eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
513 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
182 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شبهای با شهدا
نسبت به ائمه(ع) خیلی تعصب داشت. حتی در وفات حضرت عبدالعظیم مشکی می پوشید. شده بود تقویم مذهبی ما. حساس بود که در ولادت همه ائمه(ع) شیرینی پخش کنند. اگر نمی کردند با  ناراحتی می گفت مگر امام تنی و ناتنی داریم که برای ولادت امام علی(ع) از دو  روز قبل شیرینی می گذارید، ولی برای ولادت امام هادی(ع) یا سایر امام ها نمی  گذارید. اگر دانشکده نگرفته بودند خودش ميگرفت شادی روح شهید #مجید_شهریاری صلوات.🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
يك برگه بزرگ آورد بيرون و بسم الله گفت.شرائطش را نوشته بود همه اش از جبهه و مأموريت و مجروحيت و شهادت گفته بود و اين كه من بايد با شرايط سخت حاج يونس بسازم تا با هم ازدواج كنيم.شرط كرده بود مراسم عقد توي مسجد باشد. . 📖گفتم:من فقط دوست دارم مهريه ام يك جلد قرآن باشد.گفت: نه !يك جلد قرآن نمي شود .يك جلد قرآن با يك دوره كتاب های شهيد مطهری. . 🚰يك قدح آب آورد.گفت روايت است هر كس شب عروسي اش پاي زنش را بشويد و آبش را در خانه بريزد تا عمر دارند خير و بركت از خانه شان نمي رود. به شوخي گفتم : پاهاي من كثيف نيست.گفت: مهم اين است كه ما به روايت عمل كنيم. . ❤️سه روز قبل از محرم عروسي كرديم.وضو گرفتيم و دعاي كميل ،توسل و زيارت عاشورا خوانديم.گفت: من دعا مي كنم تو آمين بگو.اول شهادت ،دوم حج ناگهاني و سوم اينكه بچه اولش پسر باشد و اسمش را بگذارد مصطفي.همه اش مستجاب شد. . راوی:همسر شهید منبع: سرداران عشق شادی روح شهید صلوات.🌷
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #حسن_باقری بخیر؛ در اوقات فراغت، سطلی در دست می گرفت و #فشنگهای_ریخته_شده_روی_زمین را که تعداشان چندان هم چشمگیر نبود، #با_حوصله_پیدا_و_جمع‌آوری_میکرد ،می گفت:«اینا حیفه،باید علیه خودشون ازشون استفاده کنیم. وقتی توی شهر، از جلوی یک کتابفروشی رد میشد، پا سست می کرد، #تازه_ترین_کتابها با موضوعات مورد نظرش را می خرید و #با_ولع_به_مطالعه_آنها_می پرداخت شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
#شهید_سید_مرتضی_آوینی #حب_حسین در دلی بیدار می شود که از #خود و آنچه #دوست دارد #در_راه_خدا #گذشته_باشد. 🌷🌷🌷🌷 آغاز میکنم صبح را به نام محبتت حسین جان 🍃🍃🍃🍃🍃 روزها و شبهایم، نه تمام عمرم، بیمه نامت حسین جان
🔻پوستر| "آغاز ثبت نام سراسری خادمین شهدا" ▫️ویژه راهیان نور جنوب کشور yon.ir/1W2vW 🔸دهم تا بیستم آذرماه، از طریق: khademin.koolebar.ir ➕ اخبار راهیان نور را در کانال های ستاد مرکزی راهیان نور کشور در پیام رسان ایتا و سروش پیگیری نمایید: 🆔 @rahianenoor_news
animation.gif
126.1K
سالروز #ورود_حضرت_معصومه سلام الله عليها به شهر قم مبارک✨🌸✨🌸✨ نثار قدم هاشون به نیت توسل به درگاهشون صلوات.🌷
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣6⃣ مهران که نگران من بود، مرا بغل کرد و گفت:« مامان، گریه کن، خودت را رها کن.» اما من هیچ نمی گفتم. آن قدر در دنیای خودم با زینب حرف زدم که نفهمیدم کی به سردخانه رسیدیم. دخترم آنجا بود. با همان لباس قدیمی اش، با روسری سرمه ای و چادر مشکی اش. منافقین او را با چادرش شهید کرده بودند. با چادر، چهار گره دور گردنش بسته بودند. کنارش نشستم و صورتش را، صورت لاغر و استخوانی اش را، چشم هایش را یکی یکی بوسیدم. لب هایش را بوسیدم. سرم را روی سینه ی زینب گذاشتم. قلبش نمی زد. بدنش سردِ سرد بود. دست های زینب را گرفتم و فشار دادم. بدنش سفت شده بود. روسری اش هنوز به سرش بود. چند تار مویی را که از روسری بیرون زده بود، پوشاندم. دخترم راضی نبود نامحرم ها موهایش را ببینند. زینب در کشوی سردخانه آرام خوابیده بود. سرم را روی سینه اش گذاشتم و بلند گفتم: « بِأیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» ادامه دارد... @fatholfotooh
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴 یاد شهید #سید_حسن_مدرس بخیر؛ تا نیمه های شب، نامه های رسیده از طرف مردم را می خواند بعد چند ساعتی می خوابید و سپس به مدرسه سپهسالار( شهید مطهری) می رفت. از آنجا به مجلس. از او پرسیدند :چرا برای بچه های تان کمتر وقت می گذارید؟ گفت ؛ تمام بچه های ایران بچه های من هستند و من اگر کاری برای آنها بکنم برای اینها هم کرده ام.  شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
# وصیت_شهدا هر خانمے ڪہ #چادر بہ سر ڪند و #عفت ورزد، و هر جوانی ڪہ #نماز_اول_وقت را در حد توان #شروع_ڪند، اگر دستم برسد سفارشش را بہ مولایم امام حسین (علیه‌السلام) خواهم ڪرد و او را دعا مے ڪنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالے قرار گیرد. شادی روح #شهید_مدافع_حرم #حسین_محرابی صلوات.🌷
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣6⃣ جعفر دست های زینب را گرفت و ناخن های کبودش را بوسید. زیر ناخن هایش همه سیاه شده بود. دو نفر دکتر آنجا ایستاده بودند. از یکی از دکترها که سن و سالش بیشتر بود، پرسیدم:« دخترم خیلی زجر کشیده؟» او جواب داد:« به خاطر جثه ی ضعیفش، با همان گره اول خفه شده و به شهادت رسیده است. مطمئن باشید که به جز خفگی همان لحظات اول، هیچ بلایی سر دختر شما نیامده است.» دکتر جوان تر ادامه داد:« دختر شما سه شب پیش، یعنی اولین شب مفقود شدنش به شهادت رسیده است.» منافقین، زینب را با چادرش خفه کرده بودند که عملاً نفرت خودشان را از دخترهای با حجاب نشان بدهند. چندنفر از آگاهی و سپاه آنجا بودند. آنها از ما خواستند که به خانه برگردیم و جنازه ی زینب برای انجام تحقیقات و تکمیل پرونده، در پزشکی قانونی بماند. رئیس آگاهی به جعفر گفت:« باید صبور باشید. ممکن است تحقیقات چند روز طول بکشد و تا آن زمان باید منتظر بمانید.» به سختی از زینب جدا شدم. زینب در آن سردخانه ی سرد و بی روح ماند و ما به خانه برگشتیم. ادامه دارد... @fatholfotooh
هدایت شده از شبهای با شهدا
یاد شهید #حاج_یونس_زنگی_آبادی بخیر؛ هیچ گاه احساس خستگی، ناامیدی، یأس یا مانند آن در چهره اش مشاهده نمی کردند.  روحیه #استقامت_و_صبر حاجی زبانزد همه بود. در انجام کار #پشتکار و #جدیت خاصی به خرج می داد. در سخت ترین لحظات نبرد #لبخند_زیبایی بر لبان حاج یونس نقش می بست که حکایت از #توکل بالای ایشان به خداوند منان می کرد. کتاب خاطرات شهید 👈 #ظهور شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
روش شهید #حسین_محرابی برای انجام فریضه واجب 🌷🌷🌷🌷🌷 چقدر شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم مثل هم هستند ما هم می توانیم مثل شهدا عمل کنیم #اهل_عمل_باشیم شادی روح شهدا صلوات.🌷
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣6⃣ وقتی به خانه رسیدیم، درِ خانه باز بود و دوستان و همسایگان در خانه بودند. صدای قرآن بلند بود. مادرم وسط اتاق نشسته بود و شیون می کرد و زن ها دورش حلقه زده بودند. شهلا و شهرام خودشان را توی بغل من انداختند. آنها را آرام کردم و گفتم:« زینب به آرزویش رسید. زینب دختر این دنیا نبود. دنیا برایش کوچک بود. خودش گفت: خانه ام را ساختم. دیگر باید بروم.» شهلا و شهرام با ناباوری به من نگاه می کردند. مادرم نگران بود. نگران از اینکه شاید من شوکه