eitaa logo
فیضیه - در انتظار انتقام سخت
309 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
12.9هزار ویدیو
48 فایل
کانال اختصاصی روزنامه فیضیه - برای ارتباط با ادمین پیام خود را به @hakimi بفرستید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدوداً پنج سال پیش از ظریف می‌پرسن که چرا با وجود امضای برجام هنوز اوضاع‌ بورس خرابه! آقای ظریف پنج سال پیش وضعیت بورس بخاطر عملکرد دولت قبل بود، الان بخاطر چیه؟! 🔻 لینک شکایت ملت بزرگ ایران از رئیس جمهور https://asle90.24on.ir/n/3 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
⚖ *دویست‌هزار شکایت، منتظر عدالت* 🔺 *شکایت ملت بزرگ ایران از روحانی از مرز ۲۰۰ هزار نفر گذشت👇🏻* *👉🏻 asle90.24on.ir* *برای ثبت شکایت به این‌نشانی👆🏻 مراجعه کرده و جمع ۲۰۰ هزار نفره ی شکایت کنندگان روحانی بپیوندید👊* ** ** 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
💢👈به خیال نجات از دست دیکتاتور به گرگها پناه بردند💥‼️ اما دیگر چه سود⁉️ داستان واقعی زیر را در مورد مردمی که بدون بصیرت و درک صحیح از دین و واقعیتهای سیاسی و اجتماعی و نظامی مسیری را پیمودند که دیگر قابل بازگشت نیست!! 💢💥👇👇👇👇👇💥💢
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 باسلام محضر دوستان، تقاضا دارم این متن رو بادقت تا آخر بخونید.. 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏. *داستان عبرت آموز ابوبشیر از سوریه ⚡ ابوبشیر ساکن دمشق سوریه است ، کشاورز است و سه دختر و یک پسر دارد ، شصت ساله هست و خاطرات خودش را درباره اوضاع سوریه قبل و بعد از داعش برای ما بازگو می کند ، حرفهای شنیدنی دارد که پیشنهاد میکنم حتما بخونید!! 💎 ابوبشیر می گوید : ⚡ مردم سوریه و از جمله خودم قبل از پیدایش داعش دچار یک توهم شده بودیم و بر اثر تبلیغات فراوان مخالفان بشار اسد در خارج و داخل سوریه ، به این نتیجه رسیده بودیم که عامل تمام بدبختیهای مردم سوریه شخص بشار اسد و دولتش هست و هر طور شده باید بشار اسد برود !!!!! ⛔ در آن زمان پیامهای زیادی بین مردم سوریه پخش میشد که بشار اسد یک دیکتاتور است و باید حتما برود ، نجات سوریه یعنی رفتن بشار اسد و هر روز مخالفان نظام بشار اسد بیشتر میشدند و راهپیمایی و تحصن انجام میشد ، من هم در برخی از راهپیمایی ها شرکت میکردم و فرزندانم را هم تحریک میکردم که علیه بشار اسد تبلیغ کنید و همه جا بگویید دیکتاتور سوریه باید برود !!!! ⚡ زمان گذشت تا اینکه تحصنها و اعتراضات بیشتر شد و یادم هست در شهر حمص جرقه اعتراضات خشونت بار علیه سوریه و بشار اسد زده شد. مردم حمص به خیابانها آمدند و نیروهای نظامی بشار اسد هم برای کنترل آنها جمع شده بودند که تیراندازی شد و عده ای کشته و زخمی شدند و از آن روز اعتراضات مردم سوریه و مخالفان بشار اسد رنگ و بوی خون گرفت ، اما کسی نمیدانست که آینده حامل چه خبرها و حوادثی است!!!! ⚡ مردم متحصن عصبانی بودند و جنازه های کشته شدگان را باشور و هیجان خاصی تشییع کردند و در همین اوضاع و احوال بود که سروکله مخالفان نظام سوریه و بشار اسد پیدا شد : گروه.داعش !!!!😱 گروهی که با پرچم« محمد رسول الله » و شعارهای اسلامی آمدند و میخواستند مردم سوریه را از چنگال بشار اسد و حکومت دیکتاتوریش نجات دهند!!!! ⛔ ما ابتدا از آمدن داعش خوشحال شدیم ، چون تنها خواسته ما سرنگونی حکومت بشار اسد و ایجاد یک دولت جدید بود و داعش چنین وعده ای را به مردم سوریه میداد ، شهرهای سوریه روز بروز شاهد درگیریها و کشتار بود و داعش با همراهی مردم و مخالفان بشار اسد ، شهرها و روستاهای سوریه را یک به یک اشغال میکرد و پیش میرفت!!! ما هم خوشحال بودیم. 😊 ⚡ داعش پس از اشغال شهرها ، حکومت نظامی خشکی را اجرا میکرد ، موافقان بشار اسد را شناسایی و دستگیر میکردند و در میدان شهر گردن میزدند ، مخالفان بشار اسد هم خوشحال بودند و میزدند و می رقصیدند ، در این ایام بود که من هم دست زن و بچه خودم را گرفتم و به شهر حلب رفتیم و در حکومت اسلامی داعش زندگی خود را شروع کردیم!!! ⚡ داعش دختران و زنان سوری زیادی را به بهانه های مختلف اسیر میکرد و آنها را در بازار بفروش میرساند ، ثروتمندان و سرمایه داران عربستانی ، اماراتی ، و حتی اروپایی می آمدند و دختران زیبا و کم سن و سال را جدا میکردند و میخریدند ، من این صحنه ها را در بازار حلب دیدم و چون خودم دختر داشتم بشدت ناراحت میشدم ، گریه های آن دختران در هنگام اسارت در قفس و موقع خرید و فروش آزارم میداد !!!! ⚡ مبلغین وهابی داعش روی ذهن پسرم بشیر خیلی کار کردند تا او را عضو داعش کنند . پسرم بشیر جوان ۲۰ ساله ای بیش نبود و اطلاعات کمی درباره دین داشت. شخصی بنام ابوجهاد با او دوست شده بود و روی ذهن بشیر خیلی اثر گذاشته بود. ⚡ یک روز بشیر کنارم آمد و از من اجازه خواست تا در یکی از عملیاتهای نظامی داعش شرکت کند . من بشدت مخالف بودم چون از طرز تفکر وهابیت خوشم نمی آمد و آن را قبول نداشتم ، اما بشیر دیگر حرف مرا گوش نمیکرد ، تمام فکر و ذکرش ابوجهاد بود. ابوجهاد او را عضو داعش کرده بود و ماهیانه هزار دلار به بشیر میدادند!! ⚡ به بشیر گفتم چرا میخواهی برای داعش بجنگی؟! مگر آنها را میشناسی ؟! عقایدشان را میدانی!؟ حرفهای عجیبی میزد ، میگفت شیعه مشرک است و ما باید آنها را بکشیم !!!! بشیر میگفت وظیفه داعش ابتدا کشتن مشرکین ( شیعیان) هست و سپس نبرد با کافرین !! میگفت با کشتن شیعیان ما به بهشت میرویم !!! این چرندیات را ابوجهاد در مغزش کرده بود.😔 ⚡ با مادرش صحبت کردم تا بشیر را منصرف کند ، اما صحبتها و نصیحتهای من و مادرش فایده نداشت و بشیر دیگر یک داعشی تمام عیار شده بود . او بعد از چند ماه تمرین نظامی ، وارد عملیاتهای داعش شد و بعد از یکسال جنگ با نیروهای سوری ، عاقبت کشته شد. جنازه اش هم برایمان نیاوردند ، فقط خبر کشته شدنش را ابوجهاد به من داد و تمام!!! جنگ داخلی سوریه تنها پسرم را از من گرفت و بشیر در راه باطل تفکر داعش و وهابیت خونش را هدر داد!! ⚡ وضعیت شهرهای تحت تسلط داعش هر روز سخت تر میشد. داعش ابتدا گفته بود که کاری به مسلمانان اهل سنت سوریه ندارد و فقط با شیعیان میجنگد ، اما
کم کم خشونتهای داعش دامن اهل سنت را هم گرفت. حکومت داعش سراسر خشونت بود. آنها دختری را در میدان شهر گر دن زدند ، من از مردمی که در میدان شهر جمع شده بودند پرسیدم جرم این دختر چه بوده ؟! گفتند در اینترنت و فیس بوک فعالیت داشته و این کار از نظر داعش حرام است!!! ⚡ داعش دین اسلام را وارونه کرده بود ، ما مردم سوریه گرفتار کسانی شده بودیم که بنام اسلام ، کارهای خلاف اسلام میکردند و چاره ای جز تحمل کردن نداشتیم . آنها مخالفان خود را بشدت سرکوب و اعدام میکردند. اوضاع زندگی در رقه و حلب سخت بود. نیروهای داعش بظاهر هم مسلمان نبودند. فرماندهان آنها نماز نمیخواندند و چنین جواب میدادند که جهاد کردن بالاتر از نماز خواندن است!!! ⚡ مردم سوریه برای نجات از دست حکومت بشار اسد قیام کردند ، اما گرفتار حکومتی بسیار خشن تر و بی منطق تر مانند حکومت داعش شدند. من بشدت پشیمان بودم و پسرم را هم در این راه باطل از دست دادم ، میخواستم به دمشق برگردم ، اما اجازه نمیدادند. ⚡ یادم هست بشیر درباره فرماندهان نظامی داعش برایم تعریف میکرد که آنها عرب نیستند. از چچن و اسراییل آمده اند و ما را آموزش نظامی میدهند. بشیر تنها فرزند پسرم بود و مرگ او برایم سخت و جانکاه بود. با خودم میگفتم این چه بلایی بود که بر سر مردم سوریه آمد ؟!! چرا وضعمان اینطوری شد. ما که در رفاه و آسایش بودیم . امنیت داشتیم ، چرا خودمان همه اینها را نابود کردیم . چرا فریب مخالفان بشار اسد را خوردیم ، بشار اسد کجا ، داعش کجا !!! ⚡ نارضایتی مردم در شهرهای تحت تسلط داعش هر روز بیشتر میشد. اهل تسنن که روزی فکر میکردند داعش کاری با آنها ندارد و فقط شیعیان و حامیان دولت بشار اسد مجازات میشوند بشدت پشیمان بودند ، اما کار از پشیمانی گذشته و زیر سلطه حکومت خشن و غیر منطقی داعش بودیم . !!!! ⚡ یک روز در مغازه ابویعقوب بودم که گوشی موبایلم زنگ خورد ، همسرم بود. با اضطراب و ناراحتی و صدای پر از گریه گفت ابوبشیر کجایی ؟! سریع بیا خونه !!!! وحشت سراپایم را گرفته بود ، هرچه گفتم چه شده ؟!!!! جواب نداد تلفن قطع شد. سریع رفتم خونه و پر از اضطراب و ناراحتی بودم. ⚡ وقتی به منزل رسیدم دیدم همسر و فوزیه و عایشه بشدت گریه می کنند ، قلبم ایستاده بود ، گفتم ام عایشه بگو ببینم چه شده ؟!!! همسرم فریاد میزد: لیلا را بردند!!! داعش داعش .😭😭 پاهایم سست شد. لیلا دختر آخرم بود. فقط پانزده سال داشت. گفتم چه شده ؟!! بگویید کجا بردند ؟!!! برای چه بردند؟!!! ⚡ عایشه دختر بزرگم گفت : امروز صبح همراه مادر و لیلا رفته بودیم بازار تا پارچه بخریم. در بازار میگشتیم که یک گروه از سربازان داعش را دیدیم. آنها مردم را بازدید میکردند. یک نفر از آنها که رییس بود دست روی سر لیلا گذاشت و گفت زوجه من هست صیغه را خواندم.!!!! با تعجب گفتیم این دختر ابوبشیر است و ازدواج نکرده فقط ۱۵ سال دارد. یکی از سربازان داعش با خشونت ما را زد و گفت هر کسی که ما بپسندیم دست روی سرش میگذاریم و زن ما میشود. 😡😱 ⚡ لیلا آنقدر ترسیده بود که از حال رفت ، هر چه فریاد زدیم و مردم جمع شدند فایده نداشت ، آنها لیلا را بردند و فرمانده آنها گفت به پدرش بگویید اگر دوست دارد سرش در میدان شهر زده شود اعتراض کند !!!! ام عایشه از حال رفته بود و من هم مثل یک انسان داغ دیده روی زمین نشستم . دنیا بر سرم خراب شده بود. لیلای نازنینم را کجا بردند ؟!!! لیلا عزیز زندگیم بود . دختری زیبا و با محبت. دوست داشتنی ....