eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
490 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
191 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
کارهایی را که احساس می کنیم صد در صدش برای خواست خودمان است انجام ندهیم بلکه کارهایی را انجام بدهیم که دست کم #یک-درصد آن #برای_خدا باشد و از خدا بخواهیم بابت همین یک درصد #خالص، بقیه کارهایمان را هم درست کند. شهید دکتر عبدالحميد #دیالمه
#پیام می گفتند سنش به جبهه نمی خورده برا همین هم نرفته! در صورتیکه #صباغیان متولد ۱۳۵۰ بود یعنی اواخر جنگ ۱۷سالش بوده. برا این نرفت به جبهه چون مادرش راضی نبود خیلی مقید بود به کسب رضایت مادر و پدرش هرکاری هم میکرد تا رضایتشون رو جلب کنه هرچند نرفت جبهه تا چهار تا تیر در بکنه ولی شد #سردار_جنگ_نرم. بلد بود چه کاری بکنه تا آخرش شهدا قبولش بکنند
۱۶ تیرماه ۹۶ آخرین زیارت حرم امام رضا علیه السلام در مراسم تقدیر از خادمان اربعین ۹۵ یکسال گذشت از اذن دوباره خدمت اربعین. برات خادمیت خونین مُهر شد حاجی. زیارت قبول. اکنون تمثال تو را از پشت پنجره مدال خادمیت قاب نگاه می کنیم #آمده_ام_ای_شاه_پناهم_بده
۱۶ تیرماه ۹۶ آخرین زیارت حرم امام رضا علیه السلام در مراسم تقدیر از خادمان اربعین ۹۵ یکسال گذشت از اذن دوباره خدمت اربعین. برات خادمیت خونین مُهر شد حاجی. زیارت قبول. اکنون تمثال تو را از پشت پنجره مدال خادمیت قاب نگاه می کنیم #آمده_ام_ای_شاه_پناهم_بده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 قسمت 3⃣1⃣ فصل چهارم مادرم به قولی که سال ها قبل در نجف به بابایم داده بود عمل کرد . خانه اش را فروخت و با مقداری از پول فروش خانه، جنازه بابایم را به نجف برد و در زمین وادی السلام دفن کرد . آن زمان، یعنی سال ۴۷، یک نفر سه هزار تومان برای این کار از مادرم گرفت. مادرم بعد از دفن بابایم در نجف، به زیارت ائمه رفت و سه روز به نیابت از بابایم زیارت کرد و بعد به آبادان برگشت. تحمل این غم برای من خیلی سنگین بود. برای همین، ناراحتی اعصاب گرفتم و پیش دکتر رفتم و به تشخیص دکتر، قرص اعصاب می خوردم . حال بدی داشتم افسرده شده بودم زینب که یک سالش بود ، یک روز سراغ قرص های من رفت و قرص ها را خورد . به قدری حالش خراب شد که بابایش سراسیمه او را به بیمارستان رساند . دکترها معده زینب را شست و شو دادند . یکی دو روز او را بستری کردند . خوردن قرص های اعصاب، اولین خطری بود که زندگی زینب را تهدید کرد. شش ماه بعد از این ماجرا، زینب مریضی سختی گرفت که برای دومین بار در بیمارستان شرکت نفت بستری شد . او پوست و استخوان شده بود هرروز برای ملاقات به بیمارستان میرفتم و نزدیک برگشتن، بالای گهواره اش مینشستم و برایش لالایی می خواندم و گریه می کردم . بعد از مدتی زینب خوب شد و من هم کم کم به غم از دست دادن بابایم عادت کردم . مادرم جای پدر و خواهر و برادرم بود و خانه او تفریح و دلخوشی من و بچه هایم بود. بعد از مرگ بابایم، مادرم خانه ای در منطقه کارون خرید . این خانه چهار اتاق داشت که مادرم برای امرار معاش، سه اتاقش را اجاره داد و یک اتاق هم دست خودش بود . هر هفته، یا مادرم به خانه ما می آمد یا ما به خانه مادرم میرفتیم . هرچند وقت یک بار هم بابای مهران ما را به باشگاه شرکت نفت می برد. باشگاه شرکت نفت مخصوص کارکنان شرکت نفت بود ، سینما داشت بلیط سینمایش ۲ ریال بود. ماهی یکبار می رفتیم بابای مهران با پسرها ردیف جلو و من و دخترها هم ردیف عقب می نشستیم و فیلم می دیدیم من همیشه چادر سر میکردم و به هیچ عنوان حاضر نبودم چادرم را در بیاورم ، پیش من درآوردن چادر گناه بزرگی بود. ادامه دارد...
ما در ماه رمضان ۱۱ ختم قرآن کردیم و حاجی در همه آنها شریک بود از زمان رفتنشان تا امروز برايش هر روز یس، زیارت عاشورا میخوانیم. در مشهد مقدس نایب الزیاره اش خواهیم بود.
در ماه رمضان برای پسر شهيدم یک ختم قرآن کردم برای پسر دیگرم هم یک قرآن. او مثل پسرم هست. بعد از ماه رمضان هم برایش قرآن دیگری ختم کردم. او هر وقت از نزدیک منزل ما رد می شد برایم خرید می کرد حتی زباله هایم را می برد. در رفتنش داغی بر دلم گذاشت مثل پسر خودم. 🌿⚫🌿⚫🌿⚫🌿
#پیام مراسم تدفین شهید محمد #عزیزی امامزاده باغ فیض به نیابت از شهید عرصه فرهنگی شهید اربعین حاج محمد #صباغیان
شهیدان را شهیدان می شناسند دوشنبه ۱۸ تیر بعد از خبر سراسری ساعت ۱۹ شبکه یک فیلم مستند " بازگشت" به کارگردانی عبدالستارکاکایی در باره شهیدان تفحص، و ان شاءالله پخش خواهد شد.
آقای کاکایی طی تماس با محمد جزییات را مطرح کردند و طی دو هفته همسر ایشان با حضور در گروه تحقیقاتی برخی مطالب را جمع آوری کردند. آخر کار هدیه ای آوردند ؛ زیرانداز از مکه. عازم حج شدیم و . نزدیک اربعین حاجی رفت و . و این روزها همان زیرانداز بر سر مزارر حاجی نقش می گیرد در ندبه های فراق. ... و امروز مستند " "پخش می شود. حاجی! آنقدر نماندی تا ثمره اعتمادت را ببینی. یکسال گذشت. خیرت قبول، باقیات و الصالحات برایت. شادی روح شهدای تفحص صلوات.🌷
#پیام #صباغیان اعتقاد داشت در مسجد و پایگاه بسیج هرکاری رو باید انجام داد نباید خجالت بکشیم برای انجام کار برای خدا یا برای شهدا. برای همین هم توی مراسمات اگر کسی برای کمک نمی آمد، صفر تا صدش رو خودش انجام میداد هرچند شاید بعدش غرغر میکرد سر ما که چرا نبودید ولی کار رو به بهانه نبودن نیرو زمین نمی گذاشت.