آنکسی باشی که من میخواهم،
و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی.
کسی که تو از من می خواهی بسازی،
یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت.
من باید بهترین خودم باشم برای تو.
و تو باید بهترین خودت باشی برای من.
خوبِ من، هنرِِ عشق در پیوند تفاوت هاست،
و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها.
زندگی ست دیگر...
همیشه که همه رنگهایش جور نیست؛
همه سازهایش کوک نیست.
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید؛
حتی با ناکوک ترین ناکوکش.
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن؛
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد؛
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند.
به این سالها که به سرعت برق گذشتند؛
به جوانی که رفت؛
میانسالی که میرود.
حواست باشد به کوتاهی زندگی،
به زمستانی که رفت؛
بهاری که دارد
تمام می شود کم کم،
آرام آرام.
زندگی به همین آسانی می گذرد.
ابرهای آسمان زندگی
گاهی می بارد و گاهی هم صاف است.
میگذرد، هر جور که باشی
https://eitaa.com/fatemyyon
#تلنگرانه
چــــــادر با مانتو فرقی ندارد اگر وقــــارت را حفظ نکند !
چــــــادر با مانتو فرقی ندارد اگر قــــهـــقـــه های بــلـنــد خیابانت را مانع نشود!
اگر در میان سیاهیش رنگ زق لـــــــاکـــــ هایت خودنمایی بکند!
اگر آرایش صورتت را پاک نکند ....
چــــــادر با مانتو فرقی ندارد اگر لباس های زننده و تنگ زیر آن بپوشی!
چــــــادر با مانتو فرقی ندارد اگر جلوی چادرت را در برابر نامحرم باز بگذاری!
چــــــادر با مانتو فرقی ندارد اگر همانگونه که با مانتو رفتار میکنی با چـــــادر هم رفتار کنی!
خلاصه بگویم :
آهــــای دختر چـــــادری :
چـــــادرت با تمام سختی هایش با مانتو فرقی ندارد
اگر ...
حــــــــرمتش را حفظ نکنی
چـــادرت به اندازه ی کافی مظـــلوم هست پس مظلوم ترش نکن...
کمی حـــــــرمت نگه دار..
چادر یادگار حضرت زهرا(س) است،
بیاییم اگر کسی هم به یادگار مادرمان حضرت زهرا(س) بی حرمتی کرد یک تذکر لسانی بدهیم...
#حجاب_فاطمی🦋
https://eitaa.com/fatemyyon
💑خاطرات #همسر_شهید #مدافع_حرم #ایمان_خزاعی_نژاد
همیشه میگفت میخواهم برایت
خاطرات قشنگ و به یاد ماندنی بسازم💓
اولینها خیلی خوب در ذهن انسان میماند میخواهم برایت اولینهای خوبی بسازم💝
و نمیخواهم چیزی بخواهی و به آن نرسی!
گاهی اوقات کارهایی میکرد که من میگفتم الان در این موقعیت نیازی نیست این کار را بکنی😊
میگفتتو ارزش بهترین ها رو داری😇
مثلا لباس عروس عروسیمان را برای خرید👰
و می گفت دلم میخواهد هر سال سالگرد عروسی تو لباس عروست رو بپوشی 💕و من لباس دامادیام
اما چقدر دنیا بیرحم بود. 😔
هنوز به دو ماه نرسیده بود...
اولین تولد بعد از عقدمان بود💍🎂
برایم خیلی جالب بود بدانم ایمان میخواهد برای من چه کار کند
از صبح زود منتظر بودم و دل توی دلم نبود که حالا چه برنامهای برای من دارد😉
تا عصر آن روز هیچ خبری نبود😒
و من ناراحت😳 که چرا سال اولی ایمان هیچ کاری برای من نکرده!!!
عصر با ماشین پدرش آمد دنبالم تا برویم بیرون توی ماشین مدام به اطرافم نگاه میکردم🙄
منتظر بودم که حالا یه کادویی🎁 از توی داشبورد ماشین یا زیر صندلی در میاره و به من میده و من رو سورپرایزم💟 میکنه ،اما هیچ خبری 👻 نبود
بعد از نزدیک 45 دقیقه که دور میزدیم
نزدیک بلوار معلم جهرم ،ایمان شروع کرد به خواندن دکلمه 💞که معنایش این بود: روز تولد تو هوا بارانی😍 بوده
وقتی رفتند داخل آسمان و علت را پرسیدند ،فرشتهها💖 گفته اند یک فرشته از بین ما کم شده
و رفته به زمین و اون فرشته تو بودی 💓الهه💓 که آمدی به زمین😍😇
این دکلمه ایمان بهترین هدیهای بود که میتوانست به من 😌 بدهد.