یا افسرده و دیوانه شدم. اما من سالم بودم و سعی می کردم به خواست دخترم عمل کنم. خانه را مرتب کردم و وسایل اضافی را از توی دست و پا جمع کردم. می خواستم مراسم سنگینی برای زینب بگیرم. جعفر نمی توانست مرا درک کند، اما چیزی هم نمی گفت. از مهران خواستم هرطور شده خبر شهادت زینب را به مهری و مینا و مهرداد برساند. پیدا کردن مهرداد سخت بود. مهران به بیمارستان شرکت نفت آبادان تلفن کرد و از دوست های مهری و مینا که آبادان بودند خواست که به شوش بروند و بچه ها را پیدا کنند و خبر شهادت زینب را به آنها بدهند. دلم می خواست همه ی بچه هایم در تشییع جنازه و خاکسپاری دخترم باشند. ادامه دارد... @fatholfotooh
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ| فتح‌الفتوح 🌟 دفاع مقدس، تجربه‌ای برای پیشرفت کشور ☝️ اشاره رهبرانقلاب به پیام امام(ره) در پی آزادسازی بستان و عملیات غرورآفرین طریق‌القدس 📆 ۸ تا ۱۳ آذر، سالگرد عملیات طریق‌القدس 💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #سید_مجتبی_علمدار بخیر؛ شيوه خاصي در جذب جوانان داشت گاهي خود من هم به سيد مي گفتم: اينها کي هستند مي آوري هيأت؟ به يکي مي گويي بيا امشب تو ساقي باش؛ به يکي مي گويي اين پرچم را به ديوار بزن ول کن بابا! مي گفت: کسي که در راه اهل بيت هست که مشکلي ندارد، اما کسي که در اين راه نيست، اگر بيايد توي مجلس اهل بيت و گوشه بنشيند و به او بها ندهيد، مي رود و ديگر هم بر نمي گردد @shabhayeshahid
شهــید محـمد ابراهــیم #همت #یاد_خـدا را فراموش نڪنید مرتب بسـم الله بگویید. با یاد خدا و ذڪر خدا و عمل برای #رضای_خدا‌ خیلی از مسائل حــل می شـــــود. 🌷🌷🌷🌷🌷 راه شهدا را رفتن سخت نیست فقط کافیه آنچه میشنوی عمل کنی، آنهم آهسته ولی پیوسته. #اهل_عمل_باشیم یکی از نشانه های مومن گفتن بسم الله است #زندگی_مومنانه #زندگی_شهیدانه
چند روز دیگر تمام میشود چهل روزی که زائر مرقد ارباب بودی و باز یک چهل روز دیگر شروع می شود ما این چهل روزها را فانوس نشان با شهدا گذاشتیم تا راه را گم نکنیم
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣7⃣ آقای حسینی در نماز جماعت، شهادت زینب کمایی را اعلام کرد و به همه ی مردم گفت:« زینب، دختر چهارده ساله ی دانش آموز، به خاطر عشقش به امام و انقلاب، مظلومانه به دست منافقین به شهادت رسید.» بعد از این سخنرانی، منافقین تلفنی و حتی با نامه، آقای حسینی را تهدید کردند. چندین پلاکارد شهادت از طرف سپاه و بسیج و بنیاد شهید و جامعه ی زنان و آموزش و پرورش آوردند و به دیوارهای خانه نصب کردند. در همان روزها عملیات فتح المبین در منطقه ی شوش انجام شده بود و هر روز تعدادی از شهدای فتح المبین را به اصفهان می فرستادند. آقای حسینی از ما خواست که کمی بیشتر صبر کنیم و زینب را با شهدای فتح المبین تشییع کنیم. من از خدا می خواستم که دخترم بین شهدای جبهه روی دست های مردم تشییع شود. در آن چند روزی که منتظر آمدن بچه ها و اجازه خاکسپاری زینب بودیم، چندین خانواده ی شهید که عزیزانشان به دست منافقین شهید شده بودند، برای دیدن ما آمدند. مثل خانواده ی پیرمردی بقال که جرمش حمایت از جبهه بود و عکس امام را در دکّانش زده بود. دیدن این خانواده ها موجب تسکین دل جعفر بود.وقتی که او می دید که تنها ما قربانی جنایت های منافقین نبودیم و کسانی هستند که درد ما را می فهمند، آرام می شد. ادامه دارد... @fatholfotooh
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #سید_حسین_علم‌الهدی بخیر؛ بنی صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب نشینی كنند و به سوسنگرد بیایند. حسین میگفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا میتوانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمیبرد، نامه ای به آیت الله خامنه ای نوشت و گفت كه #تعداد_اسلحه‌های_ما_از_تعداد_نیروها_هم_كمتر_است، #ولی_میمانیم. @shabhayeshahid
