eitaa logo
فقه فرهنگی
672 دنبال‌کننده
164 عکس
18 ویدیو
72 فایل
بررسی فقهی نظام فرهنگی، قواعد و مسائل آن 🔸 پذیرای انتقاد و پیشنهاد شما: @hadiajami @feqahat سایت: splus.ir/feqh_farhangh" rel="nofollow" target="_blank">https://what.splus.ir/feqh_farhangh splus.ir/feqh_farhangh در هر کار فرهنگی و تربیتی، ابتدا باید فقه آن را دانست ... #فقه_معاصر #فقه_مضاف
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فقه فرهنگی
🚨 فوری 💢 اولین مدرسه پائیزه «فقه تربیتی و نیازهای تربیتی جامعه اسلامی» ✅ با حضور و اشراف علمی حضرت آیت الله اعرافی 🔹 ویژه خواهران و برادران پایه نهم، دهم و دروس خارج فقه و اصول 💻 جلسات به صورت غیر حضوری(مجازی) برگزار می‌گردد. 🔻 مزایا: 🔹 حمایت معنوی و پشتیبانی علمی از پایان نامه‌ها 🔹 اعطای گواهینامه معتبر به شرکت کنندگان 🔹 ارائه بسته کتب فقه تربیتی 📆 مهلت ثبت‌نام: 7 مهرماه 1400 ◀️ ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر: http://meftaah.com/pishsabtnameh-madreseh-paeizeh/ 📳 پاسخگویی: 09103949296 _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ 🔳 با همراه باشید 🆔 @meftaah_com
فقه فرهنگ ۱۷.m4a
41.29M
🔹جلسه هفدهم 🔸نکته نخست: ارتباط دو قاعده اتقان و سرعت قاعده اولی: ادله هر دو قاعده اطلاق داشتند. در نتیجه هر دو قاعده در کنار یکدیگر همزمان توجه شود. پس در کار فرهنگی به هر دو بعد سرعت و اتقان باید توجه شود. اما اگر اتقان با سرعت تزاحم داشتند، باید اولویت سنجی شود؛ برپایه نکات بیان شده در اصول. مانند واکسن زدن برای کرونا. تزاحم بین اتقان و گذراندن زمان مورد نیاز برای تایید یا سرعت و مجوز استفاده اضطراری. مثال دیگر، در ازدواج، ما باید توصیه به سرعت در ازدواج کنیم یا اتقان در آن. از باب اهمیت این مسئله در سرنوشت، احتمال دارد در مواردی به تقدم اتقان برسیم. مثال دیگر، سرعت در موضع گیری رسانه‌ای نسبت به بی‌احترامی به مقدسات که بر اتقان درجات بالا، مقدم است. 🔸نکته دوم. مصادیق بیا شده برای سرعت در کار خیر (مانند سرعت در ازدواج، موسات، تعلم در سنین پایین و ...)، آیا صرفا بیان مصداق است و همان حکم سرعت در خیر را دارد یا نکته جدید دارند: 🔸دیدگاه برگزیده: سرعت در کار خیر استحباب دارد؛ اما سرعت در این مصادیق استحباب مؤکد دارد. اصل در حرف جدید مولا، داشتن نکته جدید است. 🔹@feqahat
🔹قاعده تأمین عدالت اجتماعی 🔸معنای عدالت در لغت معانی متعددی برای عدل گفته شده از جمله راغب، عدل را مساوات در پاداش و مکافات می‌داند. در موارد متعدد کلمه حق به کار رفته است. معنای دقیق را فراهیدی در العین آورده است که مقدم بر کتب لغت است، به معنای «حکم کردن براساس حق».«العدل، الحكم بالحق» (فراهیدی، کتاب العین، ج 2، ص 38). چون حق در مقابل ظلم است و ظلم «وَضْعُ الشَّيْ‏ءِ في غير مَوْضِعِه» است؛ عدالت را به وضع شی فی موضعه تعریف شده است که برداشت از معنای ظلم است. پس در عدالت، مهم این است که حق افراد شناخته شود. عدالت در فرهنگ یعنی دادن حق آنها و برنامه ریزی و رفتار بر اساس آن حق. در هر برنامه فرهنگی، حق مخاطب ما چیست؟ این عدالت فرهنگی در برنامه های ماست. 🔸معیار وجوب یا استحباب حقوق معیار الزامی و غیرالزامی بودن حق، صدق «ظلم» است. هرگاه حقی ضایع شود و با این کار ظلم صورت گیرد، استیفای آن حق واجب و لازم است. اما اگر ضایع شدن آن حق ظلم به‌حساب نیاید و درعین‌حال تأمین آن در توسعه عدل مؤثر باشد، استیفای آن حق الزامی نیست. 🔹مرجع تعیین حقوق سه مرجع برای تعیین حقوق وجود دارد: عقل؛ شرع؛ عرف. 🔸حق عقلی: بدان جهت است که حکم مستقل و منجز عقل مورد تأیید شرع نیز هست؛ درنتیجه رعایت آن وجوب شرعی دارد. گاهی عقل به‌صورت کامل نمی‌تواند حق را درک کند. برای نمونه در مورد حق حیات، در ظاهر عقل نمی‌تواند درباره حق حیات برای مرتد حکمی داشته باشد. 🔸حق شرعی: سرچشمه دیگر حقوق، شرع است؛ مانند اینکه شرع برای محرومان حقی به‌ نام خمس و زکات در اموال ثروتمندان قرار داده است. برپایه ادله شرعی و دیدگاه کارشناسان متدین تربیت، سند 2030 ظلم به کودکان است و اجرای آن حرام است. اما آموزش خاص جنسی حق افرادی است که در حال ازدواج است. حق عرفی 🔸منشأ دیگر حقوق، عرفِ عقلاست. در بسیاری از موارد، حقوقی برای افراد ثابت می‌شود که در شرع وارد نشده است و حکم مستقل عقل ندارد؛ درعین‌حال، مورد تأیید عرف عقلا قرار می‌گیرد. این‌ موارد ممکن است با تغییر شرایط زندگی بشر، تغییر ‌کند. جمع بندی: 🔸از میانِ این سه مرجعِ حق، حقی که باعقل قطعی و شرع ثابت می‌شود معتبر است و رعایت آن لازم؛ اما در مورد حق عرفی، بایسته است که بررسی شود، این نوع حق به تأیید شرع رسیده باشد. درنتیجه حقوق عرفی با یک شرط معتبر است و باید رعایت شود و آن «عدم مغایرت با اصول و قواعد شرع» است. 🔹@feqahat
🔹یک نکته: 🔸چه کسانی در تربیت و فرهنگ افراد جامعه وظیفه‌مند هستند؟ 1. عموم مکلفان؛ ولو بلاکفایه. همه مکلفان نسبت به یکدیگر یک نوع مربی به معنای عام هستند. مثلا رفتارهای ما در دیگران تاثیر دارد. 2. مربی و حاکم. 🔸به بیانی دیگر چند دسته مربی داریم: ـ مربی به معنای عام: عموم مکلفان نسبت به یکدیگر؛ ـ مربی خاص: والدین و مربی؛ ـ مربی اخص: حاکم و حاکمیت. در حاکمیت حاکم‌های دست دوم و چندم نیز دارند که آنها مدیران فرهنگی و حاکم بر دستگاه خود ممکن است کسی بداند. علت اخص بودن او، وظایف ویژه و از سویی قدرت ویژه آن در امور تربیتی نسبت به عموم جامعه است که گاهی مقدم بر مربی خاص یعنی پدر و مادر است. 🔹@feqahat
🔹یک نکته مهم در تفاوت تزاحم با تعارض فرهنگی 🔸التعارض، تنافي مدلولي الدليلين على وجه التناقض أو التضاد 🔸التزاحم، هو التنافي بين الحكمين بسبب عدم قدرة المكلف على الجمع بينهما في عالم الامتثال»‏ . 🔸تزاحم در مقام امتثال و در جایی است که مکلف توان جمع میان دو حکم را ندارد؛ مانند زمانی که امکان خواندن نماز ظهر و عصر وجود ندارد و مکلف تنها یکی از آنها را می‌تواند انجام دهد؛ اما تعارض در مقام تشریع و قانون‌گذاری است؛ مانند تضاد ادله نماز ظهر و جمعه که این تضاد در مقام قانون‌گذاری است. 🔸در تزاحم، باید بر اساس قوانین حل تزاحم عمل کرد. در مواردى که نسبت میان دو حکم متزاحم، اهمّ و مهم است، عمل به حکم اهمّ بر مکلّف واجب است و از انجام مهم باید صرف نظر کند. درصورتی‌که از جهت اهمیت با یکدیگر مساوى باشند، مکلّف به حکم عقل در انجام هریک از دو حکم مخیّر است. 🔹@feqahat
فقه فرهنگ ۱۸.m4a
40.36M
🔹جلسه هجدهم جایگاه ضرر در مدیریت و فعالیت فرهنگی 🔸دو قاعده فقهی درباره ضرر وجود دارد: قاعده لاضرر. قاعده دفع ضرر محتمل. قاعده لاضرر پیشینه قابل توجهی دارد. از شیخ انصاری تا نراقی و نائینی درباره‌اش بحث کرده‌اند تا فقهای معاصر. 🔸ادله قاعده لاضرر: 1. دسته ای که بر قاعده کلی دلالت دارند؛ مانند روایت معروف قطع کردن درخت فردی به نام جندب که حضرت علت این کار را این قاعده فرمودند: «فَإِنَّهُ لَاضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ».(محمد بن یعقوب کلینی، الكافي، ج‏10، ص476). عمده این روایات درباره قضاوت بین دو نفر بیان شده است. 2. ادله ای بر ضرر در موضوعی خاص وارد شده است. مانند «لٰا تُضَارَّ وٰالِدَةٌ بِوَلَدِهٰا وَ لٰا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ» که میگوید شیردادن به فرزند نباید سبب ضرر به والدین شود که در تربیت جسمانی کاربرد دارد. 3. دلیل مستقل عقلی. 🔸این قاعده دلالت دارد بر از میان رفتنِ حکم هر عملی که در آن ضرری وجود داشته باشد. لاضرر حکمی وضعی است که می‌تواند حکم اولی را هم بردارد! در فعالیت فرهنگی نباید برنامه‌ای ریخته شود که برای کسی ضرری ایجاد می‌کند. این قاعده با حق الناس تفاوت دارد. قاعده لاضرر عام است اما بحث لزوم حق الناس موردی و یک بخش از آن است و متفاوت با این قاعده است. در یک برنامه فرهنگی نباید ضرر مالی، اخلاق و اعتقادی و ... برای مخاطب داشته باشد. مانند اینکه برای ترسیم کاری اشتباه، کار اشتباه را به مخاطب آموزش دهید! در این برنامه به او ضرر زده شده است. 🔹@feqahat
🔹ارتباط ضرر با انواع فعالیت‌های فرهنگی: یکم. حکم فعالیت‌هایی که پیوسته ملازم با نوعی ضرر است؛ مانند جهاد؛ دوم. حکم فعالیت‌هایی که در برخی موارد در آن ضرر وجود دارد؛ سوم. بحث از اینکه موضوعا چه کاری ضرر است. 🔸یکم. ارتباط قاعده «لاضرر» با تکالیف فرهنگی که در ذات خود همراه با ضرر است: 1. یک نگاه این است که بگوییم این قاعده در این موارد کارایی ندارد؛ مانند جهاد؛ 2. ممکن است گفته شود در این مسائل قاعده لاضرر جاری است اما باید اهم و مهم کرد. در نسبت میان ادله جهاد و قاعده «لاضرر» نیز بر تقدم ادله جهاد حکم می‌شود. هرچند شارع اعلان داشته است «لا ضرر و لا ضرار»؛ اما ذات تکلیف جهاد، ضرری است. بااین‌حال، تقدم ادله جهاد بر «لاضرر» بسیار روشن است. ضرر یک امر نسبی است و وابسته به مورد فعالیت فرهنگی است. اگر مورد کم‌اهمیت باشد، نباید هیچ ضرری را متحمل شد. اگر اهمیت آن بیشتر باشد، تحمل ضرر کم اشکال ندارد. اگر از اموری باشد که اهمیت آن فراوان است و شارع در هیچ شرایطی به ترک آن راضی نیست، این شرط ساقط می‌شود. برای نمونه آنجاکه اصل دین درخطر باشد، نجات آن بر هر مسلمانی واجب است و تحمل هر نوع ضرر مالی و جانی اشکالی ندارد. بنابراین شرط عدم ضرر در تکالیفِ متعارف است؛ اما در تکالیف بسیار مهم این شرط مُلغی است. ازاین‌رو، تحمل این ضرر مالی و جانی برا امام حسین؟ع؟، به علت اهمیت فراوان موضوع است. البته ممکن است گفته شود در تکلیفی مانند جهاد اگر ضرر فراتر از حال طبیعی جهاد باشد، قاعده «لاضرر» آن را برمی‌دارد. 3. پاسخ سوم این است که در موضوع شناسی، گرفتاری‌های جهاد را منفعت بدانیم نه ضرر. مانند نگاه حضرت زینب که فرمود: «ما رأیتُ إلّا جمیلاٌ» . یعنی تمام آن سختی‌ها، شهادت‌ها، از دست دادن اموال و... در ظاهر خسران و ضرر بود؛ اما در باطن، تجارت پرسودی بود که همه‌اش زیبا بود؛ زیرا در راه خدا و برای نجات دین خدا بود. هر کاری در این راه مقدس انجام گیرد، سراسر زیبایی است. 🔹@feqahat
📝 🔹اجتماع فقه و عرفان مرحوم، علامه حسن حسن زاده آملی، عارف، حکیمی معاصر بود که در ادبیات، علوم غریبه، ریاضی، هیئت و طب نیز تبحر داشت. اما در این میان فقاهت ایشان کمتر مورد توجه است؛ درحالی که آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانى استاد ایشان ضمن تأیید مقام علمى و فقهى ایشان مى نویسد: «مولانا الاجلّ الموفق نجم الدین و نور الصبایه و مصباح العلم و شمس الهدایه شیخ حسن آملى معروف به حسن زاده در علم قرآن: لفظ و معنایش، باطن و ظاهرش، قرائت و کتابتش و دیگر امور متعلق به آن بر اقران خویش فائق و در تتبع احادیث و علوم ادبى مورد نیاز در آن بر غیر خویش برتر گشته است. کلمات کتاب شریف کافى را ضبط کرده و آن را به نحوه شگفت آور اعراب گذارى کرده است. در علم نجوم و ریاضیات وابسته ید طولایى دارد و در استخراج افلاک و کسوفین داراى مهارت است. او در علوم شرعیه عقلیه و نقلیه سوارکار ماهر میدان مسابقه است. من او را بر استنباط فروع از اصول توانا دیدم و به او اجازه دادم روایاتى که نقل آن براى من صحیح است، از من روایت نماید.» منبع: فرهیختگان تمدن شیعه به نقل از در آسمان معرفت، ص 430. گفتنی است ایشان دو اثر فقهی دارند: تعلیقات علی العروه الوثقی و مجیزه‌ای در مناسک حج. 🔹@feqahat
🔹 امام رضا ع فرمودند: اگر پرسيده شود دليل تشريع جماعت چيست؟ در پاسخ بايد گفت که نماز جماعت به اين دليل واجب شده است که اخلاص، توحيد، اسلام و عبادت خداوند آشکار و مشهود شود؛ زيرا آشکار کردن عبادت حجت و دليل براي اهل شرق و غرب است و منافقين و کساني که آيين‌هاي اسلامي را سبک مي‌شمارند با برگزاري جماعت به‌ ظاهر اسلام اعتراف خواهند کرد و مراقب خودشان خواهند بود. . شيخ صدوق، علل الشرائع،، ج‏1، ص262. 🔸نکات روایت در مدیریت فرهنگی: خداوند اراده کرده است که دین و احکامش در فضای عمومی جامعه بروز داشته باشد. خداوند می‌خواهد فضای عمومی جامعه به گونه‌ای باشد که بوی توحید و اسلام را بدهد. به همین علت، نماز که شخصی‌ترین حالت ارتباطی با خداوند است را امر کرده است که در جامعه خوانده شود. تا عظمت اسلامی در جامعه سبب قدرت مؤمنان شود و منافقات از اقدامات اجتماعی ترس داشته باشند. یکی از روشهای زمینه ساز تربیت... اصلاح فضا و جو عمومی جامعه است. 📝 @feqahat
هدایت شده از فقه فرهنگی
🔹منظومه قواعد فقهی فعالیت‌های فرهنگی 🔸قواعدی که وجوب وظیفه‌مندی نسبت به فعالیت‌های فرهنگی‌ را اثبات می‌کند: قاعده ارشاد جاهل، دعوت، هدایت، امر به معروف و نهی از منکر. قواعدی که استحباب فعالیت‌های فرهنگی را اثبات می‌کند: اعانه بر بر، تسنین سنن حسنه، احسان الی الغیر. 🔸قواعدی که در برنامه‌ریزی فرهنگی کاربست ویژه دارد: اتقان، سرعت، الاهم فلاهم. قاعده تامین عدالت اجتماعی، لاضرر. 🔸قواعدی که در بعد حاکمیتی در فرهنگ کاربست بیشتری دارد: نفی سبیل، عزت اسلامی، حفظ نظام اجتماعی، دفاع از مسلمین. 🔹@feqahat
فقه فرهنگ ۱۹..mp3
25.78M
🔹جلسه نوزدهم 🔸ارتباط قاعده «لاضرر» نسبت به تکالیف فرهنگی که ممکن است با ضرر همراه شود 🔸قاعده لاضرر و فعالیت‌هایی که گاهی همراه با ضرر می‌شود؛ دو حالت دارد: الف) قاعده لاضرر حکم اولی آن مسئله را برمی‌دارد. مانند برداشتن حکم وجوب روزه. ب) در برخی موارد حکم اولی برداشته نمی‌شود اما در موارد مختلف، باید اولویت سنجی کرد. زیرا ضرر مشکک است. 🔸قاعده «لاضرر» و «لاحرج» بر همه فعالیت‌های فرهنگی حکومت ندارد. زیرا در همه موراد، ضرر معتنا به نیست. درجاهایی هم که ضرر معتنابه است، باید اولیت سنجی کرد که آن ضرر اولیت دارد یا لزوم انجام آن فعالیت فرهنگی. 