*
نزدیک افرادی بمون که
روحت رو رنگی می کنن...😍
❤️@ferestea🎼🌹
*
شمع به کبریت گفت:
از تو میترسم تو قاتل من هستی
کبریت گفت
از من نترس
از ریسمانی بترس
که در دل خود جای دادی...
عامل نابودی انسان ها
تفکرات منفی خودشان است،
نه عوامل بیرونی...
❤️@ferestea🎼🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*
یه تزیین شیک و راحت با طالبی 🩷💚
و چند حبه انگور 😍👌🍈🍈
❤️@ferestea🎼🌹
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*
کاش میشد زندگی تکرار داشت . . .
لااقل تکرار را یکبار داشت . . .
ساعتم برعکس میچرخید...
و من برتنم میشد گشاد این پیرهن . . .
آن دبستان ، کودکی ، سرمشق آب . . .
پای مادر هم برایم جای خواب . . .
خود برون میکردم از دلواپسی . . .
دل نمیدادم به دست هر کسی . . .
عمر هستی ، خوب و بد بسیار نیست . . .
حیف هرگز قابل تکرار نیست !💔
❤️@ferestea🎼🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️
برات آرزو میکنم چشمات اگه تَر شد؛
به شوقِ اجابتِ آرزوت باشه🌱
روزت قشنگ رفیق جـاااانم🌹
@ferestea🎼🌹
♥️ℒℴνℯ♥️
عشق جـاااانم
تـ♡ـو همه چیز منی💞
دلیل همه شیرینی های زندگیم
دلیل همه خوشی هام😘
دلیل همه آرامشی که دارم😍
تو یه پدیدهی قشنگی هستی تو زندگیم
که هر لحظه بهش فکر میکنم؛
آروم میشم و لبخند رو لبم میاد
دلم بی تابته، چشام بی قرارته🥺
تو همه زندگیمی، همه کَسمی
بمونی برام دارو ندار من♥🧿🔒
@ferestea🎼🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️
تــ♡ــو را جور دیگر دوست دارم😘❤️🔥
@ferestea🎼🌹
روزی واعظی به مردمش می گفت:
ای مردم!
هر کس دعا را از روی اخلاص بگوید، می تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه میرود.
جوان ساده و پاکدل،
که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت، در پای منبر بود.
چون این سخن از واعظ شنید،
بسیار خوشحال شد.
هنگام بازگشت به خانه،
دعا گویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت...
روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد.
آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند.
روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند.
واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد.
چون به رودخانه رسیدند، جوان دعا گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت،
اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام بر نمی داشت...
جوان گفت:
ای بزرگوار!
تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین میکنم، پس چرا اینک برجای خود ایستاده ای، دعا را بگو و از روی آب گذر کن!
واعظ، آهی کشید و گفت:
حق،همان است که تو میگویی،
اما دلی که تو داری، من ندارم!
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🌸🍃@ferestea🎼🌹