🌷ای دل وضو بگیر و بیا وقت طاعت است 🌷بشکن به یاد او که شکستن عبادت است 🌷یک لحظه بی حسین بمانی مصیبت است 🌷آزاده باش این دوسه روزی که فرصت است 🌷در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است 🌷 🌷در این جهان که معرکه نور و ظلمت است 🌷از سرگذشتن حججی ها سعادت است 🌷اینگونه رفتن از پی یک عمر خدمت است 🌷عمری مجاهدت که پر از شور و همت است 🌷آن کس شود شهید که او را لیاقت است 🌷اهل تلاش و صدق و وفا و امانت است 🌷او را به خانه رسم گذشت و محبت است 🌷در سفره، عطر نان حلال است و برکت است 🌷در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است 🌷 تکلیف اول است شهیدانه زیستن 🌷اوج صلابت است و شکوه شجاعت است 🌷کرب و بلا که مدرسه ی استقامت است 🌷هل من معین به گوش جهان تا قیامت است 🌷حر باش و دل مبند به دنیا که حسرت است در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است تکلیف اول است شهیدانه زیستن شاعر: میلاد عرفان‌پور
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣7⃣ عکس و وصیت نامه ی زینب را چاپ کردیم و به کسانی که به خانه می آمدند، می دادیم. شهرام و شهلا از مردم پذیرایی می کردند. همکلاسی های زینب و دوستانش هر روز به خانه ی ما می آمدند. زینب آنقدر بین دوستان و معلم هایش محبوبیت داشت که رفتنش داغ بر دل همه گذاشته بود. بعد از تماس مهران با بیمارستان شرکت نفت آبادان، بین دخترها غوغایی شده بود. خیلی از دوست های مینا و مهری، زینب را می شناختند. آنها به مهران قول دادند که دخترها را پیدا کنند و به اصفهان بفرستند. آنها محل دقیق خدمت مینا و مهری را نمی دانستند، فقط اطلاع داشتند که آنها در یکی از بیمارستان های شوش مشغول امدادگری هستند. سلیمه مظلومی و معصومه گزنی، اول به اهواز رفتند و از هلال احمر و ستاد اعزام نیروهای امداد اهواز، پرس و جو کردند و بعد به شوش رفتند و مهری و مینا را پیدا کردند و خبر شهادت زینب را به آنها دادند. کار دنیا همیشه برعکس است. ما از شاهین شهر اصفهان که کیلومترها از جبهه دور بود، به مهری و مینا که در منطقه ی عملیاتی و مرکز خط بودند، خبر شهادت خواهرشان را دادیم. ادامه دارد... @fatholfotooh
وقتی سازنده فیلم رفته و فیلمی غيرواقعي ساخته که دردسر ساز میشه تاکنون بچه‌های گروه‌های تفحص شهدا بعد از هشت سال جنگ تحمیلی قریب به 45 هزار شهید به میهن اسلامی آوردند. حالا سوال اساسی این است که در میان این شهدا داستان فیلم شما چقدر نمونه واقعی دارد که ارزش داشته باشد به عنوان یک پدیده اجتماعی تبدیل به فیلم شده و به عنوان یک عارضه روانی اجتماعی بعد از جنگ به آن پرداخته شود؟ آقای آهنگر! شش سال ساخت این فیلم طول کشیده ولی متاسفانه حتی شش دقیقه با اعضای گروه تفحص و معراج شهدا مشورت نکردید تا فیلمتان با واقعیات تفحص شهدا مطابقت داشته باشد بیشتر بخوانید👇👇 https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/09/14/1891169/
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #علی_اکبر_پیرویان یک روز از سرکار به خانه می آمدم با تعجب دیدم شلواری که برای علی اکبر خریدم پای یکی از دوستانش است.  وقتی به خانه آمدم به مادرش گفتم: « مگر پسر من محتاج پول است که شلوارش را به محمد فروخته؟» وقتی علی اکبر آمد جریان را پرسیدم. سرش را پایین انداخت و گفت:« راستش محمد خانواده فقیری دارد و یتیم است. #امسال_لباس_نو_نداشت برای همین #شلوارم_را_به_او_دادم @shabhayeshahid