eitaa logo
در آن نیامده ایام
311 دنبال‌کننده
139 عکس
30 ویدیو
3 فایل
حسن صنوبری گوید
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻روایت‌شناسی جنگ: کدام روایت‌ها از جنگ ۱۲روزه ماندگار شدند؟ [ | قسمت بیست‌وچهارم] یک ماه پیش داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم که «جنگ» شلیک شد وسط حیات و حیاط خانهٔ‌مان ایران، ولی نه به‌تنهایی بلکه دست‌دردستِ «روایت جنگ». در یک جنگ، سرزمینی پیروز می‌شود که جدا از توانایی نظامی و مدیریت اجرایی کشور، روایت قدرتمندی از خود به دیگران ارائه کند و در طول تاریخ نیز تمدنی ماندگار می‌شود و پیش می‌رود که روایت‌های درست، صادقانه، جامع و دقیقی از وضعیت‌های دشوار خود داشته باشد. اما در این جنگ، اولین روایت جنگ را اسرائیل به خورد همهٔ ما داد. یک حرامی جنایتکار و یک تروریست متجاوز‌ که می‌خواهد جنگ را شروع کند همیشه فرصت دارد روایت اول را ثبت کند. کسی که نقشهٔ جنگ غافلگیرانه و تجاوز را می‌کشد، از قبل می‌تواند روایت‌های راست و دروغش را هم سر فرصت طراحی کند. این است که ما از ابتدای جنگ به جز موشک فلزی هدف انبوهی موشک روایتی اسرائیلی شدیم. و نه فقط از سوی سخنگوهای رسمی‌شان، بلکه از سوی خائنان وطن و مزدوران داخلی‌شان که در قالب کنش‌گر سیاسی، استاد دانشگاه، استاد حوزه، فعال فرهنگی، مسئول سابق، اینفلوئنسر، جامعه‌شناس، نویسنده، سخنران و... عمری پیش چشم من و شما آزادانه تریبون داشتند، سال‌ها زیر پالتوی تزویرِ «انتقاد از سر خیرخواهی برای ایران» کت‌وشلوارهای پلوخوری‌شان و جلیقهٔ غنیمت‌طلبی و سهم‌خواهیشان را برای «روز سرنگونی ایران» اتو زده بودند، و در چنین روزی دم روباه از زیر کتشان بیرون زد و عین عین روایت اسرائیلی را از دهان حرام‌خوارشان بیرون دادند. همچنین انبوهی رسانه و روایت خارجی که باز با هماهنگی پیشینی، متن‌ها و تحلیل‌ها و‌ دوربین‌ها و کارشناس‌هایشان سر خط بود و در حالت «خبردار» و واقعا «خبر»دار منتظر اعلان حمله از اتاق فرماندهی اسرائیل بودند و از صبح جنگ روایت یک‌جانبهٔ جنگ را آغاز کردند. جدا از تمام‌ تریبون‌های صهیونیستی، رسانه‌های غربی و خائنان داخلی، شخص رییس‌جمهور آمریکا هم صفحه شخصی‌اش را به عنوان پایگاه روایت‌سازی و عملیات روانی و رسانه‌ای علیه ایران به صورت شبانه‌روز فعال کرده بود. 🇮🇷ما در چنین بمباران عظیم روایتی بودیم که در همان روز نخست اولین روایت قدرتمند ایرانی، درست مثل موشک‌های قدرتمند ایرانی سپهر رسانه را روشن کرد. این روایت قدرتمند همان پیام تلویزیونی اول رهبر ایران خطاب به مردم ایران بود. دو پیام تلویزیونی دیگر و نیز حضور و سخن رهبری در شب عاشورا با عنوان «ای ایران بخوان» شدند چهار روایت اصلی ایرانی از جنگ ایران و اسرائیل: اولی (۲۳خرداد) روایت خشم بود دومی (۲۸خرداد) روایت اقتدار، سومی (۵تیر) روایت پیروزی و چهارمی (۱۵تیر) هم تداوم روایت اقتدار و پیروزی بود هم روایت فتح، شهامت، اتحاد، انسجام، معنامندی و نشاط‌مندی ایرانیان روایت‌های دیگر روایت‌های فرعی بودند ولی همگی مهم بودند. چه موسیقی محسن چاوشی که روایت خشم و حماسۀ ایرانی بود، چه نوحۀ محمود کریمی که روایت عشق به میهن و آمیختگی آیین و سرزمین در ایران، چه اجرای سحر امامی که روایت شجاعت ایرانی، چه حضور مردم در اجتماعات به خصوص نمازجمعۀ تهران در اوج جنگ که روایت قدرت و شهامت ایرانیان بود، چه پیام‌های رئیس جمهور که بیشتر روایت صلح‌طلبی و عقلانیت ایرانیان بود به جز آخری که پیام متوسطی بود و مقداری القای ضعف و سردرگمی می‌کرد. اما در میان روایت‌های فرعی سه روایت از سوی سیاسیون بود که از همه جامع‌تر، عاقلانه‌تر، هوشمندانه‌تر و قدرت‌بخش‌تر بود، بسیار بیش از سخنان رئیس‌جمهور عزیز: اول از همه روایت جامع و وقایع‌نگاری مستند دکتر علی لاریجانی (۸تیر، در گفتگو با سیدعلی صدری‌نیا) بود. دوم روایت آقای محسن رضایی در گفتگوی ویژه خبری (۲۵خرداد، در گفتگو با مهدی خسروی) سوم روایت آقای عراقچی وزیر خارجه در گفتگوی ویژه خبری (۵تیر، در گفتگو با خسروی) و چهارم روایت دکتر قالیباف رئیس مجلس (۱۹تیر، در گفتگو با حبیب رحیم‌پور). کسی که فقط بخواهد بداند در آن ۱۲روز چه گذشت (چه برای آگاهی عمومی، چه برای تاریخنگاری تخصصی) بدون این چهار روایت مهم، واقع‌گرایانه و تاثیرگذار نمی‌تواند به نتایج درستی برسد. اگر از روایت‌های پراکنده ذهنتان پراکنده شده این چهار روایت و مخصوصا روایت لاریجانی را حتما بشنوید. لاریجانی روایت‌های دیگری هم داشت که ارزشمند بود (مثلا اینجا و در میانۀ جنگ)، همچنین برادرش دکتر جواد لاریجانی و بعضی کارشناسان دیگر ولی پس از سخنان رهبری هیچ روایت دیگری حقیقتا به اندازه روایت ۸تیر لاریجانی نه کامل و جامع بود نه توانست تا این حد بر جامعه ایرانی و احیای فضای روانی و رسانه‌ای‌اش تاثیرگذار باشد. @FihMaFih
📜 ( ) کامل ز‌ یکی هنر، ده و صد بیند ناقص همه‌جا معایب خود بیند خلق آینهٔ چشم و دل یکدگرند در آینه نیک نیک و بد بد بیند شاعر عارف در این رباعی توضیح می‌دهد ریشهٔ منفی‌نگری یا مثبت‌نگری، بیش از اینکه واقعیت‌های منفی و مثبت بیرونی باشد، روحیه و وضع درونی خود ماست. می‌گوید: یک انسان کامل و سالم، یک خوبی را ده برابر و صدبرابر می‌بیند و می‌فهمد و یک انسان ناقص و بیمار هرجا می‌نگرد بدی‌های خود را در همه‌چیز می‌بیند. و می‌گوید آدمیان آینهٔ ظاهر و باطن همدیگرند، وقتی آینه هستیم برای هم، طبیعتاً آدم خوب در دیگری خوبی می‌بیند و آدم بد در دیگری بدی. @FihMaFih
M.R.Shajarian,M.R.Lotfi06 Zarbi.mp3
زمان: حجم: 3.2M
🎵 قطعه ضربی تار ▪️ساخته و نواختهٔ ▪️آلبوم: چشمه نوش ▪️تاریخ: سال ۱۳۷۲ ▪️جغرافیا: پاریس ▪️بداهه‌نوازی ▪️ جامه‌دران @FihMaFih