🔸معانی ضرر 1. حکم عقل بر دفع ضرر، به مواردی تعلق می‌گیرد که شارع در آن موارد، تصرف نکند؛ اگر شارع ضرری را تجویز یا امر کند، بدین معناست که حکم عقل را برمی‌دارد. این مطلب، به‌معنای نفی حکم عقل نیست؛ بلکه باید درجه اضرار را با درجه امر و نهی سنجید. 2. ضرر دارای معنایی عام و خاص است؛ ضرر به معنای خاص یعنی آنچه نقصی در عِرض، آبرو، مال، جانایجاد می‌کند. ضرر به معنای عام حتی عدم منفعت را نیز شامل می‌شود. اما موضوع این قاعدهٔ عقلی ضرر به معنای خاص است وعدم منفعت مشمول این قاعده نیست. 3. ضرر دو قسم است؛ ضرر دنیوی و ضرر اخروی. قدر متیقن مسئله ضرر اخروی است. اگر ضرر دنیوی، معتنا به باشد، عقل حکم مستقل دارد. البته عقل هر ضرری در هر درجه‌ای با هر احتمالی، را نمی‌گوید. در احکام عقلیه تخصیص نیست و هر جا ظاهرش تخصیص باشد در واقع نشان می‌دهد که خود موضوع مقید است. موضوع حکم عقلی، ضرر دنیوی معتنا به است. 🔹@feqahat
🔹ملاک تشخیص ضرر در فعالیتهای فرهنگی 🔸اهمیت محتمل گاهی به خاطر این است که این عذاب، عذاب ابدی است، این ابدیت محتمل را آن‌قدر بالا می‌برد که احتمال ضعیف آن نیز آنجا منجز می‌شود. گاهی اهمیت محتمل به لحاظ این است که از لحاظ عرضی و دامنه خیلی وسیع است یعنی یک نفر و دو نفر نیستند مشکک بودن ضرر 🔸صلاح و ضرر دنیوی و اخروی، امری مشکک است و مراتبی دارد. بسیاری از امور به مصلحت انسان است؛ اما الزامی نیست؛ بلکه از مستحبات است. بسیاری از امور به ضرر انسان است؛ اما حرام نیست؛ بلکه از مکروهات است. 🔸آیا بر حاکم واجب است هرآنچه به صلاح جامعه است اعم از واجب و مستحب را انجام دهد و هرآنچه به ضرر آنهاست مطلقا برحذر دارد؟ به‌یقین چنین چیزی را نمی‌توان پذیرفت؛ زیرا سبب عسر و حرج شدید و تکلیف بمالایطاق است. 🔸راه‌های کشف ضرر در فعالیتهای فرهنگی: ▫️روجوع به ادله عام و خاص ــ در صورت نبود ادله خاص از راه: ▫️مصالح و مفاسد ▫️نظامات فقهی (برپایه فقه نظام) ▫️مذاق شریعت و مقاصد الشریعت ▫️رجوع به کارشناس متخصص و متعهد در فقه و اصول شیعه، به علتی که استفاده از قیاس مورد نهی شارع قرار گرفته است، به مذاق شارع و مقاصد الشریعت (اهداف کلام شارع) نیز توجه نشده است؛ درنتیجه کمتر به تبیین این دو پرداخته شده است، در حالی که در آنجا که دلیل منصوص وجود ندارد، مذاق و مقاصد، راهگشاست. درباره نظامات فقهی نیز اختلافاتی وجود دارد؛ عده ای فقه را متکلف حل مسائل می‌دانند و برخی توجه اصلی آنها به کشف نظامات در ابواب مختلف است. دیدگاه پذیرفته شده این است که در فقه، نظامات داریم اما این نظامات، بسته شده و صفر و صد نیست بلکه منعطف است. درممکن است در اقتصاد، گاهی به سمت اقتصاد دولتی رود و در شرایطی، به سمت اقتصاد آزاد. نیز مانند دیدگاه مقام معظم رهبری که در دوره ای تبلیغ کمتر فرزندآوری را جایز اما در دوره ای جایز نمیدانستند. نکته: مذاق شریعت، منهج فکری طریق، مشرب، سلوک وسیقه شارع مقدس است که از مذاق مجموعه احکام و قوانین او در برابر وقایع مختلف به دست می‌آید. مقاصد الشریعت، اهدافی است که شارع از قوانین و احکام در شریعت دنبال می‌کند. یکی از راه‌های به دست آوردن سود و ضرر از دیدگاه شریعت، به دست آوردن مذاق و مقاصد شریعت است که کاری سخت است. 🔹https://eitaa.com/feqahat
🔹نکته‌ای مهم در امر به معروف و نهی از منکر 🔸آیا اگر در مورد فردی، شرایط امر به معروف و نهی از منکر وجود نداشت، یعنی امر و نهی در او تاثیری نداشت، ما وظیفه تربیتی در مورد او نداریم؟ 🔸این مسئله در رساله‌ها بیان نشده است. اما در مواردی، اگر امر و نهی تاثیر ندارد، اما روش‌های هدایت و دعوت در مورد او تاثیر دارد، می‌توان گفت از آن روش‌ها باید استفاده کرد. زیرا در امر به معروف و نهی از منکر باید به صورت امری و استعلا بیان شود. این قید در رساله‌ها آمده اما، بیان نشده است که اگر در مورد فردی این روش جواب نمی‌دهد و از سویی در مورد آن فرد ما وظیفه تربیتی داریم، چه باید بکنیم. آیا وظیفه ما نسبت به هدایت و دعوت او به خیر، برداشته می‌شود؟ ◻️پاسخ این است که ممکن است وظیفه ما نسبت به هدایت و دعوت او از راه‌های غیر مستقیم یا راه‌های غیر امر و نهی باقی بماند. ماند هدیه کتابی در مورد آن مسئله به آن فرد. این اقدام، هدایت یا دعوت است؛ اما امر به معروف نیست. 🔹@feqahat
فقه فرهنگ ۲۰.mp3
27.31M
🔹آیا نظام فرهنگی اسلامی داریم؟ 🔹جلسه بیستم 🔸فقه نظام و نظامات فقهی، رویکرد و به نوعی روش جدیدی در به دست آوردن احکام مسائل جدید است. 🔹سوال: با وجود روشهای فقهی سنتی، چه نیازی به این نوع نگاه است. 🔸پاسخ. کاربرد و فوائد نظام سازی در فقه: 1. می‌توانیم از آن قواعد و احکام فقهی عام و خاص تجویزی به دست آوریم؛ 2. می‌توان از آن مبانی و فلسفه علوم را به دست آوریم؛ 3. می‌توان از آن، قواعد علمی را به دست آورد و تولید علم کرد. مانند تولید علم طب اسلامی. علم اقتصاد اسلامی. 🔹@feqahat
