eitaa logo
فتح قلم🖋
177 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
2 فایل
هوالبصیر (ما با ذهنها مواجهیم، با دلها مواجهیم؛ باید دلها قانع بشود. اگر دلها قانع نشد، بدنها به راه نمی‌افتد، جسم‌ها به‌کار نمی‌افتد»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) تنها شمشیر سلاح فتح نیست.قلم، سلاح حزب الله است در فتح فکرها. محتاج عنایت خدا هستم. @F_Rahjo
مشاهده در ایتا
دانلود
یه داستان کوتاه حوصله کنید و سه قسمتش را ملاحظه کنید👇
❇️کار خودشان است.۱ قرار شد برای روز میلاد حضرت زینب در مدرسه برنامه داشته باشیم. اجرای برنامه با یکی از یازدهم ها بود.تعدادی از بچه هایی که فیگور براندازی به خودشان می گیرند آمدند و خواستند که آن ها اجرایش کنند.به قول بچه مذهبی ها شاید برای سردرآوردن از کار ما؛ یا شاید هم تغییر برنامه به نفع خودشان.که برای پیروزی ایران جلوی ولز شیرینی بچه ها را با اخم پس زده بودند و با متلک به بقیه گفتند که ساندیس خورند و خائن.وقتی برای هماهنگی برنامه جمع شان کردم توی نمازخانه، تازه با قیافه هایشان آشنا شدم.طبق روال برنامه هایی که در این دو ماه داشتیم می دانستم که ممکن است لای سرودها و حتی تلاوت قرآن شیطنت کنند.مثل دفعه قبل که یکی از کلاس ها آیه عتاب خدا به پیامبر را انتخاب کردند.بعید نبود که باز یک ایه با ترجمه آزادی و انتخاب آزاد را برای توجیه آشوب های این روزها بردارند بیاورند. قبل از اینکه شیطنت کنند، آیه مبارکه ای متناسب با سلوک زینب کبری انتخاب کردم.قرآن را باز کردم و گذاشتم جلوی قاری شان که بخواند.یکی شان پشت میکروفون رفت و شروع کرد: 💫اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم اِصبروا و صابروا و رابطوا💫 قواعد را به درستی رعایت می کرد ؛هرچند صوت و لحن کار نکرده بود. تحسینش کردم و خواستم که رساتر بخواند.هربار تلاوتش بهتر شد دوباره تحسینش کردم.از تحسین ها بچه ها ذوق زده شدند و برایش دست زدند؛بگو بخندشان تمامی نداشت.لیدرشان وسط جمع نشسته بود و یک ریز مسخره بازی در می آورد؛من هم خودم را انداختم وسط بازی شان و به شوخی های شان یکی اضافه می کردم.پرسیدم: _"نمایش ندارید؟" سردسته شان همین جور که با نوک جورابش ور می رفت و تکان تکان می خورد جواب داد: آخه درباره حضرت زینب چه نمایشی میشه اجرا کرد که خوشکل باشه؟ _"اگر هنرش را داشته باشی می تونی جوری بنویسی که بچه ها هم خوششان بیاید.قرار نیست مستقیم روایت کنی کنه" به گمانم نفهمید چه می گویم.چند نفر از من مسابقه خواستند. ترجمه آیه را هم با یک پرانتز به عنوان توضیح، دادم به یکی از بچه های مذهبی که بخواند: " پایداری کنید و بقیه را هم به صبر وادارید."بقیه داشتند پشت میکروفون ترانه هایی را با خنده و شکلک در آوردن اجرا می کردند. روز میلاد،مادرهای پرستار آمده بودند.بعد از خوشامدگویی بهشان گفتم در جایی که برای شان آماده کردیم بنشینند. ده بیست دقیقه ای از برنامه گذشته بود.رفتم سمت اتاق مان گوشی را بردارم تا از مراسم عکس بگیرم.لای در باز بود.همهمه ی آرامی به گوشم خورد.رفتم داخل؛ ده بیست تا از بچه ها را دیدم که گوشه اتاق پشت میزها نشستند.از دوتا از کلاس ها بودند.من را که دیدند دستپاچه شدند. _"بچه ها!چرا نمی آیید برنامه." _"خانم خیلی وقته نیامدید کلاس ما!نمیشه الان بیاید!" توی دلم گفت این ها و درخواست از من برای کلاسداری؟! _"الان وسط برنامه بیام کلاس شما؟دخترا زود بیاید بریم که من دوست ندارم کسی با ناراحتی بیاد ببردتون.با خودم بیاید کسی نمی تونه ایراد بگیره." یکی شان بند کوله اش را گرفت تکانی داد و با چشمانی پر از التماس گفت: خانم تورو خدا مارو نبر اینجا؛ حوصله شو نداریم" می شناختمشان.