eitaa logo
「شہـداۍ شݪمݘہ」
483 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
19 فایل
اللهم ارزقنا توفیق شهادت کـپی آزاد است ۱۳۹۹/۴/۸ https://eitaa.com/joinchat/2743402551Cae912c0b47
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫خــــــداے من 🍁میان این همه چشم 💫نگاه تو تنها نگاهے ست 🍁ڪہ مرا از هرنگهبان 💫و محافظے بے نیازمی کند 💫نگاهت را دراین شبهای 🍁پاییزی برای تمام 💫عزیزان و دوستانم آرزو می کنم. ‍ آمیـــن یا رَبَّ العالمین 🙏 🌙✨💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 حواسم باشد! خدایی که قادر است سر انگشتان ۸ میلیارد انسان را دوباره بازسازی کند، به تک تکِ کوچکترین رفتارهایم رسیدگی خواهد کرد، پس به کسی ظلم نکنم..!⛔️
شاید گناه کردی اما... تو هنوز‌ زنده ای، داری نفس میکشی، هنوز اختیار‌ داری، می تونی برگردی... پس برگرد تا دیر نشده همین امروز، با اولین گام تولدی دوباره اس
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ليلى لیلی لیلی، مشق شب مجنون...
شده است ✿ شلمچه ، قطعه ای از بهشت... حتی اگر نمی شنیدی که اینجا شلمچه است ، دلت به وسعت عصر عاشورا می گرفت... همین که اولین نفس را در هوای پاکش می کشیدی ، نسیمی آشنا به مشامت می رسید... آری شلمچه عجیب بوی کربلا می داد... شنیده بودم که شلمچه بوی چادر خاکی زهرا می دهد... شنیده بودم ، اما شنیدن کی بود مانند دیدن ، مانند چشیدن ... مثل دریا می ماند ، دریا از دور هم زیباست اما کجا یکسان است حال آن کسی که دریا را از دور می نگرد با آنکه جلوتر می رود و با دستانش حس میکند خنکای آب روانش را... آنجا هرکسی به وضوح حس می کرد ، به وضوح می دید که مادری هر شب آنجا مادری می کند عطر فاطمه عجیب پیچیده بود ،مهر مادری عجیب دل ها را آرام می کرد ، سکوتش عجیب بود... هوایش عجیب بود ، نسیمش عجیب بود ، خاکش عجیب بود.. و غروبش از همه چیز عجیب تر... غروب شلمچه عجیب دل را به بازی می گرفت ، حرف ها داشت برای گفتن ، کافی بود که دل به آسمانش دهی کافی بود سر به سجده بگذاری ، کافی بود تنها به خاک های گرفته در مشتت نگاهی کنی ، دیگر باران بود و چشمان تو ، می بارید ... اصلا بارش بارانش عجیب بود ، عجیب ... اصلا بارش بارانش عجیب بود ، عجیب ...  می گفت : در شملچه شاهپر شهادت خشکانده‌اند که اگر بادی برخیزد، صدای بال فرشتگان را می‌شنوی که برای تبرک از این خاک صف کشیده‌اند... آری صدای بال ملائکه را می شنیدی و حس می کردی که چگونه عطر آسمان کربلا را برایت به سوغات آورده اند... شاید تبادلی عجیب از فضای عطرآگین کربلا با جبهه
شعر رهبر در مورد شلمچه بدی کردیم و خوبی یادمان رفت ز دلها لایروبی یادمان رفت به ویلای شمالی خو گرفتیم شهیدان جنوبی یادمان رفت  شعر کوتاه در مورد شلمچه یادمان باشد که ما خون داده ایم صد بیابان مرد مجنون داده ایم یادمان باشد پیام آفتاب دست نااهلان نیافتد انقلاب
اگر آتش می دانست که سرانجامش خاکستر است، هرگز با اینهمه غرور زبانه نمی کشید. وقتی عصبانی هستید، مواظب حرف زدنتان باشید عصبانیت شما فروکش خواهد کرد، ولی حرف‌هایتان یک جایی باقی می مانند برای همیشه…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا