فکرت
📌#یادداشت 🔘 هر حادثهی تاریخی، بسته به وسعت، اهمیت و دامنهی اثرگذاریاش، دارای سلسله ریشههایی است
✍️ محمدمهدی سلامی
📌 واکاوی سلسله ریشههای تاریخیِ واقعه #عاشورا
🗨بخش نخست / مقدمه
ریشههای دورتر، گاهی اوقات خود به طور مستقیم در وقوع حادثه نقش ایفا میکنند؛ اما در اغلب اوقات، ریشههای دورتر، مستقیماً در وقوع حادثه اثر نگذاشته، بلکه در طول سالیان متمادی، زمینه را طوری میچینند که عللِ نزدیک به آن حادثه، متأثر از بستر مناسبی که ریشهها برایشان فراهم کردهاند، فرصت عرض اندام پیدا میکنند.
در سلسله پیامهای پیشِ رو، اگرچه ادعا نداریم که توانستهایم سلسله ریشههای #کربلا را به طور کامل و بینقص احصاء کنیم، اما سعیمان بر آن بوده تا مهمترین و نیز اثرگذارترین مقاطع زمانی، جریانها و حتی افراد را که در این ماجرا ـ عمدتاً هم به طور غیرمستقیم ـ دخیل بودهاند، در حد بضاعتمان گرد آوریم.
روش ما در مواجهه با ریشهها، حرکت در بسترِ «تسلسل زمانی» است؛ بدین معنا که ابتدائاً به پیشینهی عصر #جاهلیت عرب در پیش از اسلام پرداخته، سپس به رخداد #سقیفه متصل شده و به همین ترتیب در بستر زمان جلو میآییم تا به نزدیکترین ریشه یعنیِ مفاسد دوران #یزید برسیم.
همچنین زاویهی نگاه ما در این نوشتار، بیشتر از دریچهی نگاهِ نخبگانی و تأثیر #خواص بر روندِ واقعه است. بدین ترتیب، اگرچه بخشی از #عوام و تودهی امت نیز به سهم خود در وقوع رخداد دخیل بودهاند، اما فارغ از میزان و کیفیتِ سهم آنان، بنای ما پرداختن به آنها نیست و ممکن است در برخی موارد، تنها اشارهای به نقش آنها شده باشد، بدون آنکه نیت اصلیمان، پرداختن جدّی به آنها باشد.
🆔 @fekrat_net
🆔 @fekrat_net
🆑فکرت؛ گامی به سوی خودآگاهی
فکرت
📌#یادداشت 🔘 تاریخ گواه است که بنیامیه، پس از بعثت رسول خدا (ص) و حتی پس از #فتح_مکه ـ به عنوان مقط
✍️ محمدمهدی سلامی
📌 واکاوی سلسله ریشههای تاریخیِ واقعه #عاشورا
🗨بخش دوم / فهم نادرست بنیامیه از مسئلهی رسالت و امامت
🔹 تقابل این دو تیرهی سرشناس #قریش، با بعثت پیامبر ـ که خود نیز از تیرهی #بنیهاشم بود ـ نه تنها به پایان نرسید، بلکه صورت جدّیتری به خود گرفت، چرا که بنیامیّه حتی ادعای نبوّت حضرت رسول (ص) را نیز در راستای رقابت تیرهای و درونقبیلهای تفسیر میکرد و این تلقی از بعثت را، نسل به نسل به فرزندان خود منتقل نمود تا اینکه در حادثهی عاشورا، مبتنی بر همین نگاه، #یزید هم آن رویاروییِ عظیمِ تاریخ را صرفاً صفآراییِ فرزند عبدشمس مقابل فرزند هاشم تفسیر نمود.