😭❤❤ ⚡ سراسیمه از خانه بیرون آمدم ، به بازار رفتم و ماجرا را به ابویعقوب گفتم . او تنها رفیق من در حلب بود. ابویعقوب دلداریم داد. گفت صبر کن ببینم چه باید کرد. گفت آشنایی دارم شاید بتواند کاری کند. گفت شب بیا تا پیش او برویم تا ببینیم کاری از دستش بر می آید یا نه !!!! ⚡ شب شد و با ابویعقوب به منزل آشنای او رفتیم . ماجرا را برایش گفتیم . سری تکان داد و گفت بعید است بتوانم کاری کنم. گفتم چرا ؟!! مگر میشود یک دختر را بدون اجازه پدرش به همسری گرفت؟!! گفت طبق فتوای علمای داعش بله!!!!! آنها فتوا داده اند اگر مجاهدان داعش از دختری خوششان بیاید ، دست روی سرش بگذارند و بگویند این زن من است و تمام !!!! او دختر شما را عقد کرده و برده و کار سخت است. حالم دگرگون شد و با ناراحتی بر سرو صورت خودم میزدم . 😭 داغ بشیر کم بود ، حالا لیلا را هم از دست داده بودم . مرگ خودم را از خدا خواستم ....... ⚡ بعد از ربوده شدن دخترم لیلا آرام و قرار نداشتم . نه خواب به چشمانم میرفت و نه میل به غذایی داشتم . هر لحظه قیافه معصومانه لیلا جلوی چشمانم ظاهر میشد. خدایا او الان کجاست؟! چه بر سرش آمده ؟! دختر نازنینم دست چه کسانی افتاد؟!!!!😭😭 نمیتوانستم آرام بگیرم . باید هر طور شده نشانی از او پیدا میکردم. ⚡ دوباره به سراغ ابویعقوب رفتم و از او خواستم اگر با داعشی ها رفاقت یا آشنایی
دارد که مطمئن هست به من معرفی کند. او جوانی را به من معرفی کرد که اهل حلب بود و با داعش همکاری خوبی داشت .شاید آن جوان بتواند مرا به لیلایم برساند این تنها آرزوی من در این دنیا بود!! ⚡ قرار ملاقات را ابویعقوب در منزل خود گذاشت ، شب بود و رفتم آنجا ، جوانی با ریش بلند و ظاهر تمام داعشی جلویم نشسته بود. خودم را معرفی کردم و خواسته خودم را مطرح کردم . آن جوان لبخندی به ابویعقوب زد و گفت خرجش زیاد است . آدرس فرمانده ابونصر را میخواهد ، این آدرس محرمانه است. ⚡ به پایش افتادم . گفت فرمانده سربازان گشت بازار ابونصر است و او لیلا را برده است. اگر آدرس خانه اش را میخواهی باید خرج کنی. گفتم حاضرم . چقدر ؟!!! گفت : سه هزار دلار نقد!!!! گفتم خیلی زیاد هست ، من یک کشاورز ساده هستم ندارم .😔 ابویعقوب وساطت کرد و تخفیف خواست . جوان داعشی عاقبت به ۲۵۰۰ دلار راضی شد. ⚡ به خانه آمدم . موضوع را به خانه گفتم . آنها حاضر شدند پول را جمع کنند. فردای آن روز قسمتی از طلا و جواهرات ام عایشه و دختران ، را به بازار بردم و فروختم. اندکی هم پول در خانه داشتم همه را دلار کردم و ۲۵۰۰ دلار را آماده کردم. به ابویعقوب گفتم آن جوان را خبر کن ، پول آماده است. ⚡ سه شب بعد دوباره قرار من با آن جوان در منزل ابویعقوب بود. دلارها را به او دادم . وقتی خیالش راحت شد . آدرس منزل ابونصر را به من داد . منطقه صلاح الدین .....خیابان ..... کوچه ..... . در پوست خودم نمی گنجیدم. اما جوان حرفی زد که نگرانم کرد. گفت آنجا محل خانه فرماندهان داعش است. محافظت میشود. رفتن آنجا سخت است. ممکن است کشته شوی !!!! خیلی مراقب باش. ⚡ گفتم چه کنم ؟! جگر گوشه ام آنجاست. هر خطری باشد باید بروم. از او کمک خواستم. بر خلاف داعشی ها او کمی رحم و مروت داشت. گفت ابتدا تو آنجا نرو . بگذار من بروم و خبری از لیلا برایت بیاورم . بعد به تو میگویم که چه باید انجام دهی. اگر همینطور آنجا بروی کشته خواهی شد. ⚡ خیلی خوشحال شدم . پیشانی آن جوان را بوسیدم. گفتم خدا خیرت بدهد این لطف تو را هرگز فراموش نخواهم کرد. هر چه زودتر باشد بهتر است . من نگران لیلا هستم . آن جوان گفت عملیات بزرگی در راه است و همه نیروها فراخوان زده شده اند. قطعا ابونصر هم در این عملیات خواهد بود . این بهترین فرصت است تا لیلا را ببینم و خبری برایت بیاورم. ⚡ شماره موبایلم را ذخیره کرد و رفت. من و اهل خانه منتظر تماس آن جوان بودیم . نمیدانم شب و روز چگونه بر ما گذشت. مرگ بشیر را کلا فراموش کرده بودم . تمام فکرم پیش لیلا و نجات دخترم بود. خدایا این چه بلایی بود که بر سرمان آمد. 