▪️دکتر صدای صادقانهٔ عدالت و اعتراض به‌ویژه در سال‌های خاکستری دهه هفتاد خاموش شد. امروز برای بخشی از جوانان ما جمع بین اخلاق‌گرایی و عدالت‌خواهی خیلی عجیب و بعید می‌نماید. اما پیشوایان اصلی عدالت‌خواهی در ایران عزیز همه متعهد به اخلاق بودند و اصلا عدالت‌خواهی در جلوه‌های اولیهٔ خود یک کنش ضروری اخلاقی بود. دریغا که از میانهٔ دههٔ هشتاد این کنش شریف اخلاقی و انسانی تبدیل به یک ژست سیاسی و ترفند و فریب تبلیغاتی شد نزد بخشی از جریان‌ها. مثل جریان احمدی‌نژادی‌ها و پسااحمدی‌نژادی‌ها. احمدی‌نژاد در سال ۸۴ سوار بر ادبیات عدالت‌خواهانه توکلی و حتی با پوشیدن مدل و رنگ کت بهارانهٔ او چهره آراست و به‌ویژه در دوره دوم دولت خود با این سرزمین و با مفهوم عدالت، کرد آنچه کرد. احمد توکلی فرد بی‌اشکال و بی‌اشتباهی نبود مثل اکثریت یا همهٔ کسانی که پا در زمین لغزان سیاست می‌گذارند، ولی بر خلاف جمع قابل توجه (و قابل تأسف)ی از این جماعت، مرد بی‌غرض و بی‌مرضی بود. در بسیاری موارد سیاسی و اجتماعی ایشان را یا رویکرد رسانه‌ایشان را قبول نداشتم، ولی شهادت می‌دهم او صادق بود، هم راست‌گفتار بود و هم راست‌کردار، سالم بود، پاک بود، خیرخواه سرزمین و دلسوز مردم بود، مجاهد و مبارز بود، مومن و متدین و پرهیزگار بود، وطن‌دوست و انقلابی بود، یک مبارز حقیقی با فساد و یک طرفدار حقیقی برای مستضعفان و محرومان جامعه بود. این ویژگی‌ها که در کمتر سیاستمداری بیرون از ایران دیده می‌شود حاصل تربیت معنوی امام خمینی است که نسلی را تربیت کرد که بین اخلاق و مبارزه جمع کردند. گمان من این است که عمر ارزشمند او اگر کوتاه شد، نه فقط به دلیل بیماری یا آثار شکنجه‌های روزگار ساواک، بلکه به دلیل خون دل‌هایی بود که طی سال‌ها برای این مردم خورده بود در کارزار با فاسدان گردن‌کلفت یا در گیرودار با جاهلان کندذهن. جدا از همه تلاش‌ها و مجاهدت‌هایش در دوران مبارزه و جنگ در دهه شصت، یا در دوران دیدبانی عدالت در دهه‌های اخیر، نفسِ کنش‌مندی و حضور اعتراضی و انتقادی او در دو روزگار به‌طور ویژه باعث حفظ و طراوت حیات فکری دوستداران ایران و انقلاب بود. انتقادهای توکلی در دوران اقتدار دولت آقای هاشمی، عملا به جوانان ایرانی می‌گفت می‌شود ایرانی و انقلابی و مذهبی باشی ولی مخالف اشرافی‌گری، قدرت‌طلبی و بی‌توجهی به محرومان جامعه نیز. و انتقادهای او در دوران اقتدار دولت آقای خاتمی به جوان ایرانی یادآور می‌شد می‌شود مخالف اشرافی‌گری، تحجر و استبداد باشی ولی مخالف اباحه‌گری، بی‌وطنی و‌ غرب‌پرستی هم. چه اینکه بخش‌هایی از این دولت‌های مستقر سعی می‌کردند با وارونه‌سازی حقیقت هرگونه امکان وجودی متفاوت با خود را نفی و انکار کنند. از طرفی برخلاف دوران احمدی‌نژاد به بعد در دوران هاشمی و خاتمی چیزی به نام جریان انتقاد از دولت مستقر وجود نداشت و سنگرهای تک‌نفره (و گاه سلول‌های انفرادی!) به تنهایی خط انتقاد و اصلاح را برپامی‌داشتند. توکلی در سال‌های واپسین عمر علی‌رغم دیدن داغ فرزند برومند خویش و علی‌رغم