اگر حاج قاسم نبود ...
کوه دنا - کهکیلویه و بویراحمد
#جان_فدا
عضو شوید👈
@fekree_roshan
خاطره ای از دورانِ سختِ کودکی شهید سلیمانی :
«تازه دادنِ بیسکویت به دانش آموزها باب شده بود و کارتن های بیسکویت را که خالی می کردند ، بوی بیسکویت گرجی حالی به ما می داد که از سینه ما شیرین تر ، وقتی زنگ تفریح مدیر بیسکویت ها را توزیع می کرد چه صفایی داشت «اولین بار» بود بیسکویت می خوردم ، هنوز شیرینیِ طعم آن را در کام خود دارم ...
هوا کاملا تاریک شده بود ، به سمت پَلاس هایمان حرکت کردیم ، در تاریکی شب، کفش های لاستیکی مان که پاره بود و تا حالا ۴ بار با انبُرِ داغ آن را پینه کرده بودم ، در حال لَق زدن در پایم بود
همه سرانگشتان پایم به دلیل برخورد با سنگ شکسته و خونی بود ، روزی نبود که خار در پایمان نرود ، روزها کارمان در آوردن خارها با سوزن بود
از جوراب هم اصلا خبری نبود
سالی دو کفش پلاستیکی داشتیم که با پاچینیِ کتیرا یا گردو، خودمان می خریدیم
پیراهن هایمان هم «بشور و بپوش» بود که خاله کبری می دوخت ، یا ایران زن کرامت
هوا خنکِ خنک شده بود و کمی سردی را در بدن نحیفِ خودم ، در حالی که «تنها یک پیراهن» مُندرس تنم بود ، حس می کردم ، دره تاریکِ تاریک بود و ما سه بچه ده یازده ساله صدای آوازمان دره را پر کرده بود ، صدای کُردی من از همه بهتر بود ...»
برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
#جان_فدا
عضو شوید👈
@fekree_roshan
سید رضا نریمانی سید_رضا_نریمانی_در_رثای_شهید_قاسم.mp3
زمان:
حجم:
5.14M
نمیشه باورم ...
سید رضا نریمانی
#جان_فدا
عضو شوید👈
@fekree_roshan
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرودگاه بغداد محل شهادت حاج قاسم سلیمانی و یارانش
#جان_فدا
عضو شوید👈
@fekree_roshan
سی سال است که نخوابیده ام ...
خیلی خسته ام سی سال است که نخوابیده ام
اما دیگر نمی خواهم بخوابم
من در چشمان خود «نمک» می ریزم که پلک هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشد
تا نکند در غفلت من «آن طفل بی پناه را سر ببرند» ...
شهید قاسم سلیمانی
#جان_فدا
عضو شوید👈
@fekree_roshan
خاطره ای جالب از شهید سلیمانی از آشنایی با «نام امام خمینی» تنها، ۱ سال قبل از انقلاب:
اوایل سال ۵۶ برای اولین بار با اتوبوس به زیارت مشهد مقدس رفتم پس از قریب ۲۰ ساعت اتوبوس به مشهد رسید
اتاقی در مسافرخانه نزدیک حرم گرفتم ، پس از زیارت به دنبال باشگاه ورزشی می گشتم چشمم به یک «زورخانه» در نزدیکی حرم افتاد
حالا دیگر هم خوب میل میگرفتم و هم کبّاده میزدم و هم بیش از ۷۰ مرتبه شنا می رفتم ...
اساسأ «ورزش» تأثیر زیادی بر «اخلاق دینی» من داشت ، و یکی از «مهم ترین عواملی» که مانع مهمی در کشیده نشدنم به «مفاسد اخلاقی» بود ، به رغم جوان بودن ورزش بود
خصوصا «ورزش باستانی» که پایه و اصولِ اخلاقی و دینی دارد
سید جواد ، جوان مشهدی از من سوال کرد: بچه کجایی؟
گفتم : بچه کرمان ، اسمم را سوال کرد ، به او گفتم
گفت: چند روز در مشهد هستی؟ گفتم یک هفته
اصرار کرد که در این یک هفته هر عصر به باشگاه آنان بروم ...
روز بعد، ساعت ۴ بعد ازظهر به باشگاه رفتم ، این بار همراه سیدجواد ، جوان دیگری که او را حسن صدا می زدند ، آمده بود ...