📜 تاریخ شواهد متعددی را برای اثبات این مدعا ارائه میدهد که در ادامه، به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
1️⃣ در زمان خلافت جناب #عثمان، روزی #ابوسفیان بر او وارد شد و گفت: «این #خلافت پس از قبیلهی تَیْم (اشاره به جناب #ابوبکر) و عَدی (اشاره به جناب #عمر) به تو رسیده است. اکنون آن را چون توپ میان قبیلهی خودت بگردان و پایههای آن را #بنیامیه قرار ده! پس همانا بدان که مسئله، فقط مسئلهی فرمانروایی است (نه خلافت الهی و اسلامی!)؛ من که بهشت و دوزخی نمیشناسم!»[1]
این سخنان به اندازهای ناپسند بود که جناب عثمان از شنیدن آن برآشفت، بر سر ابوسفیان فریاد زد و به او تندی نمود.
2️⃣ پس از واقعهی عاشورا و جنایات یزیدبنمعاویه علیه سپاهیان و خاندان #امام_حسین (ع)، هنگامی که سرهای مقدس شهدا را وارد مجلس یزید نمودند، یزید در حالی که با چوبدستی خود بر لب و دندان مطهر امام (ع) میزد، این اشعار را میخوانْد:
«فرزندان هاشم با سلطنت بازى کردند و در واقع نه خبرى (از سوى خدا) آمده بود و نه وحیاى نازل شده است!... کاش بزرگان من که در #جنگ_بدر کشته شده بودند، امروز مىدیدند که قبیلهی خزرج چگونه از ضربات نیزه به زارى آمده است!... در آن حال، از شادى فریاد مىزدند و مىگفتند: اى یزید دستت درد نکند! امروز کیفر ماجراى بدر را به آنان دادیم و همانند بدر با آنان معامله کردیم و در نتیجه برابر شدیم!... من از فرزندانِ «خِنْدِفْ» (از جدّههاى اعلاى قریش) نیستم اگر از فرزندان احمد [ع] انتقام نگیرم!»[2]
❌ توجه بیشازحد به عصبیتهای قبیلهایِ بازمانده از دوران #جاهلیت عرب و نیز نگاه به واقعه عاشورا از منظر رقابتِ درونقبیلهای میان تیرهی بنیهاشم و بنیعبدشمس، از جمله ریشهایترین عللی بود که خاندان امیّه همواره از این دریچه به مقولهی #وحی و امامت مینگریست که البته حسادت به هاشم و فرزندان او به سبب داشتن مناقب و فضایل بسیار نیز، همواره این نگاه را ضریب میداد.
📚 پینوشتها:
1. ابن عبدالبر، الإستيعاب في معرفة الأصحاب، تحقیق علیمحمد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412ق، ج4، ص1679.
2. فضلبنحسن طَبْرِسی، الإحتجاج، ترجمهی مازندرانی، تهران: نشر مرتضوی، بیتا، چاپ اول، ج3، ص170.
🆔 @fekrat_net
🆔 @fekrat_net
🆑فکرت؛ گامی به سوی خودآگاهی
فکرت
📌#یادداشت از دیدگاه اندیشمندان الهی، ریشهی اصلیِ رخداد عاشورا، چهبسا مهمتر از خودِ مصیبت عاشورا
✍️ محمدمهدی سلامی
📌 واکاوی سلسله ریشههای تاریخیِ واقعه #عاشورا
🗨بخش سوم / سقیفه، سرآغاز انحرافی بنیادین در امت اسلام
از جمله رفتارهایی که در خلال واقعهی #سقیفه، فرصت بروز یافت و زمینه را برای بدعتهای بعدیِ بنیامیه ـ خاصه واقعه عاشورا ـ فراهم کرد، بازگشت امت به برخی خصلتهای دوران #جاهلیت بود:
1️⃣ تکیه بر شیخوخیّت و ریشسفیدی
در #دوران_جاهلیت عرب، تنها واحد سیاسی موجود و مطرح در جامعه، «قبیله» بود و نظام سیاسی این #قبیله، بر «شیخوخیّت و ریشسفیدی» مبتنی بود.