🔹بررسی فایده یکم: 🔹می‌توانیم از آن قواعد و احکام فقهی عام و کلی تجویزی را به دست آوریم. در فقه نظام، ما از گزاره‌های تجویزی (احکام) و توصیفی (مبانی و فلسفه احکام) یک نظام و مجموعه‌ای را می‌سازیم و بر اساس آن، یک تجویزات و احکامی را تولید می‌کنیم. 🔸نقد: ما بر اساس فقه رایج سنتی، مشکلات را حل کردیم و نیازی به این نوع فقه نداریم. فقه سنتی، پاسخگو است؛ بدون اینکه استکشاف النظام کنیم؛ زیرا ادله و قواعد العامه فراوان داریم و اگر اینها جایی نباشد با اصول عملیه تعیین تکلیف می‌کنیم. 🔹پاسخ: اینکه میگوییم احکام برپایه مصالح و مفاسد است؛ یعنی این در عالم یک مصالح و مفاسد منسجمی است. 🔸نقد: بعضی گفتند این استکشاف نظام ما ثبوتاً آن را نفی نمی‌کنیم اسلام نظام دارد، انتظامات بر این قواعد و گزاره‌هایش حاکم است و جهت‌گیری کلان دارد که ممکن است نزد خود امام معصوم باشد؛ اما آنگاه که ما بخواهیم آنها را کشف کنیم، ممکن است همان قیاس و استحسان و امور ظنیه شود که «إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ» . 🔹پاسخ: برخی تجویزها کلی این نظام منصوص است؛ اما آنهایی که کشف میکنیم، باید یقینی باشد. اگر یقینی نباشد فقط به عنوان قرینه و مؤید به کار میرود و نمیتوان از آن حکمی تولید کرد. اما اگرآن حکم کلی، یقینی باشد، از آن می‌توانیم احکام جزئی تجویزی تولید کنید. مثلا بر اساس اینکه در آموزش، اصل را بر متربی محوری بگذاریم، یا مربی محوری، می‌توانیم احکامی را استخراج کنیم. در سیره فقها این کار معمول است. گاهی احکامی کلی را بداشت میکنند؛ اگر یقینی بود، به عنوان دلیل، اگر ظنی بود، به ع عنوان قرینه استفاده میکنن. مرحوم شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن، همان متد و روشی که مرحوم شهید صدر برای کشف نظامات احکام به کار برده‌اند را در کشف نظام حقوق زن یا خانواده استفاده کرده‌اند. 🔹@feqahat
🔹بررسی فایده دوم: 🔹 می‌توان از آن مبانی و فلسفه علوم را به دست آوریم. ما می‌توانیم گزاره‌های توصیفی درباره خداشناسی، انسان‌شناسی، هستی‌شناسی و ... را بر اساس تولید نظامات فقهی به‌دست آوریم. یعنی تولید مبانی که در علوم مختلف از جمله، اقتصاد، طب و ... استفاده کنیم. تمام این علوم برپایه مبانی شکل می‌گیرند. اقتصاد لیبرال، برپایه مبانی انسان محوری، فردگرایی و آزادی شکل گرفته است. این حد از قدرت نظام سازی و این حد از ورود اسالم به علوم را هیچ کسی نمی‌تواند نفی کند. ممکن است کسانی که مخالف فقه نظام با علوم اسلامی، مثلا اقتصاد اسلامی هستند نیز با این مخالفت نداشته باشند. برخی مانند حضرت آیت الله جوادی عاملی قائلند علمی اسلامی است که برپایه این مبانی باشد. درنتیجه در نظام فرهنگی اسلام، باید مبانی آن ترسیم شود. با استفاده از مبانی منصوص و بیان شده در ادله و مبانی که از کنار یکدیگر قرار دادن آنها به دست می‌آید. بر اساس آن، فلسفه علوم فرهنگی تربیتی را به دست می‌آوریم. 🔹@feqahat
🔹بررسی فایده سوم: 🔹می‌توان از نظامات فقهی، مثلا نظام اقتصاد اسلامی، قواعد علمی را به دست آورد و تولید علم کرد. مانند تولید علم طب اسلامی، علم اقتصاد اسلامی و علم تعلیم و تربیت اسلامی. اگر نظام هر مسائلی را به دست آوریم، می‌توانیم علم اسلامی آن مسائل را تولید کنیم مانند علم اقتصاد اسلامی. 🔹درباره ایجاد علم اسلامی سه نگاه است. 🔹الف) ورود حداقلی اسلام. اسلام آمده اخلاق بشر را اصلاح کند و او را هدایت معنوی کند؛ پس نیامده برای او علم بیاورد. درنتیجه علم اسلامی بی معناست؛ علوم، تفکر و تجربیات بشری است. 🔸نقد: این حرف نادیده گرفتن ورودهای متعدد آیات و روایاتی است که در مورد موضوعات علمی و عرصه‌های مختلف علمی نظر داده‌اند. 🔹ب) ورود حداکثری اسلام. اسلام برای همه مسائل و همه علوم و مسائل جزیی آن حرف دارد. 🔸نقد: این حرف در حقیقت نوعی اخباری‌گری و محدود کردن فکر و تجربه بشری است. در حالی که اسلام نیامده است که مانع رشد علوم و اکتشافات علمی بشر گردد. از سویی اگر گفته شده است که پاسخ به همه مسائل در قرآن و کلام اهل بیت هست، این معنا را ندارد که غیر معصوم نیز میتواند همه مسائل را از قرآن برداشت کند. از سویی پاسخ بسیاری از مسائل از اهل بیت ع به ما نرسیده است. 