🌺دختـرخـانـوم....!
☘آقـا پسـر ....!
👌لطفا ڪنار آینہ اتـاقـت بنویس:
طورے آرایـش ڪن؛
لبـاس بپـوش؛
و تیـپ بـزن ڪہ؛
👈"امام زمــان" نگاهت ڪنہ نہ مـردم
💢تـرڪ یڪ گناه به نیـت فـرج
❖ ﷽ ❖
به چادرم می نگرم،به رنگ سیاهش▪️؛به تنها رنگی که دراین هیاهوها 👥رنگ خویش را نگاه داشته ✊🏻ورنگ عوض نکرده است تا
همرنگ رنگارنگی این شهر بشود
به چادری می نگرم
که مدت هاست ❗️
قرن هاست ‼️
برای حفاظتش میلیون ها آدم شهید شدند😢
ولی قصه از انجا شروع شد☝️🏻
که #مادر پشت در خانه بر زمین افتاد ولی نگذاشت چادر از روی سرش بر زمین بیفتاد....😞
حال بماند که در این قرن در این زمانه در این جهان چه چادرهایی بر زمین افتاد و ...😶
این ها قصه نیست🚫
باقلمم چگونه بنویسم ؟🤔
چگونه سخن بگویم؟✏️
که فراموشتان نشود ....¡
از آن روزها چگونه سخن بگویم
که از دروازهء گوش هایمان 👂🏻
خارج نشود ....🚶🏻
چگونه از غریبیه کسی بگویم
که آشناییست غریب😔
چگونه از غریبی #امام_زمانمان
سخن بگویم ؟✏️
راستی این را گوشزد کنم
که امام زمانمان فقط
مخصوص #جمعه ها نیست
چگونه بگویم از غربتش؟
چگونه؟؟؟
این ها حرف نیست ؛قصه ونصیحت هم نیست این ها فقط
#یک_کلام_حرف_حساب
است .👉🏻
حال به عشق ❣
#مدافعان_حریم
مینویسم✍🏻
#سلام_بر_شما
برشمایی که ارزش ها را قصه نمی دانید
#سلام_بر_شما
برشمایی که راه #زینب را همیشه زنده نگاه داشتید 👏🏻
#سلام_بر_شما
برشمایی که لبخند #خدا
لبخند #امامتان را به لبخند پر از الوده ی😏
آدم های این شهر نمی فروشید✖️
➖➖➖➖➖➖➖➖
#مدافع_حریم
http://telegram.me/fatemyyon
✨ #استقبـال_از_همسـر 🌸
✅ استقبال از همسر به هنگام ورود به خانه یا بدرقه او به هنگام بیرون رفتن، نشانه صفا و صمیمیت میان آن دو و نیز افزایش دهنده مهر و محبت بین آنها است. افزون بر آن، این کار حاکی از احترام زن و شوهر به یکدیگر است.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:
🌷«حق مرد بر زن آن است که چراغ خانه را روشن کند، غذا را آماده کند و هنگام ورود مرد به خانه، تا جلوی در، به استقبال او برود و به او خوش آمد بگوید».
مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۴
✅ ممکن است در نظر برخی، انجام این گونه امور، بسیار ساده و پیش پا افتاده قلمداد گردد، ولی باید توجه داشت که انسانها موجودات پیچیدهای هستند؛ به طوری که یک خنده و تبسم در روح و روان آنها اثر مثبت میگذارد؛ همان گونه که یک بیتوجهی و کم اعتنایی موجب رنجش خاطر آنها میشود.