مثلا از براندازهای مدرسه بودند.نازشان کردم.آخر هم حضرت زینب برای مراسم دعوت شان کرد.آمدند ته سالن نشستند. خیلی حرف می زدند.کنارشان ایستادم و در گوشی،آژیر کشیدم.یکی شان خندید و گفت: خانم دیشب چیکار کردید که باختید؟ آرام کنارش نشستم.پشت سرم دبیرهایی که روی صندلی ها نشسته بودند سرشان را چرخاندند و نگاهم کردند. گفتم: _"باورم نمیشه تو خوشحالی." سرش را باغرور بالا گرفت: _"باور کنید." _"باورم نمیشه ایران رو دوست نداری." _"دوست دارم ،ولی نه این ایران.. قبل از اینکه حرفش تمام شود گفتم: _"ایران یعنی من و تو .یعنی همین ما که با اختلاف عقیده ای باهم میگیم و می خندیم.با هر اعتقادی کنار هم زندگی می کنیم". سرش را تکان داد: _"بله ،واقعا" گفتم بقیه اش را کاری نداشته باش. _"البته من با بقیه اش کار دارم(خنده ی شیطنت آمیزی کرد و ادامه داد ادامه در یادداشت بعد @fatheGhalam
❇️کار خودشان است.۲ _"ولی به خدا حاضرم جونم رو واسه ایرانم بدم." _"خب همین کافیه" خندید و با شکلک درآوردن، سرود ای ایران را که بچه های مذهبی برای افزایش همدلی لای برنامه گذاشته بودند خواند؛شاید برای اینکه جلوی دوستانش کم نیاورد تمسخرآمیز می خواند.ولی خواند. یک دور هم بچه های برانداز (به قول بچه های مذهبی ) که مجری برنامه بودند سرود ای ایران را پنج شش نفره روی سن خواندند.آن هم با موسیقی ضبط شده ای که خودشان زده بودند ،در حالیکه پرچم ایران دستشان بود. پرچم متبرک از ضریح بانو زینب سلام الله را یکی از بچه های مذهبی توی یک طبَق ،گذاشته بود جلوی سن.بابایش مدافع حرم است.خیلی از بچه ها آخر برنامه رفتند وروی پرچم دست کشیدند.چند تا از بچه ها بعدش آمدند دورم حلقه زدند : "خانم تورو خدا دعا کن کار ما درست شه."قرار شد بروند کنار پرچم و متبرک شوند. یکی دو نفرشان تتلیتی اند ؛آرزوشان ازدواج با کسی است که الان باهاش اند. چند روز بعد، وقتی اذان شد رفتم نمازخانه دیدم دوتا از بچه ها دارند سجاده ها را پهن می کنند.همان هایی بودند که روز میلاد، قرآن را تلاوت کردند؛که سرود ایران را با آهنگ دوستان شان خواندند.توی صف نماز جماعت ایستادند و آخر هم سجاده ها را جمع کردند.نمی دانستم اهل نمازند.حالا بیشتر روزها وقت نماز می بینم سجاده ها را پهن می کنند.یک روز دیدم آمدند کنار خانم مبلغ قرآنی که آمده برای حفظ و قرائت بچه ها.تازه فهمیدم قرآنی هم هستند. سه شنبه ها کلاس ندارم.چهارشنبه هفته قبل،توی سالن بودم که دوتا از بچه های مذهبی از نمازخانه آمدند بیرون. سلام‌ کردند.ماسک شان را پایین آوردند: _" خانم کتیبه هارا چطوری میشه شست ؟توی لباسشویی مشکلی نداره؟ آخه آبش توی فاضلاب میره.؟ " با دست بشورید بهتره که.چی شده الان؟" ماسک شان را پایین آوردند و با ذوق مثلا جوری که کسی نشنود گفتند: _"خانم دیروز نیامدید مدرسه.باورتون نمیشه دوشنبه چی شد.ما رفتیم تشییع شهید(از شهدای بسیجی مدافع امنیت). ..... هم گفت میخوام بیام.باور می کنید؟ ما بردیمش.اونجا رفت بغل مادر شهید و انقدر گریه کرد که نگو.وقتی برگشتیم گفت هر برنامه ای رفتید باید منم ببرید.البته از اون روز بچه ها خیلی اذیتش می کنن.میگه میخوام برم حوزه را ببینم‌.تازه امروز اومده نمازخونه میگه چادرهای نمازخونه خیلی وقته شسته نشده، ببریم خونه بشوریمشون. داریم جمع شون می کنیم." روزهای اول آشوب که حوزه ها را آتش زده بودند، با دوستانش توی کلاس شادی کرده بود.یکی از آن شش هفت نفری بود که در گروه براندازهای سابق و در عین حال از اجراکنندگان برنامه ی حضرت زینب بود.نه آن دوتایی که سجاده ها را پهن می کنند. یکی که دلش با این جبهه است. @fatheGhalam
