#چندـخطـروایت
امروز مادر شهیدان خالقی پور در گلزار شهدا برای تبریک تولد فرزند شهیدش علیرضا آمده بود.
با یک جعبه شیرینی
می گفت فقط اومدم بگم مامان تولدت یادم هست. چند روز پیش هم تولد پسر شهید دیگرم ، رسول بود.
حاج خانم وقتی به سمت مزار علیرضا رفت سریع برگشت و گفت پسرای من ببخشید، اول به شما سلام بدم💐
آمد از پایین پای شهدای گمنام سلام داد و دوباره رفت مزار پسرانش.
مادرانه ها در گلزار شهدا ، سبک مقاومت زنان در ادامه راه شهداست 🌷
سلامتی مادران و پدران شهدا، صلوات💐
@fatholfotooh
#خاکریزخاطرات
🔸شجاعتی که محصول خودسازی و گریه بر امام حسین علیهالسلام بود...
#متن_خاطره|خیلی شجاع بود. توی یکی از تظاهراتِ علیه شاه [با اینکه نوجوانی ۱۲ ساله بود] تا سربازها شلیک کردند، جمعیت ساکت شد؛ اما یحیی یه تنه وایساد و شعار داد... بعد از انقلاب هم هر روز صبح اعلامیههای گروهکها رو جمع میکرد؛ میرفت جلو خودشون آتش میزد... من فکر میکنم این شجاعت نتیجهی خودسازی و نوکریاش درِ خونهی امامحسینی بود که وقتی تویِ کودکی حتی دکترها هم از خوب شدنش ناامید شدند؛ از مرگ نجاتش داد... میگن یحیی گاهی با چشمانِ اشکبار مییومد خونه. وقتی علتِ گریه رو ازش میپرسیدند؛ چیزی نمیگفت. اما دوستاش میگفتند: به یاد امام حسین عليهالسلام مراسم گرفته بودیم و گریهاش؛ گریه روضهست...
👤خاطرهای از نوجوانیِ پاسدار شهید یحیی رحمانیان کوشککی
📚راوی: حجتالاسلام موسویزاده؛ به نقل از مرکز اسنادِ ایثارگران فارس
🔻 مردی به ظاهر دیوانه هر روز جلوی فیضیه قم به روحانیت ناسزا میگفت روزی در حضور امام خمینی(ره) اینکار رو تکرار کرد و امام علت را جویا شد، شاگردانِ همراه امام روح الله، با خنده گفتند: دیوانه است...! امام جلو رفتند و یک سیلی به صورت آن مرد دیوانه زدند و بعد به حاضرین گفتند: اگر دیوانه است چرا به جلوی کاخ شاه نمیرود و ناسزا به شاه نمیدهد؟ بعدها مشخص شد او دیوانه نبوده است!
#️⃣ #نشر_حداکثری 🔄