http://telegram.me/fatemyyon
حجابـ تا وقتےنباشد
تنها زیبایےهای
ظاهرے دیده مےشود😶
اما همینڪہ پوشیده شد
جزء به جزء
زیبایےهای باطنے
به چشم مےآید😍
رفتـار
اخــلاق
شخصیتـ
و لطافتـ روح ♥️
#محجبـہها_فرشتہ 😌
http://telegram.me/fatemyyon
#ریحانہ💖🍃
دستهایت لطف باران را حکایت
میکند☺️
چشم تــــو پاکی دریا را روایت
میکند🙃
روز روشن ناگهان شب میشـود
هنگام ظهر😶
چادرمشکی🍃
تـــو وقتے دخالت
مےکند😍
http://telegram.me/fatemyyon
🔻 عاقبت آن #دختران_چادری
• یکی از دختران که مانتویی بود ازدواج کرد، شوهرش از او خواست که چادری شود و شد...🙄
• آن یکی پدرش گفته بود که اگر چادر سر نکند حق ندارد پایش را از خانه بیرون بگذارد!🙁
• آن یکی از خانوادهای #نجیب بود، با این که دختر پاکی بود اما حجاب خوبی نداشت!😐 خواستگاران فراوانی داشت... ولی او از این که خواستگارها به جای شخصیتش بیشتر به زیباییهایش توجه میکردند، خوشش نمیآمد، زیباییهایش را با چادر پوشاند و شاهزادهی نجیب رویاهایش را یافت...
• آن یکی برای این که بیشتر در چشم معلمانش باشد چادری شد!😕
• و دختری دیگر، چون خدایش فرمان داده بود: «بپوشان خود را از دید #نامحرم» قربة الی الله گفت و چون میخواست پا جای پای #حضرت_زهرا"سلام الله علیها" بگذارد، #چادر به سر کرد...👌👏👏
🔻و اما بعدها... ؛
🔸دختری که به خواست همسرش چادری شد، بعد از باردار شدن همسرش به او اجازه داد برای راحتیاش دیگر چادر سر نکند!!
🔸آن یکی با مردی ازدواج کرد که از چادر خوشش نمیآمد، و حالا نیز حرف شوهر ارجعیت داشت بر حرف پدر و دخترک هم از خدا خواسته...
🔸دختر پاکِ بدحجابِ بعدا چادری شده! چنان خودش را در دل مرد نجیبش جا کرد که توانست مردش را توجیه کند که چادر پوشیدن نشان بیاعتمادی مرد نسبت به زنش است و با این توجیهات چادرش را برداشت!!
🔸دختری که برای جلب توجه و رضایت معلمانش چادری شده بود، چادرش تا فارغالتحصیلیاش به زور دوام آورد...!
🔹اما دخترکی که حرف خدایش را لبیک گفت، چادرش معرفتش را بالا برد...✌️
اوج گرفت تا آسمان... او دیگر شده بود کعبهای میان خیابان... و تا آخر عمر رنگ عشق گرفت... شده بود #همرنگ_کعبه🕋
💠سلام بر بانوان و دخترانی که همرنگ کعبهاند و کوچه و خیابانهای شهر را پر از #یاد_خدا میکنند...✨
سلام بر دخترانی که #حرمت_چادر را نگه میدارند...👌
و سلام بر دخترانی که دائما از هر گوشهای خبر همرنگ شدن پوشششان با کعبه میرسد😍
http://telegram.me/fatemyyon
#آیهای_از_حجاب
ای پیامبر به زنان ودخترانت بگو
پوششهای خودرا برخود فروتر گیرنداین
برای آنکه مورد آزار قرارنگیرندنزدیکتر
است وخداوند آمرزنده ومهربان است.
📖 احــــزابـ 5
http://telegram.me/fatemyyon
▫-+-+-+♦🍀♦-+-+-+-▫
🍃 ابراهیم در مواقع بیکاری می گفت
و می خندید، با رفقا بازی راه می انداخت
و وقت نیروها را پر می کرد.
همچنین ادب در مقابل بزرگتر و فرمانده را
به ما یاد می داد. البته در جای خودش نیز
به فرماندهان انتقادهای سازنده می کرد.
🔅 در کنار همه موارد باید بگویم که ابراهیم،
آن چنان روحیه ی کار جمعی نداشت.
فرماندهی کرده بود اما تا می توانست زیر
بار مسئولیت و فرماندهی نمی رفت.
اما به فرماندهان بسیار کمک می کرد.
🔍 در شناخت آدم ها بسیار دقیق بود.
چیزی که ما بعد از کلی تحقیق کشف کرده
بودیم، او به خوبی می دانست.
🔹 آن اوایل گروهک ها آمده بودند و در
جبهه ها نفوذ داشتند. برخی افراد ساده
هم گول آن ها را می خوردند چند نفر
از این گروهک ها به گیلان غرب هم آمدند،
ابراهیم خیلی سریع آن ها را شناسایی کرد
و اجازه نداد به سمت آن ها برویم.
