eitaa logo
فتح قلم🖋
178 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
851 ویدیو
2 فایل
هوالبصیر (ما با ذهنها مواجهیم، با دلها مواجهیم؛ باید دلها قانع بشود. اگر دلها قانع نشد، بدنها به راه نمی‌افتد، جسم‌ها به‌کار نمی‌افتد»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) تنها شمشیر سلاح فتح نیست.قلم، سلاح حزب الله است در فتح فکرها. محتاج عنایت خدا هستم. @Rahj00
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️صاحبخانه به دادم رسید.۲ چند ماه دنبال خانه بودیم.یک روز بعد از نماز صبح مثل هرروز سایت دیوار را باز کردم هرچه گشتم خانه مناسبی ندیدم.دیگر ‌ از آن سردرگمی و انتظار برای خانه و فشار دعواهای طبقه بالایی مان حوصله ام سر رفته بود.دعوا و ناسزاهای سحری همسایه روی من هم اثر داشت.گاهی سحرها بعد از شنیدن آن حرفها (که نمی شود اینجا نوشت ) دیگه دل و دماغی برای خلوت نداشتم‌.موقع نماز فکرم متمرکز نبود.دلم می خواست دیگر آن صداهای ناجور سحری را نشنوم.که انتظار برای خلاصی از آنجا،حواسم را پرت نکند.تا قبلش انقدر بی حوصله نبودم.آن روز صبح یک دفعه دلتنگ کسی شدم. قبل از اینکه بچه ها بیدار شوند همراه بابایشان رفتیم بیرون.ساعت شش رسیدم جلوی درب.آن موقعِ صبح، انگار به مولکول های هوا آرامش پاشیده بودند.پرنده ها در آن خلوتی داشتند آواز می خواندند.آرام رفتم تا رسیدم به ورودی مسجد.روبروی آن طلاییِ آرام بخش روی سکوی ورودی مسجد ایستادم.از پشت اشک، همه چیز قشنگ تر بود.چشمم خورد به نوک پرچم گنبد.همیشه وقتی چشمم بهش می خورد با خودم خیال می کردم شاید از آنجا آسمان شکافته می شود و فرشته ها می آیند پایین.شاید از آنجا زمین به آسمان وصل می شود که انقدر هوای آنجا بوی خدا می دهد.به خواهر خورشید سلام کردم و چند کلمه از حال و هوای خودم گفتم.اجازه گرفتم و رفتم به زیارت شان.درب را بوسیدم اذن دخول گرفتم و رفتم سمت پنجره های طلایی.هنوز از کلافگی وسردرگمی خالی نشده نبودم.خودم را به صاحبخانه نشان دادم.خانمی کنارم دستش را به سمت ضریح بلند کرد و با صدایی که التماسی عجیب درش بود گفت:"ای دختر موسی ابن جعفر حاجت همه حاجت مندهارو بده."صاحبخانه را به این دست ها قسم دادم، که حاجت او را بخاطر کرامت خودشان بدهند وحاجت من را از صدقه سر او و باقی زائرها. یکدفعه به دلم افتاد بنشینم دیواره ی پایین ضریح،نزدیک به زمین را ببوسم.از روی زمین بلند شدم و از لای پنجره به قبر مطهر بانو نگاه کردم.بهشان عرض کردم دیگر خسته شدم. دل،آرامی و خلوت های بدون آن سروصداها را می خواهم. همین امروز.همین ساعت.دو رکعت نماز بهشان هدیه کردم که همسرم زنگ زد.اجازه ی خداحافظی گرفتم.رفتیم تا بچه‌ها را برای مهد و مدرسه بیدار کنیم.بعد از رفتن بچه ها چشمم را روی هم گذاشتم که با تلفن همسرم بیدار شدم.ساعت نه ونیم بود.گفت عکس یک خانه را فرستاده که من ببینمش.دیگه به سایت و بنگاه امیدی نداشتم.بر عکس آن چند وقت که می رفتم زیارت. با اینکه برای گشایش کارمان دعا می کردم ولی هنوز از حرم‌ برنگشته،چشم امید داشتم به سایت دیوار و بنگاه و کی و کی.ولی آن روز بدون امید به دیوار و با اصرار همسرم عکس خانه را نگاه کردم.ساعت ده و نیم بود که من را بردند برای دیدن خانه.تقریبا مناسب ما بود.به جز یک مشکل که باید تا ظهر صبر می کردیم.این بار آن تشویش و انتظار دفع های قبل را نداشتم.ساعت دوازده بود که تلفن همسرم زنگ زد. صاحبخانه ی جدید بود.همسرم که تلفن را قطع کرد گفت آماده می شود دوباره برود به بنگاه.این بار نه برای خانه پیدا کردن برای کار دیگری.زمانی نگدشت که زنگ زد.معامله را جور کردند.صاحب خانه ی کریمه به اذن خدای روزی رسان مهربانش. 🌸🌸🌸🌸 به پیشگاه مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها یک شاخه گل صلوات هدیه کنیم. https://eitaa.com/fatheGhalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا حضرت معصومه (سلام الله علیها) را دوست داشته باشم؟ 🔺️ ...اینجا حتی بابت گدایی هم مزد می دهند 🏴 @mesbahyazdi_ir
🔻 اگر دل کسی روشن باشد، می‌فهمد که در همین حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها)، با اینکه همه‌جایش خوب است، باز جا تا جایش، فرق می‌کند؛ 🔸 مثلا یک جایش که حضرت بقیه الله روحی له الفداء آمده باشند و آنجا ایستاده باشند، طبیعتاً آنجا بهتر است؛ مخصوصاً اگر حضرت، به طور متعدّد آنجا آمده باشند، اگر حساب بکنید، دیگر چقدر [آن مکان می‌تواند آثار معنوی داشته باشد]. 🔹 در عین اینکه جدا گفته‌اند قسمت بالاسر حضرت، خوب است و دعا مستجاب می‌شود؛ ولی شرائط ادب، بهتر اقتضا می‌کند که پایین پای حضرت را [بیشتر اهتمام داشته باشیم.] کد ۴۷۰ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔘 @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