❇️کار خودشان است.۳ به یکی گفتم : جریان فلانی را شنیدید.گفت: بله الحمدلله با حرفهایی که ما سرکلاس می زنیم بچه ها دارند عوض می شوند.شاید بچه های مذهبی مدرسه هم مثل آن بنده خدا خیال می کنند این تغییر حالِ دوستشان،کار آنهاست؛ولی به نظرم همه چیز را "خودشان" ردیف کرده اند.خودشان که... که وقتی شب وروز از گوشی های مان، سکانس های ترسناک بریدن گلو و شکافتن سینه ها توسط هندهای جگرخوار برانداز را می دیدیم ،آن ها نمی ترسیدند.همان ها که وقتی در این دو ماه، مابرای لگد شدن ارزش ها فقط اشک می ریختیم، بی بی شان معادله ها را حل می کرد. که وابستگی به مادر و خواهر و خانواده را بوسیدند و گذاشتند کنار.در دوره زمانه ای که ما آدم های معمولی تحمل سروصدای همسایه مان را نداریم از وسط سروصدای عربده کش های خیابانی رد شدند و جانشان را کف دست گرفتند تا گرگ درون آدم ها کمتر بدرد. را می گویم.همان ها که قبل از تشییع پیکرشان سر می رسند. مهمان شان شدن هم لیاقت می خواهد.می آیند درِ دلت را می زنند،خانه تکانی می کنند،عطری در هوایش اسپری می کنند، دستت را می گیرند وسر ایستگاه های صلواتی ، برای رسیدن پیکرشان ،منتظرانه کنارت می ایستند ؛حواسشان هست که توی این فاصله، شیطان بهت نگاه چپ نکند.دلت که قرص شد چشمت را می دوزند به تابوتی که روی دست ها می رسد و ازش عطر همیشه ماندگار به مشام می رسد. همه اش کار است. همان ها که عشق شان حضرت مادر و اشک شان برای زینب اوست.که روضه ی مادر و غصه ارباب را در ۱۴۰۱ شمسی برای مان مجسم کردند. @fatheGhalam
1.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فرمانده سپاه قدس آمریکا را تحقیر کرد: خاک برسرتان. همه هنر آمریکا و اروپا پیشنهاد یک زن روسپیِ جنایتکار(رجوی) برای ریاست جمهوری ایران است! پ.ن: اخیرا آمریکایی ها برای آنکه میخ آخر را بر تابوت شکست شان بزنند رجوی را به عنوان رهبر جنبش براندازها معرفی کردند.اگر عقل داشتند یک شخصیت منفور را رییس براندازها اعلام نمی کردند. @fatheGhalam
4.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دری وری گویی فرخ نژاد بازیگر فراری و صاحب ایده ی مشعشع👇 (همه هشتاد میلیون مردم ایران فدای پسرم) پس از بلعیدن پول ملت حالا برای بقیه عمر مزدور تلویزیون ابواَرّه سعودی شده. بعضی ها تعجب می کنند چطور این سلبریتی ها هوای کنشگری سیاسی وگنده گویی به سرشان زده. از پول مفت سعودی قاتل که بگذریم راستش این ها خودشان را با هر دیکتاتوری مقایسه می کنند می بینند یک سروگردن از او بالاترند.چه کم دارند برای شاه شدن! نمونه اش آن پهلوی پالانی که اصطبل دار اجنبی ها بود و یک شبه شد شاه ایران! یا همین رجوی قاتل که خون ۱۷هزارتا آدم بیگناه از چنگالش می ریزد، امید دارد سر پیری آمریکا رییس ایرانش بکند ؛این بیچاره ها چرا اراجیف نگویند؛پیش خودشان می گویند ما وضع مان بهتر از رجوی است خدا را چه دیدی. خودشان را محک می زنند شاید دیوانه ای از آمریکا خریدارشان شد. @fatheGhalam
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هنوز نرسیده تریبون وهابیت شده! وایتکس اگر جان داشت وقتی لکّه ی لباس وسرویس های بهداشتی را می دید به یاد امثال این فراری می افتاد وبا خودش می گفت: تا جماعتی هستند که با دودلار بیشتر حاضرند تاریخ را سفید کنند به من نگویید لکّه بر. 🎥گفتگوی بازیگر فراری با شبکه سعودی اینترنشنال 🔹فتح قلم🔹 @fatheGhalam
یک دقیقه بیشتر برای تماشای خورشید و امشب یک دقیقه بیشتر همراه امام شان هستند. خوش به حال همراهان خورشید @fatheGhalam
📸 اولین شب مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی و جمعی از مردم در حال برگزاری است. 🏴 Farsi.Khamenei.ir
2.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بلاخره نوبتی هم باشد نوبت خودشان است. نارنجکی که داشت لای جنگل اروپا منفجر می شد را برداشتند و انداختند داخل ایران تا یک مدت بزن بزن شان فروکش کند. دوباره برگشت به خودشان. اینجا باغ فرانسه است که متمدن هایش ریختند توی خیابان وهمه جا را اتش می زنند. مثل اینکه به جز ایران کشور دیگری هم هست که مردمش مخالف حکومت اند!!!نمی دانم وقتی مردم حکومت شان را نمی خواهند چرا کنار نمی روند!! رونوشت به براندازها فتح قلم @fatheGhalam
❇️اگر می گذاشتند. دنیا چه جای خوبی می شد اگر ستمگرها منزوی می شدند؛ اگر یتیمان تنها دردشان بی پدری بود. چه آرزوی قشنگی است که زن ها هرگز تحقیر نشوند.که مردان دنیا زیر ظلم کارفرما و سرمایه داران جاه طلب له نشوند.دنیا عجب جایی می شد اگر همیشه صدای محبت و همدلی از خانه هایش به آسمان می رسید. لای ورق های تاریخ،روزگاری انسان به تحقق این آرزوها نزدیک بوده.روزهایی که دنیا بعد از آن همه درد و رنج، رسیده بود به گذرگاهی که با رد کردنش ،کلی اتفاق خوب منتظر آدم ها بود. گردنه ای که اگر منصفانه از آن می گذشتند ،دنیا جای بهتری می شد . یک طرف مردی بود با همتی به بلندای آسمان؛دستش به بلندترین شاخه درخت خوشبختی هم می رسید؛همان شاخه ای که چیدن میوه اش آرزوی انسان بود.یک طرف هم‌مردمی بودند که کافی بود علی علیه السلام را تنها نگذارند؛ تا آخر دنیا خوشبختی را برای همه مان ذخیره می کرد. چیزی نمانده بود تا پاره شدن ورق های تاریک و پررنج زندگی آدمیزاد؛تا تَرَک برداشتن شیشه حسرت یتیمان و فراگیر شدن حق کرامت زنان در دنیا؛تا پایان اضطراب آدمیان؛داشت تمام می شد روزگار تبعیض وسکه روی سکه گذاشتن یک اقلیت خودخواه که کارشان شکستن کمر ضعیفان بود. ولی........ سر آن پیچ تاریخی سرنوشت ساز،چند قدم مانده به تغییر حال جهان،اقلیتی تمام آرزوی مردم دنیا را در گعده سقیفه به باد دادند. با اینکه می دانستند کار دنیا فقط با امیرمومنان سروسامان می گیرد ولی دوربرگردان زدند ،تا داستان زندگی انسان جور دیگر رقم بخورد.مردم هم می دانستند اگر علی علیه السلام را کنار بگذارند آرزوی خوشبختی دوباره مچاله می شود و تا هزار سال بعد به فراموشی می رود. تاریخ، تا آخر دنیا سامان می گرفت ،اگر مردم زمانه امیرمومنان می گذاشتند. اگر می گذاشتند ،ایشان نیلِ دردسر و حوادث دنیا را می شکافت وبا کمترین جراحتی همه را می رساند به ساحل خوشبختی.اما نشد یعنی نگذاشتند. عجیب نیست که بعد از سیزده چهارده قرن هنوز شیعه حسرت می خورد. طلبکار آن خوشبختی است که قرار بود امیر مومنان به تمام مردم جهان هدیه کند.آن هم تا آخر دنیا. و چه حسرتی است آن نگذاشتن ها و نشدن ها. اشک، عصاره ای است از آن حسرت و غصه ای که به جان آدم می افتد. سوگواری می کنیم تا یادمان نرود *نگذاشتن* چقدر درد دارد. و غصه ی بزرگ برای بانویی است که بی نیاز از دنیا و خوشی و خوشبختی اش، برای حق خوشبختی آدم ها خودش را به آب و آتش زد؛پشت دری ایستاد که یک طرفش امیرمومنان وخوشبختی همه مردم دنیا بود و آن طرفش اقلیتی که قرار بود قطار زندگی انسان را به ریل سابقش برگردانند. فاطمه سلام الله علیها در راه گرفتن حق علی ،که حق خدا ،که حق رستگاری همه مردم دنیا بود،بدست غفلت و خیانت مردم روزگارش شهید. @fatheGhalam
9.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در قضیه حمله به خانه حضرت علی علیه السلام و مجروح شدن حضرت زهرا سلام الله علیها چرا علی علیه السلام از حق خود دفاع نکردند؟ 🏴