🔹ج) ورود هدایتی اسلامی. اسلام در مبانی و هر آنچه در هدایت انسان و هدایت علوم به سمت صحیح، که رشد دهنده انسان باشد را گفته است. درنتیجه مانع رشد علمی و تجربی بشر نیست. بلکه کلیات و مبانی و برخی مسائل مهم را بیان کرده است، بر اساس آنها در هر دوره نظامات فقهی در اقتصاد، هنر، فرهنگ و تربیت بر اساس شرایط و نتایج علمی ممکن است تغییر کند. درنتیجه اگر علمی بر اساس این چارچوب جلو رود، علم اسلامی یا علم مورد تایید اسلام است. بنابراین، به خلاف نگاه حداقلی و حداکثری، نگاهی دیگر به علوم وجود دارد. در این نگاه، برای اسلام بودن، فقط استفاده از مبانی کافی نیست؛ بلکه استفاده از روش‌ها و قوانین کلی اسلامی نیز برای اسلامی بودن علوم لازم است. دیدگاه برگزیده این است. 🔹درنتیجه: ما نظام فرهنگ اسلام داریم و می‌توان آن را کشف کرد و به‌وسیله آن، تجویزات و قوانین کلی و تجویزات جزیی مسائل را به‌دست آورد. همچنین، می‌توان فلسفه و مبانی فرهنگی ـ تربیتی اسلام را نظم بخشید. همچنین، کمک کرد به تولید علم تربیتی و فرهنگی اسلامی. البته با شرایطی که بیان شد که مهترین آن، اینکه باید این قوانین و تجویزات یقینی باشد؛ وگرنه فقط در تایید دیگر ادله کاربرد دارند و دلیل مستقل نیستند؛ وگرنه قیاس باطل می‌شود. ممکن است کسی علم اقتصاد اسلامی یا نظام اقتصادی اسلامی را نفی کند؛ اما نفی نظام فرهنگی و تربیتی به معنای بی‌فایده کردن اسلام است؛ زیرا حداقل کار دین، ایجاد این نظام برای هدایت و تربیت انسان است. 🔹@feqahat
نقدی بر یک چندی پیش نقدی را دیدم بر سخن مرجع محترم تقلید، حضرت آیت الله صافی گلپایگانی متن ایشان را نقد آیت الله بیشتر دیدم تا نقد سخن آیت الله! درحالی که باید سخن را نقد کرد، نه حتما سخنگو را؛ به ویژه آنگاه که سخنگو، عالمی وارسته است می‌دانیم سالها در فضای انقلاب اسلامی سخن گفته است. آیا نمی‌شد به سبک سلف حوزی‌مان نقدی در کمال احترام بر سخن یا نگاه اینشان داشت و آسمان ریسمان به هم ندوخت؟ اما یک نکته واقعا آیا قرار است، همه فقها بشوند سخنگوی جریان انقلاب؟ آیا نگاه امامین انقلاب این است که لزوما نگاه یک مرجع تقلیدباید نگاه رهبری باشد؟ آیا اگر مرجعی نگاهی متفاوت داشت، حتما به دفتر او نفوذ شده است؟! اینگونه ساواکی برخورد کردن برخی عزیزان با دیدگاه‌های مختلف، جریان مقابل را تقویت می‌کند و به آنها حق می‌دهد که شما چرا استقلال مرجعیت را زیر سوال می‌برید که در این موارد راست می‌گویند! به یقین، من با این حرف موافقم که مشکل اقتصادی ما حتما ریشه در داخل دارد؛ از خیانت‌ها تا ترک فعلها؛ اما آیا قرار است دیگر واقعیات را ندید؟ آیا باید حتما یک مرجع تقلید یه این نتیجه برسد؟ احساسم این است که یک دیکتاتوری ویژه‌ای در رفقای انقلابی در حال شکل گرفتن است و هر صدای مخالف و نه لزوما متضاد را نفوذ و خیانت و نفهمی می‌گمارند. امیدواریم خداوند آنها را از عاقبت خاتمی‌ و گنجی‌ شدن‌ها در امانشان دارد که آنها نیز زمانی از اینها دیکتاتور انقلابی‌تر بودن. 🔹@feqahat
فقه فرهنگ ۲۱.mp3
25.12M
🔹جلسه بیست و یکم 🔸بررسی دو قاعده نفس سبیل و عزت اسلامی در حاکمیت فرهنگی. 🔹قاعده نفی سبیل 🔸قاعده نفی سبیل از آیه ((وَ لَنْ یَجْعَلَ اَللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً)) برداشت شده است. برپایه این قاعده هر «حکم» فقهی که سبب تسلط کافر بر مؤمن شود، برداشته می‌شود. برای نمونه پدر و جدّ پدری از منظر فقهی بر بچه ولایت دارند؛ اما اگر این بچه مسلمان شد و پدر کافر بود، ولایت پدر برداشته می‌شود؛ زیرا سبب تسلط کافر بر مؤمن می‌شود. این نفی ولایت بسیاری از احکام اولیه را محدود می‌کند و پیامدهای فراوانی دارد. فلسفه قاعده نفی سبیل، حفظ عزت مسلمانان است. 🔸یکی از مصادیق مهم سبیل و تسلط کفار، امروزه شبکه اینترنت است که در حقیقت شبکه ملی آمریکاست. ما در فضای مجازی و اینترنت فرزندان را وارد کشور آمریکا می‌کنیم! علت حساس نبودن به این مسئله عدم فهم معنای واقعی این تسلط است. هنوز برخی این فضا را مجازی می‌دانند! اما تاثیر آن بیشتر از فضای حقیقی شده است! در مورد ایجاد شبکه ملی اطلاعات، از سوی همه کم کاری شد. دولت پیشین که انتظاری نبود؛ چرا دستگاه‌های حاکمیتی و فرهنگی دیگر وظیفه خود را انجام نمی‌دهند! فقه می‌گویند به موجب قاعده تسبیب، در بسیاری از گناهان شریک هستند! و نسبت به وظایف خود، ترک فعل کرده‌اند. 🔸نتیجه این فضا، این است که ما در مسئله حجاب، با کودتای فرهنگی مواجه شدیم، نه تهاجم فرهنگی! 🔹@feqahat