😔😭 ⚡ بیاد روزهای خوب و خوشی افتادم که در دمشق داشتیم . کنار خانواده . همه جمع بودیم . امنیت داشتیم . رفاه داشتیم . زندگی شیرینی داشتیم اما قدرش را ندانستیم. ما احمق شدیم و دنبال مخالفان بشار اسد به خیابانها آمدیم . ما احمق شدیم و فکر میکردیم بشار اسد دیکتاتور سوریه هست و با رفتن او سوریه گلستان میشود. ما چوب حماقت خودمان را خوردیم و اکنون داعش بیرحم بر ما حکومت میکرد...... ⚡ حال و روز شهر حلب روز به روز وخیم تر میشد. خبرهایی میرسید که ارتش سوریه برای تصرف شهر حلب آماده میشود و نیروهای داعش در تکاپوی شدید بودند . وقتی به خیابان میرفتم ، دقیقا جنب و جوش نیروهای داعش و اضطراب چهره های آنها هویدا بود. من از خداوند متعال همیشه درخواست داشتم که روزی برسد و نیروهای داعش و همه تروریستها نابود شوند. محل استقرار نیروهای داعش و حومه حلب توسط خمپاره اندازهای سوری مورد هدف قرار می گرفت. ⚡ یک هفته از آخرین دیدار من با جوان داعشی گذشت و هیچ خبری از لیلا برایم نیاورد ، نگرانی ام بیشتر شده بود . به پیش ابویعقوب رفتم و از او جویای احوال آن جوان شدم . او هم خبری نداشت . با خود میگفتم نکند به من خیانت کرده و پول را به جیب زده و رفت!! یا شاید برایش اتفاقی افتاده !! ذهنم مشغول بود. ⚡ ام عایشه بیتاب لیلا بود . هر روز گریه و زاریش را میدیدم و مانند خنجری بر قلبم می نشست. از آن جوان داعشی ناامید شده بودم . یکروز آدرس منزل ابونصر را برداشتم و توکل به خدا کردم رفتم به آدرس مورد نظر. خیابان و کوچه مورد نظر را زیر نظر گرفتم . ماشینهای داعش و فرماندهان آنها در رفت و آمد بودند . دل به دریا زدم و به ایست و بازرسی رفتم !!! ⚡ سرباز نگهبان ایست داد و از من خواست خودم را معرفی کنم . گفتم ابوبشیر هستم و با فرمانده ابونصر فامیل هستیم !! خندیدند و مرا مسخره کردند. گفتند ابونصر از کی تا حالا فامیل سوری پیدا کرده ، برو گمشو و گرنه سرت را جدا می کنیم!!! ترس و وحشت سراپایم را گرفت و برگشتم . خدایا گرفتار چه وحشیهایی شده ام !!!! ⚡با ناامیدی به خانه آمدم . ام عایشه گفت ابویعقوب دنبالت می گشت ، برو ببینم چکارت داشت؟!!! به منزل ابویعقوب رفتم ، گفت ابوبشیر برایت متأسفم . گفتم برای
چه مگر چه شده است؟!! گفت از حال آن جوان داعشی جویا شدم گفتند در عملیات هفته پیش کشته شده است !!!! خدایا چه میشنوم ؟!!! تنها امیدم برای پیدا کردن لیلا از دستم رفت!!!!😔 ⚡ گفتم حالا چه خاکی بر سرم کنم ؟! او پولها را گرفت و هیچ کاری هم برایم نکرد و کشته شد. نمیتوانستم چکار کنم. منتظر یک اتفاق عجیب و غریب بودم و هیچ راهی نداشتم . یک شب در حال خواب بودم که صدای خمپاره ها در داخل شهر زیاد شد. شهر حلب حالت جنگی به خود گرفته بود . صبح فردا دوباره به منطقه صلاح الدین رفتم . با خمپاره قسمتهایی از خانه ها خراب شده بود. ایست و بازرسی داعش هم وجود نداشت!!! منطقه خلوت شده بود و رفت و آمدی نداشت!!! بیشتر نگران شدم مگر چه شده بود؟!!! ⚡ ظاهرا دیشب این منطقه توسط هواپیما و خمپاره اندازها بمباران شده بود. به خیابان و کوچه مورد نظر رفتم ، همانجایی که آدرس منزل ابونصر بود. ساختمان خراب شده بود و هیچ کس حضور نداشت!!!! خدایا نکند لیلا کشته شده باشد ، نکند زیر آوارها باشد!!!!‌ دلشوره ام بیشتر شد ، اما کاری از دستم بر نمی آمد. به داخل ساختمان خراب شده رفتم و شروع کردم لیلا را صدا زدن!!! ⚡ لیلای من آنجا وجود نداشت و هیچ جوابی نیامد. 😭😔 خدایا این سرگذشت را چگونه باید تحمل کنم ، پسرم بشیر از دست رفت و قربانی داعش شد و اکنون دخترم لیلا گرفتار چنگال داعشیها شده و خبری از او ندارم !!! چقدر آن روزها بر من و خانواده ام سخت گذشت. ⚡ سال ۲۰۱۶ بود و خبرها از پیشروی نیروهای بشار اسد بسمت حلب و محاصره حلب در شهر پیچیده بود. چهار ماه بود که دربدر دنبال لیلا گشته بودم و هیچ اثری از او نیافته بودم . کم کم از پیدا کردن لیلا ناامید شده بودم . حال و روزم اصلا خوب نبود ، هرروز داعشیها و خودم را لعنت میکردم !!! خودم را مقصر خون بشیر و لیلا میدانستم ، آرزو داشتم میمردم و این روزهای تلخ را نمی دیدم !!! ⚡ داعش نیروهای مردمی و زن و بچه ها را سپر دفاعی خود میکرد . زنها و کودکان وحشت زده در زیر خمپاره ها و ترکشها سپر نیروهای داعش میشدند و هر روز تعداد زیادی از آنها کشته میشدند. داعش با ما مانند حیوانات برخورد میکرد . آنها عصبانی بودند و مرگ را در یک قدمی خود می دیدند . لذا از روزهای قبل وحشی تر شده بودند. ⚡ حلب در حال آزاد شدن بود ، محله به محله حکومت داعش سقوط میکرد و هر لحظه نوید آزادی ما از چنگال داعش شنیده می شد ⚡ حلب قطب اقتصادی سوریه بود. مهمترین شهر تجاری سوریه که امروز جولانگاه تروریستهای تکفیری شده است. کارخانجات مهم حلب طی سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ توسط نیروهای تروریستی حامی ترکیه برچیده شد و به ترکیه ارسال گشت. !! گرگها همگی بجان سوریه افتاده بودند ، ترکیه از یکطرف ، عربستان سعودی و امارات از طرف دیگر ، اسراییل و آمریکا همینطور!!!