eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
492 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
191 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️بخشی از نامه زیبای #ریچل_کوری دختر #شهید #آمریکایی به مادرش... نمیتوانم بی تفاوت باشم ❤️ #فلسطین #اسرائیلی #شهید #انسان #انسانیت #مظلوم #فلسطین #اسرائیل #دختر #دوست_پسر #شادی #درد #بیخبری #بیتفاوتی #نسلکشی 👉 @roshangarii 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید سید عبدالصمد #امام_پناه مسلمانان دو قبله دارند کعبه برای عبادت قدس برای #شهادت
خواستم به نیابت ازشون گریه کنم واسه امام حسین واسه کویر چشمام،اشک ازشون خواستم بغض چند ساله گذاشتن توو گلوم که هرچی باریدم تمومی نداشت... حالا فک کنید وقتی رزق معنوی یک سال و ازشون خواستم،تا بجاشون خدمت کنم به امام حسین و شهدا چی میدن بهم... چقد خوبه معامله با شهدا برد برد که میگن همینه... الهی که امشب صدای بالحسینمون رسیده باشه به آسمونو،کنار امام حسین اینجوری یادمون کرده باشن:ارباب اینا هرشب جمعه شهدارو یاد میکنن،بخاطر ما دستشو بگیر...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات شهیده قسمت 1️⃣ فصل اول: هرسال که به فصل بهار نزدیک میشدیم،خانه ی ما حال و هوای دیگری پیدا می کرد. از اول اسفند در فکر مقدمات سال تحویل بودیم. من انواع و اقسام سبزه ها مثل گندم و عدس و ماش و رشاد(شاهی)را می کاشتم. وقتی سبزه ها بلند میشدند،دور آن ها را با ربان های رنگی تزئین میکردم و روی طاقچه می گذاشتم. به کمک بچه هایم همه خانه را از بالا تا پایین تمیز میکردیم. فرش ها،پرده ها، ملافه ها، همه چیز باید همراه بهار، بهاری می شد.بچه هایم در این روزها، بدون غر زدن و از زیر کار در رفتن، پا به پای من کمک میکردند. بهار آنقدر برای همه عزیز بود که انرژی همه چند برابر می شد.خرید عید هم برای بچه ها عالمی داشت. گاهی وقتها میدیدم که بچه هایم ، لباس ها و کفش های نویشان را شب بالای سرشان می گذاشتند و میخوابیدند. همه این شادی ها باشروع جنگ کم کم فراموش شد و فقط خاطراتش ماند. اولین شب فرودین ماه سال 1361، بی قرار و نگران در خانه راه میرفتم. چند ساعتی از وقت نماز مغرب و عشا میگذشت، اما هنوز خبری از زینب نبود. زینب ساعتی قبل از اذان برای خواندن نماز جماعت به مسجد المهدی خیابان فردوسی رفته بود. او معمولا نمازهایش را به جماعت در مسجد میخواند و همیشه بلافاصله بعد از تمام شدن نماز به خانه برمیگشت. آن شب وقتی متوجه تاخیر زینب شدم، پیش خودم فکر کردم شاید سخنرانی یا ختم قران به مناسبت اولین روز سال نو در مسجد برگزار شده و به همین دلیل زینب در مسجد مانده است. با گذشت چند ساعت، نگران شدم و به مسجد رفتم اما هیچ کس در مسجد نبود. نماز تمام شده بود و همه نمازگزارها رفته بودند. آشوبی به دلم افتاد. هوا تاریک تاریک بود و باد سردی می آمد ، یعنی زینب کجا رفته است؟ ✍ ادامه دارد...
تو اگر سرباز خدا نشوی، دیگری می شود. #شهادت معطل من و تو نمی ماند. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شهیدانه زندگی کنیم شهیدان را دوست داشته باشیم آرزويمان شهادت باشد #اهل_عمل_باشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا