هدایت شده از فرهنگی "گنجینه نگین مرق"
🌾 حکیم باباافضل الدین مرقی🌾
🍃هر روز با اشعار باباافضل 🍃
🌸 احداث زمانه را چو پایانی نیست 🌻
🌸 و احوال جهان را سر و سامانی نیست 🌻
🌼 چندین غم بیهوده به خود راه مده 🌻
🌼کاین عمر عزیز نیز چندانی نیست 🌻
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
💞گنجینه نگین مرق💝
🆔️@neginmaragh💝
شیخ "حسن جوری" میگوید در سالی که گذارم به "جندیشاپور" افتاد، سخنی از "محمد مهتاب" شنیدم که تا گور بر من تازیانه میزند.
دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته، نخ میریسد و ترانه زمزمه میکند. بدو گفتم ای مرد خدا، مرا عاشقی بیاموز تا خدا را عاشقانه عبادت كنم...
مهتاب گفت: نخست بگو آيا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است؟
گفتم: نه
گفت: هرگز شکفتن گلی در باغچهی خانهات تو را از غصههای بیشمار فارغ كرده است؟
گفتم: نه
گفت: هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است؟
گفتم: نه
گفت: هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی؟
گفتم: نه
گفت: هرگز زیر نمنم باران، آواز خواندهای؟
گفتم: نه
گفت: هرگز به آسمان نگریستهای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟
گفتم: نه
گفت: هرگز خندهی کودکی نازنین، تو را به خلسهی شوق برده است؟
گفتم: نه
گفت: هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح، چندان تو را بیخود کرده است که اگر نشستهای برخیزی و اگر ایستادهای بنشینی؟
گفتم: نه
گفت: هرگز زلالی آب یا بلندی سرو یا نرمی گلبرگ یا كوشش مورچهای، اشک شوق از دیدهی تو سرازير كرده است؟ گفتم: نه
گفت: هرگز شده است که بخندی چون دیگری خندان است و بگریی چون دیگری گریان است؟
گفتم: نه
گفت: هرگز بر سیبی یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف میکنی، چشم دوختهای؟
گفتم: نه
گفت: هرگز عاشق کتابی یا نقشی یا نگاری یا آموزگاری شدهای؟
گفتم: نه.....
گفت: از من دور شو که سنگ را عاشقی میتوان آموخت، تو را نه
https://eitaa.com/fatimadastjerdi
👌👌🌹👌👌
🦋🌸🦋🌸🦋
19.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه حس خوبی داشتم امروز.😍
خدایا شکرت.🤲😍
بعد از مدتها یه کم حال مادر بهتر بود🌹 بردمش تو دل آبادی گردوندمش🌸
ازش خواستم یه کم بخونه برا دوستام😍
#فاطمهدستجردی
https://eitaa.com/fatimadastjerdi
کانال 👇🌹👇
#دلنوشتههایفاطیما🌸
💚🌹💚🌹
هدایت شده از گلزار ادبیات
داستان کوتاه طنز😂😂
خروس بیمحل (قسمت اول)
از ابوتراب جلی
فتحالله خان خودمان، دارای حافظهی عجیبی است؛ اگر بگویم صد هزار بیت شعر از حفظ دارد، اغراق نگفتهام. این آقا، در هر مورد و به هر مناسبتی، شعری تحویل میدهد و هیچ جا در نمیماند؛ مُنتها هیچ کدام از این شعرها، نه بهمورد است و نه مناسب حال و نه در جای خود قرار گرفته است. حال چند نمونه خدمتتان عرض میکنم و بقیه را به قضاوت خودتان وامیگذارم:
سه چهار سال پیش، به یک مجلس عروسی دعوت داشتیم و خانوادههای داماد و عروس، بزن و بکوبی راه انداخته بودند. فتحالله خان که از مشاهدهی این جشن و سرور، به هیجان آمده بود، به آواز بلند گفت:
بهبه! واقعاً چه وصلت فرخندهای! تبریک عرض میکنم؛ به قول شاعر:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
سرم را بیخ گوشش گذاشتم و آهسته گفتم: دستم به دامنت، مواظب حرفهایت باش. آبروی ما را نریز. جای این شعر، این جا نبود.
فتحالله خان که سخت تحت تأثیر ساز و آواز قرار گرفته بود، بدون توجه به حرفهای من، راهش را کشید و رفت جلوی عروس و داماد که پهلوی هم نشسته بودند و گفت:
ای زوج خوشبخت، امیدوارم به پای هم پیر شوید؛ چنان که شاعر میگوید:
مجو درستی عهد، از جهان سستنهاد
که این عجوزه، عروسِ هزار داماد است
(ادامه دارد)🌹🌹🌹
طنزآوران امروز ایران، صلاحی و اسدیپور، ص ۱۷۱ و ۱۷۲.
#داستان_کوتاه
#داستان_طنز
#خروس_بیمحل
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دعای روز بیست و پنجم رمضان
🤲🌹🤲🌹
نما با دوستانت آشنایم
ز شرّ دشمنانت کن رهایم
مرا کن پیرو آل محمّد (ص)
تو هستی حافظ ِدلها خدایم
✍#فاطمهدستجردی
https://eitaa.com/fatimadastjerdi
التماس دعای فرج🤲
☘🌹☘🌹☘