🌻 ابراهیم صفت بارز دیگری داشت به
نام خطاپوشی. اگر کسی اشتباهی می کرد،
هیچ گاه در جمع حرفی نمی زد.
رابطه اش را نیز با شخص خطاکار حفظ
می کرد بعد متوجه می شدیم...
که به صورت شخصی و در خلوت با
او صحبت کرده و او را توجیه نموده.
💭 ابراهیم رازدار خیلی از افراد بود،
حتی فرماندهان دل بزرگی داشت.
همه او را محرم اسرار می دانستند.
اهل نوچه بازی و... نبود.
از این که کسانی را دنبال خودش راه بیاندازد
تا به برخی اهداف برسد بیزار بود.
💎 برای افراد و برای خودش حریم قائل بود.
با تمام مشغله ای که داشت، برای خودش
وقتی را تعیین کرده بود که خلوت داشته باشد خلوتی بین خود و خدا....
این ها بود که از ابراهیم یک شخصیت
الگو ساخته بود.
http://telegram.me/fatemyyon
#چ_مثل_چرا_چادر
.
.
باید تجربہ ڪرد..
باید چشید..
باید مزہ مزہ ڪرد..!
.
طعمِ گرماےِ دلپذیر چادر را..
همینطورے ڪہ نمیشود..
و چہ ڪسے میدانست پیتزا،پیتزا است..!
تا زمانے ڪہ اولین گاز را نزدہ؟!
.
باید چشید..
باید لمس ڪرد..
از نزدیڪ ترین نزدیڪ ها..
بعضے چیزها را..
حجاب را..
عشق و یا نام دیگرش..
چادر را..
.
باید یڪبار هم ڪہ شدہ..
گذاشت آن را،آن بالا بالاها..
بالایِ سرها..
ڪِشتے برایش گذاشت..
تاج بندگے را تنظیم ڪرد..!
آن وقت رفت در خیابان ها ..
میان مردم هاے لباس نخے
و روسرے در بادها..
.
و در سِیلِ جمعیت..خدا را دید..
ڪہ دارد از دور مے آید..
و میرسد ڪہ بہ تو..
حوالہ ات میڪند یڪ لبخند..!
بہ دور و برت نگاہ میڪنے..
همہ مشغولند بہ آینہ،مو و رنگ رژها..
ڪسے خدا را ندید؟ندید.
تو اما..لبخند خدا را با همین چشم هایت
.
همین چشمهایت دیدے..!
دلت قرص میشود!
نگاهت بہ آسمان میشود خیرہ..
آفتاب را میبینے..
ڪہ از چهار جهت،شمالو جنوبو غربو شرق..
پدر زمین را درآوردہ..!
عرق میڪنے..
اما ساق دستت را نہ..رها نمیڪنے..!
میترسے..
میترسے مزہ لبخندِ خدایت،بیفتد از دهان ها..!
دخترڪے آن طرف تر با دوست هایش دارد میخندد..
.
نگاهش بہ توست..
و اشارہ اش بہ چادرت..
از ڪنارش ڪہ میخواهے رد شوے..
میگوید:مسڪن مهر بدهم از چادر در بیایے؟
دوست هایش ڪمے آن طرف تر غرق در خندہ..
زبانت بند مے آید..
چیزے از درون میجوشد..
ڪلمہ ها قُل قُل میڪنند..
و میگویی:دوستش دارم..!
دخترڪ میشنوند..
دوست هایش نہ!
.
دخترڪ خندہ اش خشڪ میشود..
نگاهش تو را دنبال میڪند..
دوست هایش نہ!
تو اما میروے..و میروے..
باد میوزد..
عرق بدن خنڪ میشود..
چادرے بودن،چادرے بودن..تجربہ میشود..!
http://telegram.me/fatemyyon
✨با چادر سیاهم
وقتےدر خیابان ها
میان این عروسک هاےرنگی
راه مےروم..
✨طعنه هاشان
چادرم رانشانه میگیرند
اما چادر من
محکم تر از این است
که با این طعنه ها خراش بردارد
#باچادرم_امانتدار_خون_شهدا_هستم