ادیسون به خانه بازگشت یادداشتی به مادرش داد،گفت : این را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند، مادر در حالی که اشک در چشم داشت برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است واین مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید.سالها گذشت مادرش درگذشت. روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد برگه ای در میان شکاف دیوار اورا کنجکاو کرد آن را دراورده و خواند، نوشته بود:کودک شما کودن است از فردا اورا به مدرسه راه نمی دهیم.
ادیسون ساعتها گریست و در خاطراتش نوشت:توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.
سِر الکس فرگوسن
تو اولین مسابقه که مربیگری میکردم
دعا کردم و از خدا خواستم که برنده باشم
اما نبردیم
فهمیدم که تیم مقابلم هم خدا داره
پس از آن به بعد (تلاش کردم)
﴿آخـرینخاطرھ﴾
سِر الکس فرگوسن تو اولین مسابقه که مربیگری میکردم دعا کردم و از خدا خواستم که برنده باشم اما نبردی
فرگوسن سرمربی تاریخی تیم شیاطین سرخ(منچستر یونایتد) هستش
که به پدر رونالدو در فوتبال معروف است.