هدایت شده از اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌این داستان تکان دهنده را از دست ندهید!
👤 #کلیپ داستان تلنگری «حکایت جالب چای خورِ روضه» توسط کربلایی حامد #عسکری تقدیم نگاهتان
◾ #امام_حسین
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
32.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقـدیبـرفـیلـمسیـنمـایی" دینامیت "
هدایت شده از فرهاد جابر شیرازی
فرح گفته آماده بازگشت به ایران هستم. یعنی این ۴۵سال مشکل این بود که شما آمادگی نداشتی مادرجان؟😂
•••━━━━━━━━━
𝙹𝙾𝙸𝙽→ https://eitaa.com/joinchat/3403546689Cbce5d804ed
▪️کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟»😢
آرام در گوشش گفتم « این پیکر بابامهدی است.»
یکهو دلش ترکید و داد زد «این بابا مهدی منه؟»😭
از صدای گریههای ریحانه مردم به هق هق افتادند.
دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من میکنی؟»
با همان حال گریه گفت «چه کار؟»
بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.»
پرسید «چرا خودت نمیبوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان میکنند. فیلم میگیرند. خجالت میکشم.»
گفت «من هم نمیبوسم.»
یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت:مامان از طرف تو هم بوسیدم.💔
یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان میدهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟اگر میدید طاقت میآورد؟ نه، به خدا که بچهام دق میکرد. 😭😭😭
همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم.
راوی همسر شهید
#مدافع_حرم
#شهید_مهدی_نعمایی
هدایت شده از سیدِ خیرالامور | سیدنا
اونی که با یه بارون شکست میخوره
اسمش انقلاب نیست؛پای انقلاب
وایسادن سیل و بارون نمیشناسه…
@seyyedoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرق خون و رفیق چیه ؟
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مذهبی باید اینجوری باشه....
ما چجوری هستیم⁉️
﷽
🍂هواشناسی اعلام کرد:🍁
🍁هوای مهدی فاطمه را داشته باشید، زیرا خیلی تنهاس.....
سلامتی و ظهورش نفری پنج صلوات سهم شماست
#انتشار_حداکثری
🍃🍂🍃
#طنزانه
🌱طنز جبهه😁🌱
🌈یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود...
برای خودش یه قبری کنده بود.
شب ها میرفت تا صبح باخدا رازونیاز میکرد.😊
ما هم اهل شوخی بودیم😎
یه شب مهتابی سه، چهار نفر شدیم توی عقبه...
گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم!
خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم
با بچه ها رفتیم سراغش...
پشت خاکریز قبرش نشستیم.
اون بنده ی خدا هم داشت با یه
شور و حال خاصی نافله ی شب می خوند.
دیگه عجیب رفته بود تو حال!
ما به یکی از دوستامون که
تن صدای بالایی داشت،
گفتیم داخل قابلمه برای این که
صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه،
بگو: اقراء😁
یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن
و به شدت متحول شده بود
و فکر میکرد براش آیه نازل شده!
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء😅
بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چے بخونم ؟؟!!!😭
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت :
باباکرم بخون 😂😂😂😂
🌹شادی روح شهدا صلوات