eitaa logo
فیضیه - در انتظار انتقام سخت
278 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
14.7هزار ویدیو
53 فایل
کانال اختصاصی روزنامه فیضیه - برای ارتباط با ادمین پیام خود را به @hakimi بفرستید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😳نمیدانم این اثر آقای گلریز رو یادتون هست؟ درست بعد از اعلام شکست داعش و نامه حاج قاسم به آقا از خبر سیما پخش شد اما از فردای آن روز، جلوی پخش این سرود از صدا و سیما و انتشار آن در فضای مجازی گرفته شد و الان کمتر کسی این اثر رو دیده، شنیده یا یادشه! ❌📛کدام جریان فکری خودباخته جلوی نشر این اثر را گرفت؟!! 💥 https://eitaa.com/feyziehnews
16.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این کلیپ زیاد پخش‌ شده ولی باز هم مشاهده کنید تا بلد باشیم به نسل امروز درباره معاندین نظام چه بگوییم! ⭕️ مستندات تکان دهنده‌ای که مدعیان زن، زندگی، آزادی را خلع سلاح می‌کند. https://eitaa.com/feyziehnews
•°•○●○ ○●○•°• از امام صـــــادق (علیہ السلام) پرسیدند: ◻️یوم الحسره،کدام روز است کہ خدا مے فرماید: بترسان ایشان را از روز " حسرت " ▪️حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است کہ حتے نیکوکاران هم حسرت مے خوردند کہ چرا بیشتر نیکے نکردند. ◽️ پرسیدند: آیا کسے هست کہ در آن روز حسرت نداشته باشد؟ ▪️حضرت فرمودند :  آرے، کسے کہ در این دنیا مدام بر رسول خدا " صـــــلوات " فرستاده باشد. 📗وسائل الشیعه/ج۷ اَللهُمَ صَلِ عَلے مُحَمَد وَ آلِ مُحَمَد وَ عَجِّل فَرَجَهُم https://eitaa.com/feyziehnews
🔥زنانی در آخرالزمان... ┄┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅┄ https://eitaa.com/feyziehnews
🚨 این عکس، جایگزین ساعت‌ها تحلیل است! سایه‌ی مهر رضا بر سر ماست دست یاری خدا همره ماست گو به‌کفتار و سگ و گرگ و پلنگ شکر، لله که علی رهبر ماست https://eitaa.com/feyziehnews
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این حرف ها عادی و اتفاقی نیست؛ نزدیک است ان شاءلله...و ما مقاومت می کنیم... 🔹 جهت تعجیل در ان شاءلله و سلامتی مولایمان عج صلواتی عنایت بفرمایید.....
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۰ روزه میگیم بیایید حرف بزنیم! شماهایی که میگید ما دانشجوئیم ⭕️ پیراهن ما را پاره می‌کنن! شما به کدوم مکتب و دین هستید؟ ما نوادگان رئیسعلی دلواری هستیم ... https://eitaa.com/feyziehnews
🏴 لا یوم کیومک یا اباعبدالله ‍ کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» انگار اضطراب گرفته باشد، لبهایش کبود شده بود و چانه‌اش می‌لرزید. بغلش کردم و چسباندمش به سینه‌ام. آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را می‌بخشی؟ این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟» برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمی‌شد. از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.» یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟» گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد می‌کرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) قدم برمی‌داشت.» یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ https://eitaa.com/feyziehnews