به مناسبت تولدم من را به کافی شاپ👌 برد☕️ چیدمان میز ما با بقیه میزها متفاوت بود ، تا یک نوشیدنی بخوریم به مسئول کافی شاپ اشاره ای کرد
و آن هم یک کیک🎂 با یک شمع روشن بر رویش برای ما آورد😃
و دوباره اشاره کرد و یک دسته گل رز 🌷آورد داد به ایمان
و او هم گل را به من داد
و دوباره یک جعبه کادو🎁 آوردند که داخل جعبه ،یک جعبه موزیکال🎶 و یک سرویس بدل بود ...
و آن شب آنقدر رویایی 💕 و زیبا بود که هنوز فکر میکنم در یک خواب💘 بوده ام
پ.ن۱:خانوما،آقایون،اظهار محبت لازمهههههه،اینکه هییییچی بروز ندی و بگی ولی دوسش دارم،درست نیست،از کوزه همان برون تراود که در اوست.
پ.ن۲:کپی فقط با ذکر منبع #خادم_الحیدر
.
#سبک_زندگی
____________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🌸 https://eitaa.com/fatemyyon
💑خاطرات #همسر_شهید #مدافع_حرم #ایمان_خزاعی_نژاد
همیشه میگفت میخواهم برایت
خاطرات قشنگ و به یاد ماندنی بسازم💓
اولینها خیلی خوب در ذهن انسان میماند میخواهم برایت اولینهای خوبی بسازم💝
و نمیخواهم چیزی بخواهی و به آن نرسی!
گاهی اوقات کارهایی میکرد که من میگفتم الان در این موقعیت نیازی نیست این کار را بکنی😊
میگفتتو ارزش بهترین ها رو داری😇
مثلا لباس عروس عروسیمان را برای خرید👰
و می گفت دلم میخواهد هر سال سالگرد عروسی تو لباس عروست رو بپوشی 💕و من لباس دامادیام
اما چقدر دنیا بیرحم بود. 😔
هنوز به دو ماه نرسیده بود...
اولین تولد بعد از عقدمان بود💍🎂
برایم خیلی جالب بود بدانم ایمان میخواهد برای من چه کار کند
از صبح زود منتظر بودم و دل توی دلم نبود که حالا چه برنامهای برای من دارد😉
تا عصر آن روز هیچ خبری نبود😒
و من ناراحت😳 که چرا سال اولی ایمان هیچ کاری برای من نکرده!!!
عصر با ماشین پدرش آمد دنبالم تا برویم بیرون توی ماشین مدام به اطرافم نگاه میکردم🙄
منتظر بودم که حالا یه کادویی🎁 از توی داشبورد ماشین یا زیر صندلی در میاره و به من میده و من رو سورپرایزم💟 میکنه ،اما هیچ خبری 👻 نبود
بعد از نزدیک 45 دقیقه که دور میزدیم
نزدیک بلوار معلم جهرم ،ایمان شروع کرد به خواندن دکلمه 💞که معنایش این بود: روز تولد تو هوا بارانی😍 بوده
وقتی رفتند داخل آسمان و علت را پرسیدند ،فرشتهها💖 گفته اند یک فرشته از بین ما کم شده
و رفته به زمین و اون فرشته تو بودی 💓الهه💓 که آمدی به زمین😍😇
این دکلمه ایمان بهترین هدیهای بود که میتوانست به من 😌 بدهد.
به مناسبت تولدم من را به کافی شاپ👌 برد☕️ چیدمان میز ما با بقیه میزها متفاوت بود ، تا یک نوشیدنی بخوریم به مسئول کافی شاپ اشاره ای کرد
و آن هم یک کیک🎂 با یک شمع روشن بر رویش برای ما آورد😃
و دوباره اشاره کرد و یک دسته گل رز 🌷آورد داد به ایمان
و او هم گل را به من داد
و دوباره یک جعبه کادو🎁 آوردند که داخل جعبه ،یک جعبه موزیکال🎶 و یک سرویس بدل بود ...
و آن شب آنقدر رویایی 💕 و زیبا بود که هنوز فکر میکنم در یک خواب💘 بوده ام
پ.ن۱:خانوما،آقایون،اظهار محبت لازمهههههه،اینکه هییییچی بروز ندی و بگی ولی دوسش دارم،درست نیست،از کوزه همان برون تراود که در اوست.
پ.ن۲:کپی فقط با ذکر منبع #خادم_الحیدر
.
#سبک_زندگی
____________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🌸 https://eitaa.com/fatemyyon
🔹 در روزگاران پیشین، شغلی بنام خوشه چینی وجود داشت. آنها که دست شان تنگ بود و خرمن و مزرعه ای نداشتند، پشت سر دِروگر ها راه میرفتند و خوشه های جامانده را از زمین بر میداشتند و گاهی صاحب مزرعه به دروگران دستور میداد که شلخته درو کنند تا چیزی هم گیر خوشه چین ها بیاید. حافظ نیز در شعری چنین میفرماید :
🔸 ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
🔹 دستفروشان «خوشه چین» های روزگار ما هستند