#آن_مرد_با_باران_می_آید
تو چه میدونی بچه جان از بازی کثیف سیاست کهنه پدر داره نه مادر میزنه و
میکشه و غارت میکنه و یتیم میکنه و به خاک و خون میکشه و و آب از آب
تکون نمیخوره من خودم زخم خورده این سیاست و این حکومت م تو تو چه
میدونی جلوی چشم یه پسره ۶ یا هفت ساله با سرنیزه تفنگ بزنند تو شکم پدرش
یعنی چی؟ یه عمر که این تصویر کابوس همه شبهای زندگیم شده و آروم و قرار و
ازم گرفته من با درد یتیمی بزرگ شدم اما از همه بدتر سایه این ترس و وحشت
لعنتی که یه عمر همه جا با منه من میترسم به روز میترسم دوباره این کابوس
تکرار بشه و تو رو هم از دست بدم من دیگه توان شو ندارم میفهمی؟
صدای هق هق گریه گریه بهناز می پیچد توی اتاق مامان با بال روسری اش
چشمهای سرخش را می پوشاند من گیج و منگ از چیزهایی که شنیدم درجا زده
خشکم زده است!؟
بهروز:
_ پس باباجان شما باید انگیزه های قوی تری برای سرنگونی این رژیم ستم شاهی داشته باشین.......
بابا بی آنکه که به عقب برگردد ،در حالی که دستش روی در اتاق مانده است ، لحظه ای مکث می کند، بعد آرام می رود بیرون.
@fhhdhgdd
پارت 20