شدت بالای بیماری هم تسلیم نشد و تا آخرین روزهای حیات حیات‌بخش خود پیگیر رنج‌های مردم و در ستیز با تباهی و تبهکاری بود. چند خاطره که هرگز از او فراموش نمی‌کنم: ۱. وقتی در سال ۹۲ دیدیم آنگاه که متوجه یک دروغ بزرگ شد رأیش را درمورد رأی اعتماد به زنگنه (وزیر نفت روحانی) تغییر داد و علی‌رغم اینکه می‌دانست از طرفین افراط و تفریط مورد هجوم قرار می‌گیرد پشت تریبون رفت و برای صداقت قیام کرد. (همان زمان یادداشتی برایش نوشتم). ۲. وقتی در سال ۱۴۰۱ مصوبه‌ای در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد که به منزلت خیانت به فرهنگ و به‌ویژه ادبیات فارسی بود و صدایی از عموم شاعران و بسیاری از مسئولان درنیامد و احمد توکلی جزو معدود کسانی بود که در سایهٔ غفلت مسئولان صدای اعتراض به نفع فرهنگ بلند کرد (از این موارد در کارنامهٔ او فراوان است). ۳. وقتی در دهه ۸۰ او را در تشییع شهید غریب و مظلومی دیدم که روشنفکران و رسانه‌هایشان به راحتی در شهادتش و حقانیتش تردید ایجاد می‌کردند (آن روزها که خیلی اهل عکاسی بودم از دور، از او که بر سر پیشانی‌بند «یا زهرا» بسته بود عکس گرفتم). ۴. وقتی که در همان دهه ۸۰ پس از ارسال متن انتقادی‌ام علیه رویکرد رسانه‌اش، منِ دانشجوی کم‌سن‌وسال و بی‌تجربه را با مهر به حضور فراخواند و با من گفتگو کرد، ولو هیچ‌یک از سخن هم چندان قانع نشدیم (در همان دیدار همان عکس روز تشییع شهید را برایش هدیه بردم). انشاالله امشب مشمول آمرزش الهی باشد و خداوند او را با صاحب نام و مرامش با محمد و آل محمد محشور کند. امید که این مسیر، این صدا و این خطِ عدالت‌خواهی اخلاق‌گرایانه و میهن‌طلبانه و اصلاح‌طلبی مومنانه و خیرخواهانه، زیر چکمهٔ هیاهوطلبان و هوچی‌گرایان، در نقشهٔ سیاسی سرزمین ما کمرنگ و گم نشود. @FihMaFih
جنگجوی جبهه‌های عدالت و اخلاق زنده‌یاد دکتر (۱۳۳۰ - ۱۴۰۴) @FihMaFih
📜 ( ) آن را که منزّه نبود ذات و صفات از درس کلام و حکمتش نیست نجات در طبعِ بدان، به جهل برگردد علم در طینت مار، سم شود آب حیات این سخن را شاعری فهمیده و گفته که خود اهل علم و فلسفه و دانش بوده. «تجلی شیرازی» از شاعران عصر صفوی و از شاگردان محقق خوانساری است. در این از اصطلاحات علمی استفاده کرده، ذات و صفات که اصطلاح کلامی و فلسفی است و یادآور ذات و صفات خداوند است را به کاربرده ولی منظورش شخصیت درونی و ویژگی‌های اخلاقی یک انسان است. کلام و حکمت را با نجات آورده ولی از نجات منظورش خود نجات است نه نجات ابن‌سینا. خلاصه با به رخ کشیدن دانش خود می‌گوید: کسی که شخصیت اخلاقی و روانی پاکیزه و سالم و تربیت‌شده‌ای نداشته باشد، با مطالعهٔ عمیق‌ترین کتاب‌ها و دانش‌ها هم به جایی نمی‌رسد. و همانگونه که وقتی مار هستی، اگر آب حیات هم بخوری در بدن تو تبدیل به زهرمار می‌شود، در درون کسی که شخصیت تباهی دارد، دانش به ضد خود یعنی جهل تبدیل می‌گردد. خلاصه که: پستی، بی‌شعوری و بی‌مایگی را لزوما نمی‌شود با کتاب و حتی تحصیلات هم درمان یا حتی پنهان کرد! اگر می‌خواهیم سمی نباشیم اول باید تمرین کنیم مار 🐍 نباشیم! @FihMaFih