🔹قاعده عزت اسلامی 🔸در قرآن و روایات یک اصل مهم این است که پیوسته باید عزت مسلمانان حفظ گردد. قاعده عزت اسلامی، دایره وسیعی دارد که حداقل آن نفی سبیل است؛ بیش از آن ایجاد عزت بیشتر و برای جامعه اسلامی و مسلمانان است. ادله 🔸قرآن کریم می‌فرماید: ((وَ لِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ)). برپایه این آیه، عزت اختصاص به خدا، رسول و مؤمنان دارد و نباید از دست برود. در آیه دیگر می‌فرماید: ((کَلِمَةُ اَللّهِ هِیَ اَلْعُلْیا)) یعنی «الله» و پیروان الله همیشه در مرتبه بلند قرار دارند و نباید این جایگاه آنها خدشه‌دار شود. حفظ و تقویت عزت مسلمانان وظیفه همگانی است. هر مکلفی موظف به خودداری است از آنچه عزت و کرامت جامعه اسلامی را تهدید می‌کند؛ در مقابل، اعمالی که سبب عزت جامعه اسلامی می‌شود انجام دهد. 🔸حکم برداشتی این تکلیف کفایی است و هرگاه عده‌ای این کار را انجام دهند، از دیگران ساقط می‌شود. حاکم به جهت قدرتی که دارد، وظیفه‌ای سنگین‌تر دارد؛ اما حفظ عزت جامعه اسلامی تنها وظیفه حکومت نیست؛ اما چون وظیفه ویژه دارد، اگر در این جهت اقدام نکند، ترک فعل کرده است. 🔸دایره حکم: ▫️الزامی: آنچه موجب تسلط کفار بر مسلمانان شود حرام و نفی سبیل، واجب است. ▫️غیر الزامی: در درجه بالاتر از نفی سبیل، هرآنچه باعث عزت جامعه اسلامی شود، استحباب مؤکد دارد. زیرا عزت اسلامی درجاتی دارد که به یقین نمی‌توان تمامی مراتب آن را واجب دانست. 🔹@feqahat
🔹نکته مهم فقهی 🔸از جملات خبری مانند (وَ لَنْ یَجْعَلَ اَللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً)) دو نوع می‌توان برداشت داشت: ▫️1. برداشت توصیفی. این جملات همان معنای خبری دارند و اینگونه توصیفات، مبانی فقهی را تشکیل می‌دهند که می‌توان از آنها چندین حکم تجویزی استفاده کرد. این توصیفات، نظامات فقهی را در ابواب مختلف می‌سازد. ▫️2. برداشت تجویزی. فقها، جملات خبری را به دو صورت تبدیل به انشائی و از آنها تجویز برداشت می‌کنند: الف) خبری در مقام انشا. در این نوع برداشت گفته می‌شود این جملات خبری در مقام انشا هستند . صاحب کفایه، می‌گوید: جمله های خبریه ای که در مقام انشاء هستند ظهور در وجوب دارند بلکه نسبت به ظهور صیغه امر در وجوب، آکد است. [کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ج۱، ص۷۱٫]. مقال در مقام انشا، همین مثال است. در قرآن، این جمله در مقام انشا و بیان حکم این جمله را بیان شده است. درنتیجه معنای انشایی برداشت میشود. ب) خبری ملازم با انشا. یعنی این جمله خبری ملازم هست با یک انشا. مانند روایاتی که میگوید، نزدیک ترین حالت انسان به کفر عیبجویی از مسلمان است. این گونه روایات خبری هستند، اما ملازم یک انشا هستند که عیبجویی حرام است. بسیاری از ادله فرهنگی و تربیتی، در قالب جملات خبری بیان شده‌اند. 🔹@feqahat
🔹مشکل توجه نداشتن به اهمیت حاکمیت در فضای مجازی چیست؟ حکم را نمی‌دانیم یا موضوع را؟ 🔸پاسخ روشن است؛ موضوع را فهم نکرده‌ایم. ▫️همه می‌دانیم که نفی سیبل کافر بر مسلمانان واجب است و تسلط دادن کفار بر مسلمان حرام! اما فضای مجازی کشورمان را به راحتی مستعمره آمریکا کرده‌ایم. اما موضوع را خوب درک نکردیم. تصور کنید در کشورما، آمریکا سینما، کتابخانه و مراکز تفریحی و علمی بزند؛ با پچرم خودش و در هر ساعت میلیون‌ها جوان ایرانی وارد این ساختمان‌ها شوند! اگر این اتفاق بیفتد، بزرگان، دلسوزان نظام و حتی والدین متدین چه می‌گویند؟ چه اقدامی می‌کنند؟ اما آیا این حساسیت را نسبت به حضور جوانانمان در سینماها، تفریح‌گاه‌ها و کتابخانه‌های مجازی آمریکایی داریم؟ ▫️فضای مجازی را فهم نکرده‌ایم! ▫️دیگر، فضای مجازی نیست! ▫️بخشی از فضای حقیقی زندگی بشر شده است! ▫️با همان احکام بیان شده در فقه برای فضای حقیقی! 🔹@feqahat
🔹نظام‌سازی یك امر دفعی و یكباره نیست؛ معنایش این نیست كه ما یك نظامی را بر اساس فقه كشف كردیم و استدلال كردیم و این را گذاشتیم وسط، و این تمام شد؛ نه، اینجوری نیست. نظام‌سازی یك امر جاری است؛ روزبه‌روز بایستی تكمیل شود، تتمیم شود. ممكن است یك جائی اشتباه كرده باشیم اما مهم این است كه ما بر اساس این اشتباه، خودمان را تصحیح كنیم، خودمان را اصلاح كنیم؛ این جزو متمم نظام‌سازی است. نه اینكه گذشته را خراب كنیم. اینكه ما میگوئیم نظام‌سازی جریان دارد، معنایش این نیست كه هرچه را ساختیم و بنا كردیم، خراب كنیم؛ قانون اساسی‌مان را خراب كنیم، نظام حكومتی و دولتی‌مان را ضایع كنیم؛ نه، آنچه را كه ساختیم، حفظ كنیم، نواقصش را برطرف كنیم، آن را تكمیل كنیم. این كار، یك كار لازمی است.۱۳۹۰/۰۶/۱۷ بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 🔹@feqahat
فقه فرهنگ ۲۲_1.mp3
33.61M