بر این اساس، #شیخوخیت ایجاب میکرد که اگر بنای بر انتخاب میان دو نفر جهت تصدی منصب مهمی بوده و یکی جوانتر و دیگری پیرتر ـ و در سنت عرب دارای عقل کامل ـ بوده باشد، فارغ از معیارهای دیگر، قطعاً کفهی ترازو به نفع نفر دوم سنگینی خواهد کرد؛ ماجرایی که دقیقاً در جریان سقیفهی بنیساعده اتفاق افتاد و علیبنابیطالبِ جوان، به سبب جوان بودن در قیاس با ابوبکرِ مُسن، به خلافت نرسید!
شاهدمثال تاریخیِ تمسّکِ اصحاب سقیفه به این سنت جاهلی، گفتهی ابوعبیدهی جرّاح است؛ آنجا که وقتی خودداری حضرت را از بیعت با جناب ابوبکر میبیند، میگوید:
💬 «ای پسرعمو، تو کمسنوسال هستی و آنان بزرگان قوم تو هستند. تو به اندازهی آنان تجربه و آشنایی با امور [خلافت و ادارهی جامعه] نداری. #ابوبکر در کار خلافت از تو نیرومندتر است و کارها را از همهی جوانب بررسی میکند. پس امر خلافت را به او واگذار....»
2️⃣ تکیه بر برتریِ نَسَبی
در نظام ارزشی عصر جاهلی، «نَسَب» یکی از معیارهای تعیینکننده در برتریجویی افراد نسبت به یکدیگر بود. آنکه از #نسب بالاتری برخوردار بود، قادر بود در تمامی تصمیمات قبیلهای و امور مختلف اجتماعی تأثیرگذار باشد. این در حالی بود که اساساً یکی از کارکردهای رسالت #نبی_اکرم (ص) مبتنی بر آیهی 13 سورهی مبارکهی حجرات، نفی چنین تفاخر و برتریطلبیای بود تا از رهآورد این آیه، معیار برتری افراد در امت اسلام، نه «تفاخر نسبی»، بلکه «تقوای الهی» باشد.
اگر نیک نظر بیفکنیم، خواهیم دید که همان تفاخری که در جاهلیت عرب، مبنای برتری بود، درست همان معیار در جریان سقیفهی بنیساعده نیز رخ نمود، به طوری که از جمعبندیِ گفتوگوهای بزرگان حاضر در سقیفه، اینطور بر میآید که آنچه شرط لازم برای زمامداری مسلمانان است، الزاماً شایستگی و #تقوی و فضیلت نیست، بلکه آنچه که باید جانب آن محترم شمرده شود، «شرافت قبیلهای» است که آن هم تنها در #قریش خلاصه میشود!
3️⃣ برتریجویی به سبب داشتن مال و ثروت بیشتر
از دیگر معیارهای مهم در برتریجویی اعراب جاهلی بر یکدیگر، تفاخر به مال و ثروت زیاد بود؛ امری که با ظهور اسلام، مردود و مطرود شناخته شد.
مبتنی بر این نگاه، یکی دیگر از وجوه سقیفه، آنجایی بود که جناب #عمر، هنگامی که میخواست برخی فضائل جناب ابوبکر را برای تصدی جایگاه خلافت بر شمارد، به برتری وی از حیث مال و ثروت اشاره میکند:
💬 «تو از همه بر کار خلافت سزاوارتری؛ تو همراه پیامبر بودی و از نظر مال و ثروت از ما برتری؛ تو برترین مهاجران هستی... برای چه کسی سزاوار است که بر تو تقدم یابد؟! دستت را بگشا تا با تو بیعت کنیم.»
جای تأمل دارد که در جامعهی نبوی آن روز که میبایست تقوا و ارزشهای الهی، ملاک برتری فرد باشد (آنهم برای تصدی والاترین جایگاه پس از رسول خدا (ص))، چطور باید برتری یک نفر از حیث مال و ثروت، معیاری برای برتری او جهت جانشینی رسول خدا (ص) باشد؟!
📚 پینوشت: برای آگاهی از مستندات این نوشتار، میتوانید به گفتار دوم از کتاب «شجره خبیثه جهل و کینه» مراجعه فرمایید.
🆔 @fekrat_net
🆔 @fekrat_net
🆑فکرت؛ گامی به سوی خودآگاهی