😔 ⚡ خاطرات گذشته را که در ذهنم ورق میزنم تمام این خرابیهای امروز سوریه را نتیجه حماقت مردم و فریب خوردن آنها از دشمنان سوریه می بینم. رسانه های مخالفین بشار اسد ، از قبل حس نفرت از بشار اسد را در دل مردم سوریه کاشته بودند که فضا را برای ورود تروریستها به کشورمان آماده کنند!! در واقع مردم سوریه فریب عملیات روانی دشمنان را خورده بودند . و امروز نتیجه ناامنی را با گوشت و پوست خود لمس میکردند. ⚡ حلب در شرف آزاد شدن بود. شهر در محاصره نیروهای مقاومت و ارتش سوریه قرار داشت. تروریستهای وحشی داعش و النصره در حال فرار بسمت ادلب بودند. مردم حلب در اضطراب و ترس قرار داشتند. تروریستهای وحشی عصبانی بودند و هنگام فرار از حلب همه چیز را خراب میکردند . چهره شهر مثل شهر مخروبه شده بود. خدایا این شهر حلب است ؟!!! باورم نمیشد شهر زیبای حلب به این روز بیفتد!!!! ⚡ بعد از هفته ها درگیری شدید و جنگ شهری ، حلب آزاد شد ، روز آزادی حلب برای من بهترین خاطره زندگیم بود. باورش سخت بود یعنی مردم از چنگال تروریستهای وحشی آزاد شده بودند. در خیابانهای شهر مردم به استقبال نیروهای ارتش سوریه و جبهه مقاومت آمده بودند. عکس بشار اسد در دست مردم دیده میشد. حالا قدر آزادی و امنیت را می فهمیدیم. من هم باتفاق همسر و دخترهایم باستقبال رفتیم. همه خوشحال بودیم . ⚡ بعد از استقرار نیروهای ارتش سوریه در حلب ، به مقر نظامیها رفتم و درباره گمشدگان و مفقودان جنگ سؤال کردم. مرا به کمیته مفقودین راهنمایی کردند ، آنجا رفتم و مشخصات کامل لیلا و عکس او را تحویل دادم. با مأموران کمیته صحبت کردم . گفتند امید بخدا داشته باشید . اگر زنده باشد ان شاالله پیدا خواهد شد. ⚡ فرماندهان نظامی داعش ظاهرا به رقه و ادلب فرار کرده بودند ، شاید لیلای من اکنون آنجا باشد. باز در فکر لیلا رفتم . خدایا دختر نازنینم چه بلاها کشیده !!! آیا زنده هست ؟!!!! کجا هست ؟!!!! هر لحظه از آن روزها از تلخترین لحظات عمرم محسوب میشد. گفتند باید منتظر باشید . اما این انتظار خیلی سخت و کشنده بود. ⚡ سه ماه از
آزادی حلب گذشته بود و من و ام عایشه هر روز به کمیته مفقودین جنگ میرفتیم و جویای خبر پیداشدگان بودیم. یک روز که با ناامیدی به آنجا رفتیم خبری ما را تکان داد. ظاهرا دختری با مشخصات ظاهری شبیه لیلا توسط نیروهای ارتش سوریه در بندر لاذقیه شناسایی شده است. خیلی خوشحال شدیم . یعنی لیلای ما پیدا شده است!!! ⚡ باید به بندر لاذقیه میرفتیم . آیا این دختر همان لیلای ما هست یا شخص دیگری است. ..... آیا شانس با ما همراه شده و دوباره لیلا را خواهیم دید. ؟!!! باید هرچه سریعتر به لاذقیه میرفتم . خودم را آماده رفتن کردم ..... ⚡ برای رفتن به لاذقیه لحظه شماری میکردم. نظامیها میگفتند راه زمینی ناامن است و فعلا بهتر است صبر کنم تا با یکی از هواپیماهای ترابری ارتش از حلب به لاذقیه بروم. امکان بردن ام عایشه نبود و فقط خودم باید برای دیدن لیلا و شناسایی آن به لاذقیه میرفتم . چند روز گذشت تا فرصت حرکت بسمت بندر لاذقیه فراهم شد. سوار بر هواپیما شدیم و حرکت کردیم!! ⚡ به بندر لاذقیه که رسیدم بلافاصله به آدرس کمیته جستجوی مفقودین رفتم ، چقدر شلوغ بود. از خیلی از شهرهای سوریه آمده بودند ، هرکسی گمشده ای داشت ، من مشخصات خودم و لیلا را به مأمور کمیته دادم و منتظر ماندم. چه صحنه هایی آنجا دیدم که هرگز فراموش نمیکنم . گریه ها ، خنده ها ، شادی و غم در بین گمشدگان و خانواده های آنها موج میزد. و من هم منتظر لیلایم بودم !! ⚡ بعد از یکساعت مرا صدا زدند و به اتاق ملاقات رفتم . ضربان قلبم را با تمام وجود حس میکردم ، پاهایم قدرت راه رفتن نداشت ، خدایا چگونه با لیلا برخورد کنم ؟! اصلا آیا این دختر لیلای من است یا نه؟! تمام صورتم پر از اشک شادی و غم بود. هم خوشحال بودم و هم نگران . تا اینکه در باز شد و دختری پژمرده با رنگ رخسار زرد بهمراه مأمور وارد اتاق شد!!! ⚡ با دیدنش شوکه شدم . جلو رفتم خوب بصورتش نگاه کردم . خدای من این لیلاست؟!! او تا مرا دید شروع به گریه کردن کرد و صدای ناله ضعیفش جگرم را سوزاند. او را در بغل گرفتم و خوب نگاهش کردم ، چقدر پژمرده و پیر شده بود. خدایا فقط ده ماه گذشته اما لیلا به اندازه ده سال پیرتر بنظر میرسید. لیلا حرف نمیزد فقط گریه و ناله میکرد . 😔😭 ⚡ نیم ساعت در بغلم بود و هر دو گریه میکردیم ، مأمور کمیته برگه ای جلوی رویم گرفت و گفت این نوشته لیلاست ، او تا کنون با ما صحبت نکرده و ظاهرا قادر به تکلم نیست . او سرگذشت اسارت و چگونگی رهایی اش را اینجا نوشته ، آن را بخوان و امضا کن. خدایا چه میشنوم ؟!!! لیلا قادر به حرف زدن نیست ؟!!! چرا ؟!!!!😭😭 ⚡ او را در بغلم فشار دادم و با او صحبت کردم ، لیلا حرف بزن ، من پدرت هستم ابو بشیر . مادر و خواهرانت در حلب منتظرت هستند ، عزیز دلم یک کلام جوابی به من بده . 