سه تایی روی یکی از میزهای ورزشی نشستیم سیدجواد سوال کرد :
«تاحالا نام دکتر علی شریعتی رو شنیده ای؟» گفتم : « نه کیه مگه؟»
سید برخلاف حاج محمد بدون واهمه خاصی توضیح داد : « شریعتی معلمه و چندتا کتاب نوشته ، او ضد شاهه»
دیگر کلمه «ضدشاه» برایم چیز تعجب آوری نبود ، ظاهراً احساس انعطاف در من کرد
این بار دوستش حسن به سخن آمد ، سوال کرد : «آیت الله خمینی رو می شناسی؟» گفتم : «نه»
گفت : تو مُقَلّدِ کی هستی؟» ، گفتم : «مقلد چیه؟»
و هر دو به هم نگاه کردند ، از پیگیری سوال خود صرفنظر کردند
دوباره سوال کردند : «تاحالا اصلا نام خمینی رو شنیده ای؟» گفتم : «نه»
سید و دوستش توضیح مفصلی پیرامون مردی دادند که او را به نام آیت الله خمینی معرفی می کردند
بعد، نگاه عمیقی به اطراف کرد و از زیر پیراهنش عکسی را در آورد ، عکس را برابرِ چشمانم قرار داد:
عکس یک مرد روحانیِ میان سال که عینک بر چشم ، «مشغول مطالعه» بود و زیر آن نوشته بود
«آیت الله العظمی سید روح الله خمینی»
از من سوال کرد : میخوای این عکس رو به تو بدم؟
به سرعت جواب دادم: بله می خوام
حسن ، دوست سید جواد گفت : «نباید این عکس رو کسی ببینه وگرنه ساواک (که حالا برایم کاملا اسم آشنایی بود) تو رو دستگیر می کنه»
عکس رو گرفتم و در زیر پیراهنم پنهان کردم ، خداحافظی کردم و از آنها جدا شدم
«شریعتی» و «خمینی» دو نام جدیدی بود که می شنیدم ...
برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
#جان_فدا
عضو شوید👈
@fekree_roshan
رسانه های غربی و براندازان ، در این ۳ ماه تلاش کردند تا آشوبگران و اغتشاشگران را که گاهی تعدادشان به ۲۰ نفر هم نمیرسید ، با عنوان «مردم» معرفی کنند
امروز بهتر است برای دیدن «مردم واقعی» ، فقط همین یک «مسیر گلزار شهدای کرمان» را ببینید
#جان_فدا
عضو شوید👈
@fekree_roshan
قاسمی دیگر هم شهید شد ...
قاسم فتح الهی پاسدار سپاه محمد رسولالله تهران بزرگ
ساعاتی پیش در درب منزلش به ضرب ۴ گلوله هدف اقدام تروریستی قرار گرفت
و دقایقی پیش به شهادت رسید
عضو شوید👈
@fekree_roshan
در «مسئلهی زن» موضع ما در قبال مدعیان ریاکار غربی «موضع مطالبه» است، «موضع دفاع نیست».
یک وقتی سالها پیش در دانشگاه دانشجوها از من پرسیدند شما در فلان قضیه «چه دفاعی از خودتان دارید؟»
گفتم : «من دفاعی ندارم، من هجومی دارم».
در قضیهی زن اینجوری است، دنیا مقصر است، دنیا که میگویم یعنی همین «دنیای غرب و فلسفهی غربی و فرهنگ غربی» موجود البته غرب متجدد به قول خودشان مدرنیته،
غرب تاریخی را من کاری ندارم آن بحث دیگری است، «غرب متجدد» یعنی همینی که از حدود دویست سال پیش به این طرف در همهی شئون زندگی حرفی ابراز کرده،
ما در قبال اینها «مطالبه کنندهایم» اینها نسبت مسئلهی زن «گناهکارند، مقصرند، جداً، ضربه زدند، جنایت کردند».
#دیدار_بانوان_با_رهبری
۱۴۰۱/۱۰/۱۴
عضو شوید👈
@fekree_roshan
در نگاه «سرمایهداری» غرب، مرد بر زن اولویت دارد
چون سرمایه «جایگاه انسانها» را تعیین میکند و مرد مدیریت اقتصادی و تجاری داشت
مسئله آزادی زن در غرب، برای استفاده از آنان در «کارخانه با مزد کمتر» مطرح شد
نظام سرمایهداری غرب یک «نظام مردسالار» است. در نظام سرمایهداری، «سرمایه» بالاتر از «انسانیت» است.
«انسانیت» انسانها «در خدمت سرمایه» قرار میگیرد. خب هر انسانی که بیشتر بتواند سرمایهآوری کند، سرمایهاندوزی کند، «ارزشش بیشتر» است. مرد گردن کلفتتر است، قویتر است.
#دیدار_بانوان_با_رهبری
۱۴۰۱/۱۰/۱۴
عضو شوید👈
@fekree_roshan