🔹جلسه بیست و دوم 🔹قاعده حفظ نظام اجتماعی و تاثیر آن در مدیریت فرهنگی 🔸این قاعده به دو معنا استفاده می‌شود: 1. «حفظ نظام مادی و معنوی» جامعه اسلامی. مثلا اگر کسانی متصدی قضا نشوند، نظام معیشت مردم اختلال پیدا می‌کند. 2. «حفظ حکومت اسلامی» در فقه حکومتی مراد از حفظ نظام، حفظ حکومت اسلامی است. 🔸عده‌ای این دو را دو تا قاعده می‌دانند اما می‌توان گفت هر دو یک قاعده هستند اما در دو مرتبه. به هر صورت، منظورمان الان، «حفظ نظام مادی و معنوی» جامعه اسلامی است. 🔸فقهای بسیاری از شهید ثانی و شیخ انصاری تا فقهای امروز، از این قاعده در اثبات احکام بسیاری بهره برده‌اند. مثلا در اثبات قاعده ید، حمل عمل مؤمن بر صحت، وجوب کفایی قضاوت و ... 🔹ادله 1. مهمترین دلیل دلیل عقلی است. عقلی حکم می‌کند به اینکه هرآنچه برای نظم جامعه مفید است، راجح و آنچه این نظم را از بین برد، مذموم است. 2. روایات مانند اینکه در روایتی حکمت قاعده ید اینگونه بیان شده : مُحَمَّدُ‌‌‌بن يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ‌‌‌بن إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ‌‌‌بن مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ جَمِيعاً عَنِ (الْقَاسِمِ‌‌‌بن يَحْيَى) عَنْ سُلَيْمَانَ‌‌‌بن دَاوُدَ عَنْ حَفْصِ‌‌‌بن غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ...لَوْ لَمْ يَجُزْ‌ هَذَا- لَمْ يَقُمْ لِلْمُسْلِمِينَ سُوقٌ. (وسائل الشيعة، ج‌۲۷، ص۲۹۲) روایات و استفاده فقها از قاعده حفظ نظام اجتماعی نشان می‌دهد که این قاعده به نوعی از مقاصد شریعت است. البته مقاصد الشریعت، مراتبی دارد و برای رسیدن هدف والاتر می‌توان نظام اجتماعی را به هم ریخت. مانند انقلاب اسلامی. 🔹@feqahat
🔹 سطوح قاعده حفظ نظام ▫️یکم. رجحانی: قواعدی که اگر رعایت شود وضع زندگی اجتماعی بهتر می‌شود. ▫️دوم. الزامی: قواعدی که بی‌توجهی به آنها سبب اختلال کلی زندگی می‌شود که همان حرمت اخلال در نظام است. حد اقل حفظ نظام، عدم اخلال است. به این واجبات، «واجبات نظامیه» گفته می‌شود. 🔸 این دو سطح، حکم مستقل عقل است. این حکم از پشتوانه شرع نیز برخوردار است؛ شارع در موارد متعددی، تصریح کرده که اختلال نظم زندگی اجتماعی حرام است. 🔹 متغیر بودن قاعده حفظ نظام سطح وجوب این قاعده شامل اموری می‌شود که در نظم زندگی اجتماعی نقش اساسی دارند. اگر شرایط تغییر یابد و آن امور از اهمیت بیفتند، حکم آنها نیز تغییر خواهد کرد. اهمیت امور، بسته به شرایط زندگی است. 🔹 تطبیق قاعده حفظ نظام بر وظیفه تعلیم و تربیت اگر زندگی یک جامعه به دانش‌های خاص یا مهارت‌ها و فنون ویژه نیازمند باشد، برپایه این قاعده بر همه مکلفان ازجمله حاکم اسلامی لازم است زمینه تحصیل آنها را فراهم سازند. برای نمونه اگر سوادآموزی عمومی، تخصص در رشته‌های مختلف، مشاغل گوناگون، یادگیری قانون‌های راهنمایی و رانندگی، مهارت استفاده از رایانه و ... در جامعه امروز ضرورت داشته باشد، حاکم مسلمان باید به ترویج و توسعه این دانش‌ها و مشاغل بپردازد. همچنین اهمیت و نقش تربیت اخلاقی و ایمانی در نظم جامعه جای انکار ندارد. درنتیجه براساس قاعده حفظ نظام، تحقق حدی لازم از تعلیم و تربیت در نظم زندگی اجتماعی، بر حاکم واجب است. 🔹کفایی بودن این حکم کفایی است. در ابتدا متوجه همه مکلفان به ویژه حاکم «مبسوط الید» است؛ اما هرگاه عده‌ای بر این امر قیام کنند و به‌اندازه کافی تعلیم و تربیت صورت گیرد و پیش رود، از عهده حاکم و دیگر مکلفان ساقط می‌شود. ⭕️نظاماتی که در جامعه ما دچار اختلال شده‌اند و بر حاکمیت واجب است نسبت به رفع اخلال در آنها اقدام کند: 🔸نظام رسانه‌ای و ارتباطی مردم. مردم ما در فضای مجازی، شهروند کشور آمریکا شده‌اند. 🔸امروزه، طلاق، به حدی رسیده که اخلال در نظامات فرهنگی و تربیتی ایجاد کرده. اگر اثبات شود که از علل اصلی آن، عدم انتخاب درست است؛ حاکمیت وظیفه دارد مشاوره پیش از ازدواج را الزامی کند. همانگونه که پیش از طلاق این کار را کرده است. 🔸نظام دیگر، نظام تامین مالی کارهای فرهنگی است که از آشفتگی بسیاری برخوردار است. ممکن است پیشنهاد، تجمیع وزارت خانه‌ای به نام موقوفات و فرهنگ باشد. یعنی تجمیع اراده اوقاف و سازمان تبلیغات. در جهت استقلال مالی و احیای وقف. 🔸نظام غیر سازمان یافته دیگر، نظام مالی طلاب است. آن سازمانی که گوسفندچرانی را به روحانیون مستقر آموزش می‌دهد، فهمی صحیح از این نظام ندارد. مدیریت حوزه و سازمانهای اعزام کننده باید حق روحانیون مستقر را از کشور بگیرند. حضور آنها تاثیر مستقیم در برپاماندن نظام اسلامی و کم کردن هزینه‌های مبارزه با آسیب‌های اجتماعی دارد؛ اما حق آنها به اندازه یک یک کارمند خانه بهداشت در روستا هم داده نمی‌شود؛ درحالی که بهداشت روانی اهمیت بیشتری دارد. 🔹@feqahat