😭😔 اما هیچ‌پاسخی نشنیدم فقط ناله و گریه بود و حرفهای پراکنده و گنگ !!! خدایا چه بر سر لیلایم آوردند ؟!!! دختر نازنین و زیبای من کجا و این لیلای پژمرده کجا ؟!! چقدر شیرین سخن بود. ⚡ آن برگه را با اشک و آه خواندم ، و خلاصه آن : لیلا پس از حلب توسط تروریستها به ادلب آورده شده بود . آنجا به یک داعشی دیگر فروخته شده بود ، پس از آزار و اذیت فراوان توسط تروریستهای وحشی در یک فرصت از خانه آن داعشی فرار میکند و به خانواده ای پناه میبرد. در آنجا چند هفته مخفیانه زندگی می کند تا برایش گذرنامه آماده می کنند ، آن خانواده زحمت زیادی برای لیلا در ادلب کشیده بودند . آنها زمینه خروج او از ادلب و گشت و بازرسی داعش را فراهم می کنند . لیلا پس از تعویض چند ماشین در نهایت با یک تانکر سوخت بسمت لاذقیه حرکت داده شده و اینجا او را به کمیته مفقودین تحویل داده اند. 😔😭 ⚡ پایین برگه سرگذشت لیلا ، اظهار نظر پزشک کمیته مفقودین نوشته بود : این دختر بدلیل شرایط بسیار نامناسب دوران اسارت و تحمل سختی و شکنجه روحی و جسمی و ترس شدید ، قدرت تکلم خود را از دست داده است ، بیمار نیاز به جلسات گفتار درمانی و روانپزشک دارد. باید تحت مراقبت ویژه باشد تا به حالت قبل برگردد. خاطرات دوران اسارت را برایش یادآوری نکنید.و از او در اینمورد سؤال نکنید. امضای پزشک. ⚡ خدایا این چه بلایی بود بر سر دختر نازنینم لیلا افتاد ؟!!! اگر ام عایشه لیلا را با این وضعیت ببیند چه بر سرش خواهد آمد؟!! چگونه لیلا را با این وضعیت به خانه ببرم ، چگونه فوزیه و عایشه لیلا را با این وضعیت ببینند ؟!!! دنیا بر سرم خراب شده بود. از یک طرف خوشحال بودم که لیلا پیدا شده و از طرف دیگر نگران وضعیت وخیم جسمی و روحی او بودم.😔😔 ⚡ یک روز در لاذقیه ماندیم تا فرصت برگشت به حلب برایمان آماده شد. با پرواز هواپیمای ترابری ارتش ، بسمت حلب رفتیم . من با خودم فکر میکردم موضوع را چگونه با خانواده در میان بگذارم . در هواپیما لیلا سرش را روی پاهایم گذاشته بود و بخواب رفته بود. و من نگاهش میکردم و گریه میکردم
. ⚡ هواپیما در فرودگاه حلب بزمین نشست، ام عایشه بهمراه دخترانم در فرودگاه منتظر بودند، صحنه دیدار مادر با دختری که ده ماه او را ندیده و با ترس و وحشت منتظرش بوده بسیار تلخ و دردناک بود. هنگامیکه لیلا را دیدند شوکه شدند ، ام عایشه ، فوزیه و عایشه لیلا را به آغوش گرفتند و های های گریه میکردند . مادر بود و دختری که قدرت تکلم خود را از دست داده ، وقتی نگاه به لیلا میکردم از سوز دل گریه میکردم. ام عایشه گفت ابوبشیر چرا لیلایم حرف نمیزند؟! چرا لیلایم پیر شده ؟! آنقدر فضا هیجانی و احساسی شده بود که لیلا از حال رفت . سراسیمه او را به بیمارستان رساندیم. در بین راه ماجرای لیلا و توصیه های پزشک را به خانواده گفتم.😔 ⚡ پیدا کردن لیلا برای خانواده ما اتفاق بسیار مهم و خوشحال کننده ای بود ، از طرفی وضعیت جسمی و روحی لیلا هم دل هر انسانی را آتش میزد. اما چاره چه بود؟! باید میسوختیم و تحمل میکردیم. بعد از مرخصی از بیمارستان جلسات روانپزشکی و گفتار درمانی لیلا را شروع کردیم . هر چند پیشرفت کار بسیار کم بود ، اما ناامید نبودیم. ⚡ بعد از شش ماه استراحت در منزل و جلسات متعدد پزشکی ، حال لیلا رو به بهبود بود. او حالا آرام آرام و شمرده حرف میزد ، وضعیت روحیش بهتر شده بود ، اما بشدت از نام داعش و پرچم آنها متنفر بود و ما هیچکدام جرأت نداشتیم در خانه حرفی از آنها بزنیم چون دچار تشنج و لرز شدید میشد. نمیدانم چه بلایی بر سر دختر نازنینم آورده بودند . لعنتی ها ...... ⚡ با خانواده تصمیم گرفتیم که به دمشق برگردیم ، از حلب خاطره خوبی نداشتم . در حلب تنها فرزند پسرم را از دست دادم و دختر نازنینم هم پژمرده شد. از داعش لعنتی و همه تروریستهای وحشی بیزار شده بودیم . ما اکنون فقط آرامش و امنیت میخواستیم. چیزی که قبلا آن را داشتیم و قدرش را ندانسته بودیم !!! ⚡ برای آخرین بار به دیدار ابویعقوب رفتم و با او خداحافظی کردم ، حلب را با خاطرات تلخش ترک کردیم و عازم دمشق شدیم . وقتی به دمشق رسیدیم به محله ای رفتیم که خانه قبلی ما آنجا بود . در جنوب دمشق. آن محله ویران شده بود. کوچه ها ، منازل ، مغازه ها پر از ترکش خمپاره بود و ویران گشته بود. این خرابیها نتیجه شورش مردم سوریه علیه حکومت قانونی بشار اسد بود !!!! چقدر راحت داشته های خودمان را به باد فنا دادیم !!!! ⚡ تجربه تلخ زندگی من ، میتواند برای هر مسلمانی عبرت آموز باشد . خصوصا برای مردم کشورهای منطقه . برای مردم ایران و عراق ، برای مردم پاکستان و افغانستان ، برای همه مفید و عبرت آموز است. هرچند عراق و افغانستان هم طعم تلخ تروریسم داعش و تکفیریها چشیده اند. زندگی من برای ایرانیها که در امنیت زندگی می کنند درس بزرگی است. بخوانید و عبرت بگیرید. ⚡ بالاترین نعمت خداوند امنیت و آرامش است ، قدر آن را بدانید ، آن را بزرگ بشمارید. عاقل و زیرک باشید. هر حرفی را که شنیدید فکر کنید ، ببینید دشمن شما چه میگوید ؟! فریب دشمن را نخورید. ما مردم سوریه دشمن شناس نبودیم . ما فکر میکردیم داعش برای نجات مردم سوریه آمده است !!!! ما اشتباه بسیار بزرگی را