📜 سال سال اندوه است، فصل فصل باران شد فطرس مَلَک! برخیز نامه‌ها فراوان شد نامه‌ای‌ست از اندوه، نامه‌ای‌ست از فریاد نامه‌ای که می‌نالید، نامه‌ای که گریان شد نامهٔ گلی زیبا که شبانه می‌گرید نامهٔ درختی که گیسویش پریشان شد نامه‌ای‌ست از صحرا، آن‌زمان که تنها بود نامه‌ای‌ست از دریا، آن‌زمان که طوفان شد نامهٔ زنی غمگین از مزار فرزندش در مسیر خون خدا آن‌زمان که قربان شد نامهٔ یتیمی که داغ خویش کتمان کرد بر یتیمکان حسین باز تعزیت‌خوان شد در غمش چهل روز است مثل ابر می‌باریم ما چه‌ ارزشی داریم؟ سوگوار، کیهان شد می‌زند به سر بی‌تاب، آفتاب عالم‌تاب آسمان کشد صیحه: اربعین سلطان شد فطرس ملک بشتاب، شهر رو به ویرانی است تیره، روز‌ عشق شده؛ زار، حال ایمان شد آه... برکه‌ای بودم با زیارتش دل‌خوش ماه... ماه زیبایم، پشت ابر پنهان شد کاش یک زمان می‌شد با تو بال بگشایم یا سوار ابری یا قالیِ سلیمان شد مرزهای عالم را، بشکنیم، می‌شد کاش کاش لحظه‌ای می‌شد بی‌خیال زندان شد رنج این گرانجانی، فطرسا! تو می‌دانی آن‌زمان که بالت سوخت، گرچه بعد جبران شد فطرس مَلَک! بشتاب، بر در مَلِک رو کن گو که آتش عشقت، داغ بود، سوزان شد بر، پیام ما به حسین، گو، سلام ما به حسین آنکه در عزای او جن و انس نالان شد آنکه چشم‌ها را شست، آنکه مرگ‌ها را کشت آنکه در مقام او، عقل و عشق حیران شد آنکه بردن نامش روح را فتوحات است وز هجوم یاد او اهرمن گریزان شد بی‌امید نتوان زیست، گرچه پای در بندیم می‌شود به وصل رسید، گرچه روز هجران شد ای بسا به کوی یار: جسمِ یارنادیده ای بسا دلی کز دور بر حسین مهمان شد @FihMaFih
دو از پیامبر خاتم حضرت محمّد (صلی‌الله علیه و آله) به نقل از و @FihMaFih
دو از حضرت (علیه السلام) به نقل از و @FihMaFih
🔻اتحاد مقدس [ | قسمت بیست و پنجم] رهبر فرزانهٔ ایران در سخنان مهم دیروز خود عبارت را به‌کار بردند. این مفهوم و این عبارت را پیشتر در چند مطلب از روایت‌های جنگم در روزهای جنگ به صورت هشتگ به کار برده بودم (اولین‌بارش ۳۰خرداد). آن‌زمان خیلی دوست‌داشتم و فکر می‌کردم هم خودش هم مفهوم و اهمیتش باید در کشور پخش شود؛ اما زور رسانهٔ کوچکم بیش از آن نرسید. الآن خوشحالم این اتفاق به‌مرور زمان و از بلندترین تریبون ایران محقق شد. مخصوصاً در زمانی که اهالی تفریط بیش از همیشه به خیانت مایل‌شده‌اند و اهالی افراط بیش از همیشه به جهالت (خیانت و جهالتی که ظاهراً علیه هم‌اند اما در عمل اگر به خود رها شوند، دست در دست هم ایران را به لبهٔ پرتگاه می‌برند)؛ امید که گوش به وساوس شیاطین ندهیم و به لطف خدا و‌ خوبانش بتوانیم این همدلی ارزشمند و اتحاد قدرتمندی که کشور را در سخت‌ترین روزها حفظ کرد حفظ کنیم. @FihMaFih