مرتکب شدیم و تاوان سخت آن را دادیم . ⚡ من تاوان اشتباه خودم را با از دست دادن بشیر ، و پرپر شدن دخترم لیلا دادم . و بقیه مردم سوریه هم همینطور !!! ما با دست خودمان کشورمان را نابود کردیم ، سوریه همه چیز داشت ، سوریه و دمشق عروس کشورهای عربی بود ، حلب قطب بزرگ اقتصادی منطقه بود، ما بهترین آثار باستانی و گردشگری را داشتیم ، داعش و تروریستها همه چیز را نابود کردند و ما اکنون بر خاکستر آنها نشسته ایم !!! ⚡ از همه مجاهدانی که بفریاد ما رسیدند تشکر و سپاس دارم ، اجر همه آنها با خداوند متعال است ، ما از ایرانیها و افغانیها و پاکستانیها که برای مبارزه با داعش و تکفیریها به سوریه آمدند کمال تشکر را داریم ، آنها حق برادری خود را ادا کردند. امیدوارم سرگذشت تلخ مردم سوریه برای هیچ ملتی تکرار نشود. ⚡ در پایان اعلام میکنم اکنون عکس بشار اسد در خانه من است. من از حامیان بشار اسد هستم ، من از عملکرد گذشته خود پشیمانم و درس زندگیم و سرگذشتم را گفتم تا درس عبرتی برای همگان باشد. قدر امنیت و آرامش زندگی خود را بدانید و برای حفظ آن عاقل و هشیار باشی 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 💢👈 درس عبرتی از یک شهروند سوری برای فریب نخوردن از نیرنگهای دشمن برای فروپاشی وطن‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 👈 آقای روحانی باید به خاطر مذاکره با اسرائیل و جایزه دادن به صاحب نظریه مرگ اسلام و ... محاکمه شود. 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تردید مردمی به ارتباط فوت علی انصاریان و مهرداد میناوند به این گفتگو!! 👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وقتی که BBC مدافع آذری جهرمی می شود!!! ◻️◾️کلیپ را ببینید/برداشت آزاد البته ببینید دشمن چگونه از عملکرد فعلی آقای جهرمی دفاع می‌کند؟!!! کسی که پهنای باند اینترنت را در اختیار فضای مجازی بیگانه و دشمن، مانند اینستاگرام قرار می‌دهد تا از آن بر خلاف مصالح کشور و افزایش فساد و تباهی استفاده شود، چگونه دشمن از وزیر مربوطه دفاع کرده و به توجیه عملکرد او می‌پردازد و حسن روحانی هم اصل موضوع را تحریف و اذهان عمومی را منحرف می‌کند.💥⁉️🔥 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 *مجری مشهور آمریکایی: با شروع واکسیناسیون کرونا در آمریکا، اوضاع بهتر که نشد هیچ، بدتر هم شد❗* 🦠💉 * زدن واکسن کار مهمی است به شرطی که واکسن‌ها تاثیرگذار باشند* 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جلیلی: دولت می گوید دو میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه نفت می‌فروشم خوب بگوید پولش را چه جوری می گیرد؟ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام: 🔹️ اسمی از برجام در برنامه ۱۰۰ روزه بایدن نبود این یعنی عجله‌ای ندارد. 🔸 تازه اگر برگردد می‌گوید این تحریم‌ها برچسب جدید خورده است و جزو برنامه نیست! 🔹️ برگشت به برجام بدون تحریمها یعنی برجام یک طرفه. 💥👈 گفتنی است: حسن روحانی بدون هیچ قید و شرطی از آمریکا دعوت به برگشت به برجام کرده بدون این که این همه خسارات تأخیر در رفع تحریمها و ترک یکجانبه و تحریمهای اضافه شده را به زبان بیاورد که این عملکرد حسن روحانی خسارات مضاعفی را به سر کشور خواهد آورد و دشمن را بیش از پیش جسورتر خواهد نمود که اصلاح آن دشواریهای جدیدتری را بر علیه کشور و مردم به دنبال خواهد داشت. 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥👇👇👇👇👇 🎥 تورم ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصدی بدون تحریم!!! 💥👈 این وضعیت فرزند پالاندوزی است که در جایگاه پادشاهی نشست و برخی عقب افتاده‌ها دوران او را دوران گل و بلبل نامیدند!! البته گزارشات از نوع سنگ پا و دست بیل و غذای سگ و کود انسانی منتشر شده از واردات، در دوران دولت تدبیر و امید هم تنه به تنهٔ این گزارش می‌زند💥‼️🔥 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استحاله فرهنگی از اهداف اولیه دشمنان برای شکست اسلام و انقلاب است. به زعم دشمن، جلوه دادن زندگی بی هویت غربی و زیر پا گذاشتن ارزشها در میان جوانان امکان استحاله را فراهم می‌آورد. فریب جوانان و نوجوانان با حمله همه جانبه در فضای مجازی با دروغها و اتهامات واهی و تحقیر فرهنگی و ابتذال و ... و استفاده از سیاستهای بی در و پیکر فرهنگی حتی با استفاده از بودجه و مجوزات و بخشنامه‌های مدعیان دروغین تدبیر و امید کار را به جایی رسانده که دخترانی که بعضا دارای قید و بندهای اخلاقی نیستند، دست به اجرای برنامه‌هایی بزنند که ناهنجاریهای پدید آمده آن موجب تخریب وضعیت اخلاقی و اجتماعی شود. اجرای دو چرخه سواری دختران آن هم بدون رعایت اخلاق و ادب ناشی از عوامل نفوذی در قم و کوتاهی از جانب حوزه در آموزشهای ضروری نوجوانان و جوانان جامعه در محیطهای آموزشی آموزش و پرورش و عدم اهتمام صحیح به این مسأله مهم فرهنگی است که امیدواریم مراجع محترم و حوزه‌های علمیه و طلاب و فضلای انقلابی در این جهت اقدام به مطالبه‌گری جدی برای تغییر وضعیت آموزشی و پرورشی کشور نمایند. متاسفانه وضعیت آموزشی و پرورشی آموزش و پرورش در قد و قواره یک نظام متمدن اسلامی نیست!! به امید اصلاح و متمدن سازی سیستم آموزش و پرورش در طی ۱۲ سال و تحویل متخصصان فراوان در تمام موضوعات علمی مورد نیاز جامعه با آموزش در همین سطح ۱۲ سالهٔ مؤثر در تمام عمر . 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جرم کمیسیون تلفیق این بود که اسرار هویدا می‌کرد. با توجه به رد کلیات بودجه، یک بار دیگر بشنویم!! 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
💢👈 دشمن می‌خواهد جوانهای کشور ما بی‌انگیزه باشند،‌ بی‌ایمان باشند، بی‌امید باشند، اسیر شهوات باشند، تنبل باشند، بی‌کاره باشند، نق بزنند، کار نکنند، دچار اعتیاد باشند، شکننده باشند؛ جوانهای کشور را این ‌جوری میخواهند. هدف کارهایی که دارند روی جوانهای ما انجام میدهند اینها است؛ درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی که ما لازم داریم. بیانات رهبر معظم انقلاب ۱۳۹۸/۰۹/۰۶ وبسایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری 💢👈 گفتنی است پهنای باندی که توسط آقای جهرمی در اختیار امثال اینستاگرام و پیام‌رسان‌های خارجی قرار می‌گیرد خساراتش گریبان گیر جوانان کشورمان شده است.‼️💥🔥 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 معنای کتیبه نصب شده بالای سر امام خامنه ای حفظه الله در حسینیه امام خمینی رحمة الله علیه که امروز صبح   در جمع فرماندهان، خلبانان و جمعی از اعضای نیروی هوایی ارتش، قرار داده شده بود. این متن قسمتی از عهدنامه مالک اشتر رضوان الله تعالی علیه است.🌸 💢👈 وَلَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ، (( فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ )) وَاتَّهِمْ فِی ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ. 💢👈 اما سخت از دشمنت پس از صلح با او برحذر باش، زيرا دشمن گاه نزديک مى شود که غافلگير سازد، بنابراين دورانديشى را به کار گير و در اين مورد خوش بينى را کنار بگذار. 💢👆👆👆👆👆👆 💢👈 این سخن امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای امروز کشور ماست که در برابر دشمنان جنایتکار که تاکنون دم از صلح و مذاکره زده و بجز خیانت و عهد و پیمان شکنی چیزی از او مشاهده نشده است. و عده‌ای یا جاهل بی‌عقل و یا خائن، پای مذاکرهٔ با آنها ایستاده و برگشت آنان را به برجام التماس می‌کنند در حالی که آنان امتحان خود را بارها پس داده‌اند و حداقل تاریخ ۷۰ ساله از سال ۱۳۳۲ تاکنون را عملا تجربه کرده‌ایم که آنان به جز خیانت به کشورمان به هیچ چیزی نمی‌اندیشند و به هیچ عهد و پیمانی پای‌بند نبوده و از هیچ جنایتی رویگردان نیستند. پس اکنون که رهبر معظم انقلاب آخرین وظیفه را مشخص کردند و آن اینکه غربیها باید کل تحریمها را رفع نموده و پس از راستی آزمایی و مشخص شدن پای‌بندیشان بر آن، ما به تعهدات برجام باز می‌گردیم و در غیر این صورت، ما هیچ تعهدی به برجام نخواهیم داشت. 🇮🇷👈 قابل ذکر است که دولت حسن روحانی موظف به تبعیت و اجرای دستور رهبر معظم انقلاب می‌باشد و هرگونه تخلفی از آن حرکتی ضد انقلابی و بر علیه مصالح کشور می‌باشد. 💢👈 امت حزب الله باید هوشیار و بیدار و مترصد هرگونه حرکت خائنانه باشند و بدانند انسان عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود. 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
13991119_40554_128k.mp3
9.14M
🔴 صوت کامل فرمانده کل قوا در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش. ۹۹/۱۱/۱۹ 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
🇮🇷اتمام حجت رهبر معظم انقلاب در باره تحریمها🇮🇷 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
🔴 ظریف: چهار سال تحریم ها را تحمل کردیم دو ماه هم روش! ما عجله ای برای لغو تحریم ها نداریم! 🔻 تاهمین چندروز پیش یقه چاک میدادید برای لغو تحریم ها حتی درمواردی به خودتان اجازه داده بودید از برجام موشکی در خفا صحبت کنید! چه شده که حالا برای لغو تحریم عجله ندارید؟! 🔻 حالا که رهبری اعلام کردند اگر آمریکا همه تحریم هارا لغو کند به برجام برمیگردیم، چه شده که نمیخواهید تحریم ها لغو شود؟! ❌ شما مدافع مردمید یا کاسب تحریم؟!😏😏 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews
اعجوبه و نابغه قرآنی که هیچ کدام از شبکه‌های مدعی دروغین حامی حقوق زنان از ایشان یاد نکردند!!!؟ 💢دعوت به کانال فیضیه👇 http://eitaa.com/feyziehnews